محمد ابراهيم ترقينژاد
روند تحولات در خاورميانه ايستايي ندارد. رفت و آمدهاي مكرر و افزايش شتاب در تغيير ائتلافهاي پيشين و شكلگيري همكاريهاي جديد نمونهاي از روندي است كه ابهامهاي زيادي هم دارد. در جديدترين اتفاق، رييس جديد سازمان اطلاعات مركزي امريكا در روزهاي پيشين به آنكارا و رياض رفت و ديروز نيز رييسجمهور تركيه تورش را به عربستان، بحرين و قطر آغاز كرد. درباره سفر اردوغان به اين سه كشور عربي و روند تحولات جديد خاورميانه در دوران ترامپ گفتوگويي با قاسم محبعلي، مديركل اسبق خاورميانه وزارت امور خارجه داشتهايم كه مشروح آن را ميخوانيد.
اردوغان ديروز تور خود به بحرين، عربستان و قطر را شروع كرده است اما بسياري معتقد هستند تركيه و اعراب به دليل تفاوتهاي ساختاري، گرايشهاي مذهبي متضاد و تاريخي نميتوانند روابط راهبردي با يكديگر داشته باشند. فكر ميكنيد چه مسائلي موجب نزديكي ميان اين دو بازيگر شده و ميتواند روابط راهبردي ميان آنها ايجاد كند؟
چند دليل موجب شده تا تضادها و اختلافات تركيه و اعراب طي سالهاي اخير اگر از بين نرفته باشد، كمرنگ شده و آن اهميت و اثرگذاري سابق را نداشته باشد. نخستين مساله، روابط اقتصادي تركيه با اين كشورها است كه يك رابطه قوي و پرسودي براي آنكارا است و همين مساله موجب ميشود تا تركها نتوانند از آن چشم بپوشند. از سويي، مسائل منطقهاي و پروندههاي آن مانند سوريه و عراق، كشورهايي همچون تركيه را به يكديگر پيوند زده و منافع مشتركي به صورت سلبي براي آنها ايجاد كرده است. اين مساله به ويژه درخصوص آنكارا و دوحه نمود ويژهاي پيدا ميكند كه هر دو كشور گرايشهاي اخواني دارند. همه آنها در پي تعريف كردن نظم جديدي در منطقه به سود خويش هستند و همين منافع موجب يكسري هماهنگيها و همكاريها ميان طرفين شده است. از سويي، در برابر آنها، قدرتي مانند ايران هم وجود دارد كه منافع راهبردي و ژئوپولتيكي متفاوتي با رياض و آنكارا در مناطقي همچون سوريه و عراق دارد و همين مساله موجب شده تا تركيه و عربستان براي موازنه قدرت و كنترل ايران، دست به همكاري با يكديگر بزنند.
پس ميتوان گفت اين همكاريها مقطعي است و با تغييري در روند تحولات منطقهاي ممكن است ائتلافها تغيير پيدا بكند؟
همه كشورها براساس شرايط زماني و نيازهاي خود همكاريها را انجام داده و ائتلافهايي را شكل ميدهند. عربستان و تركيه هم بنا به نيازهاي اقتصادي متقابل و تحولات كنوني منطقهاي نيازمند همراهي و همكاري با يكديگر هستند.
تركيه پس از كودتا شرايط اقتصادي چندان مطلوبي را سپري نميكند. در اين سفر، تا چه اندازه انگيزههاي اقتصادي اين سفر نسبت به انگيزههاي سياسي بيشتر وجود دارد؟
اردوغان در اين سفر هر دو انگيزه را دنبال خواهد كرد. تركيه در مسائل داخلي خود با مشكلات امنيتي شديدي روبهرو است؛ حملات تروريستي مكرر، وضعيت آشفته پس از كودتا و مساله كردها همه و همه موجب شده تا كار براي تركها سختتر از قبل بشود. همچنين اين مسائل بر وضعيت اقتصادي تركيه نيز اثرگذار بوده و بر روابط خارجي تركيه با امريكا و اتحاديه اروپا نيز تاثير داشته است. در اين چارچوب، تركيه نميخواهد مانند قبل فقط به يك طرف تكيه داشته باشد و تلاش ميكند تا به همه بازيگران مانند روسيه، ايران، اسراييل و حتي اعراب رابطه برقرار كند و مناسباتش را توسعه داده و با اين سياست همهجانبهگرانه از مزاياي رابطه با آن بهرهمند شود. در واقع، تركها در دوران پساكودتا به دنبال موازنه بخشيدن به سياست خارجيشان در روابط با كشورها و قدرت هستند.
اين موازنهبخشي به سياست خارجي و توسعه روابط با برخي از بازيگران نميتواند عاملي براي دور شدن يك بازيگر از تركيه بشود؟ بهطور مثال، ترميم روابط با اسراييل و توسعه با اعراب بر روابط آنكارا و تهران اثرگذار نيست؟
هركدام از اين بازيگران، مزاياي مختلفي براي تركيه دارند كه آنكارا از آن طريق ميتواند سود ببرد. البته اين مساله ميتواند چالشبرانگيز هم باشد ولي در كل، كشوري ميتواند در نهايت بيشترين سود را ببرد كه بتواند در سياست خارجي خود موازنه بخشيده و براساس منافع خود روابطش را گسترش بدهد. تركها هماينك اين خط را كه عملگرايانه هم است، دنبال ميكنند و به همين خاطر نيز روابطشان را با روسيه ترميم كرده و تنشهايشان را با ايران كاهش دادند و درصدد افزايش مناسبات با كشورهاي حوزه خليج فارس هستند. حتما در ماههاي آينده نيز آنها بهبود و گسترش روابط با امريكا را دنبال ميكنند.
در هنگامي كه عربستان در پروندههاي منطقهاي مانند عراق و يمن شكست خورده و متحدانش نيز تمايل جدي براي حمايت آشكار از سياستهاي منطقهاي رياض را ندارند، تا چه اندازه بهبود و گسترش روابط با آنكارا ميتواند موجب قدرتگيري رياض و فعالتر شدن عربستان در مسائل منطقهاي بشود؟
هم عربستان به تركيه نياز دارد و هم آنكارا به رياض. اين نيازها نيز در شرايط كنوني براساس يكسري از منافع مشترك است. حتما موازنه بخشيدن به قدرت ايران و كنترل تهران – البته به ادعاي آنها – موجب همكاري ميان طرفين ميشود. از سويي، آنگونه كه ايران با عربستان يا تركيه درخصوص مسائل شيعه و سني اختلاف دارد، آنكارا و رياض در اين باره تقابلي ندارد و حتي با يكديگر اشتراكي دارند و مدعي ميشوند كه رشد شيعهگري توسط ايران احساس خطر ميكنند. همه اين مسائل موجب ميشود تا يكسري منافع امنيتي داشته و درصدد تعريف جديدي هم از نظم منطقهاي باشند. از طرفي، تركيه و عربستان دو قدرت بزرگ منطقه هستند كه سود مشتركي هم از همكاري با يكديگر دارند. در شرايطي هم كه دونالد ترامپ رييسجمهور امريكا شده است، حتما تلآويو، رياض و آنكارا گسترش رابطه با امريكا را دنبال ميكنند و درصدد افزايش همكاريها خواهند بود.
در مذاكرات اخير سوريه اعراب حضور نداشتند. تا چه اندازه تركها در آن رايزنيها نمايندگي كشوري همچون عربستان را برعهده داشتند؟ به عبارتي، سكوت رياض را ميتوان به اين خاطر دانست كه آن به دليل حضور آنكارا در آن مذاكرات اطمينان خاطر به نتايج رايزنيها داشته است؟
بخشي از سكوت رياض به همين خاطر بود. هرچند تركيه در دوران جديد ديگر مانند قبل بر كنارهگيري سريع بشار اسد از قدرت تاكيد نميكند اما نگاه رياض و آنكارا نسبت به آينده سوريه و شكلگيري يك دولت جديد در اين كشور چندان دور از يكديگر نيست هرچند كه صددرصد منطبق با يكديگر هم نيست ولي درخصوص كنارهگيري بشار اسد از قدرت در بلندمدت و به قدرت رسيدن اهل سنت با يكديگر تفاهم دارند.
ايران و تركيه پس از كودتا همكاريها و رايزنيهايشان درخصوص سوريه افزايش يافت. اين همكاريها و تماسها درخصوص سوريه به بهبود و گسترش روابط تركيه و روسيه همراه شد و در نهايت به اجلاس مسكو و نشست آستانه رسيد. همه اين مسائل حاكي از تعديلهايي در سياستهاي تركها درباره سوريه بود. تا چه اندازه رايزنيهاي تركيه با ايران و روسيه راهبردي بوده و منجر به تعديلهايي واقعي در سياستهاي تركها شد؟
شكلگيري اين ائتلاف براساس نيازهاي مقطعي بود كه هر يك از طرفين به يكديگر داشتند و همين مساله نيز موجب يكسري عقبنشينيهايي از سوي هر يك از طرفين شد. هنگامي كه روسها نتوانستند مذاكراتشان را با امريكا درخصوص سوريه پيش ببرند و اين دوران نيز مصادف با دوران انتقال قدرت در واشنگتن شد، مسكو يك پله پايينتر آمد و به سمت آنكارا رفت تا بتواند وضعيت ميداني را در سوريه به سود خويش كنترل كند. از طرفي، با افزايش اختلافات تركيه با اتحاديه اروپا و امريكا در دوران باراك اوباما، تركها براي خروج از فشار و ايفاي نقش فعال به سمت و سوي روسها حركت كردند. در واقع، آن ائتلافها، همكاريهايي در دوران گذار بودند و طبيعي است كه با رفتن اوباما و روي كار آمدن دولتي جديد در امريكا، شرايط جديدي هم در عرصه منطقهاي و هم در عرصه بينالمللي ايجاد شده كه موجب ميشود هر يك از بازيگران منطقهاي و فرامنطقهاي نقش جديدي را ايفا و نقشهراه تازهتري را براي خودشان ترسيم كنند. بهطور مثال، روسيه علاقهمند است تا سطح رايزنيهايش را مجددا ارتقا بخشيده و مذاكرات و همكاريهايش را با امريكا آغاز كند و احتمالا آنكارا هم بخواهد به كمپ ناتو و همراهي با واشنگتن بازگردد. هنوز سياستهاي ترامپ درخصوص مسائل جهاني و منطقهاي به ويژه مساله سوريه مشخص نشده و شفاف نيست. بايد ديد مناسبات امريكا و روسيه، امريكا و اتحاديه اروپا، امريكا و عربستان و امريكا تركيه به چه سمت و سويي ميل پيدا ميكند و در اين مسير، ائتلافهاي پيشين تقويت ميشوند يا به سمت تقابل حركت ميكنند.
تنشها ميان آنكارا و واشنگتن پس از كودتاي نافرجام جولاي سال گذشته بهشدت افزايش يافت و به گونهاي كه ميتوان گفت روابط امريكا و تركيه در اواخر دوران اوباما به پايينترين سطح خود رسيد. تا چه اندازه روي كار آمدن فردي مانند ترامپ در امريكا ميتواند مجددا روابط آنكارا و واشنگتن را به سطح راهبردي گذشته تبديل كند؟
اصولا جمهوريخواهان سياست خارجي خود را غيرايدهآليستي و براساس تهديدات تعريف ميكنند و به همين خاطر به دولتهاي اقتدارگرا گرايش دارند و روابط راهبردياي با آنها برقرار ميكنند. تلآويو، رياض و آنكارا نيز همين دست بازيگران محسوب ميشوند كه در طول دهههاي گذشته روابط نزديكي با واشنگتن داشتهاند و در كمپ امريكا محسوب ميشدند. از طرفي، ترامپ همانند اوباما به مسائل حقوق بشري و انساني توجهي ندارد بلكه منافع اقتصادي و نظامي اهميت بيشتري برايش دارد. از سويي، نگاه تركيه به غرب و به ويژه امريكا، يك نگاه بلندمدت و استراتژيك است. همه اين مسائل موجب ميشود تا انتظار داشته باشيم چسبندگي امريكا و تركيه و عربستان در دوران ترامپ بيشتر از قبل شود.
ترامپ در هفتههاي اخير سياستهاي ضدايراني را دنبال كرده و به نظر ميرسد ايران در صدر اولويتهاي دولت او باشد. تركها در دوران تحريمها تقريبا به نوعي راه در روي ايران بودند و گشايشهايي را براي ايران ايجاد ميكردند. در صورتي كه ترامپ بخواهد نسبت به تهران سختگيريهاي بيشتري نسبت به دوران تحريمها بكند، آيا تركيه در اين مسير همراه با واشنگتن خواهد شد؟
يك اصل به صورت نسبي همواره در سياست خارجي تركيه وجود داشته و آن بازي دوجانبه آنها با كشورها و بازيگران است. احتمالا اين بازي دوجانبه تركيه با ايران در دوران ترامپ هم ادامه پيدا كند. آنها ضمن آنكه حداكثر همراهي را با ترامپ خواهند داشت، سعي ميكنند از نيازهاي حاصل شده ايران در اين مقطع، حداكثر سود را ببرند. آنها همين سياست را دوران جنگ و تحريمها داشتند. از سويي، تركيه ميداند كه به هر حال همسايه ايران است و در نهايت بايد با ايران زندگي كند. آنها مشكلاتي مانند مسائل كردي را دارند كه ميدانند ايران ميتواند در اين باره نقش مهمي را ايفا كند. تركها ضمن همراهي راهبردي با امريكاييها سعي ميكنند همكاريشان با ايران حفظ شود. در واقع، آنها به گونهاي عمل ميكنند كه همه پلها را پشت سرشان خراب نكنند و رابطهشان با ايران حفظ شود.
در روزهاي اخير شاهد سفر مايك پمپئو، رييس سازمان اطلاعات مركزي امريكا به خاورميانه بوديم كه ابتدا به آنكارا و سپس به رياض رفت. در همين مدت، رايزنيهايي ميان دونالد ترامپ و مايك پنس با مقامات سعودي انجام شد. همچنين ترامپ چندي پيش پيشنهاد طرح امن در شمال سوريه را مطرح كرد. اردوغان نيز روز يكشنبه به بحرين، عربستان و قطر سفر كرد. تا چه اندازه مجموعه اين مسائل موجب ميشود تا بگوييم كه آيا ائتلاف جديدي از هماهنگيها ميان امريكا و عربستان و تركيه مجددا در سوريه در حال شكلگيري است؟
اين ائتلاف از گذشته درباره مسائلي همچون عراق، يمن و داعش وجود داشت ولي نوع سياستهاي اوباما آن ائتلاف را عملا از كارايي و اثرگذاري خارج كرد. تركها و سعوديها خواستار حضور نظامي مستقيم امريكا بودند ولي اوباما علاقهاي نسبت به اين مساله نداشت. نظاميها در دولت ترامپ نقش بيشتري دارند و از سويي، كساني هستند كه گرايش جنگطلبانه و عملياتي داشته و احتمالا تمايل آنها براي استفاده از آن ائتلاف و حضور نظامي در راستاي خواست رياض و آنكارا هم باشد.