• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3812 -
  • ۱۳۹۶ يکشنبه ۳۱ ارديبهشت

گفت‌وگو با كيوان مقدم، طراح صحنه و لباس فيلم فروشنده

افراد بي‌تجربه در فضاي باهوش سينماي هنري دوام نمي‌آورند

تينا جلالي

كيوان مقدم به نسبت سن‌اش خيلي زود كار در سينما را شروع كرد. نخستين فيلم مستقل حرفه‌اي او برمي‌گردد به دهه هفتاد؛ فيلم «بال‌هاي سپيد» برادران هاشمي، ولي آن‌طور كه خودش مي‌گويد خيلي زودتر از اينها با ايرج رامين‌فر، طراحي صحنه و لباس فيلم‌ها را آغاز كرده است. دومين همكاري او با تهمينه ميلاني در «واكنش پنجم» شكل گرفت كه از مطرح‌ترين فيلم‌هاي ابتداي دهه هشتاد محسوب مي‌شود. به همين ترتيب همكاري‌هاي او با عليرضا داوودنژاد، بهمن فرمان‌آرا، مسعود كيميايي، فرزاد موتمن، فريدون جيراني، سيروس الوند، حميد نعمت‌الله، محمدمهدي عسگرپور، رضا درميشيان و... رقم خورد. اما بدون شك اصغر فرهادي مهم‌ترين كارگردان سينماي ايران است كه مقدم با او چند همكاري مشترك را تجربه كرده است. در نگاهي كوتاه به چنين كارنامه‌اي شايد شانس يا هوش و اخلاق مناسب و مطبوع مقدم به عنوان مهم‌ترين ويژگي‌اش محسوب شود، چيزي كه همكاري با اين تعداد از كارگردانان مطرح را برايش فراهم كرده است. حتي بعضي از اين همكاري‌ها چندين و چند باره هم رخ داده و نتايج در خور توجهي را براي گروه به همراه داشته. در هر صورت كيوان مقدم سال 96 هم آغاز خوبي داشته و با فيلم منيژه حكمت كارش را آغاز كرده است و اين احتمال وجود دارد كه اين همكاري هم به كارنامه مثبت و پربار او اضافه شود.

 

وقتي به كارنامه شما نگاه مي‌كنيم با اينكه از طراحان جوان سينماي ايران هستيد ولي خيلي زود كارتان را به صورت حرفه‌اي و با كارگردانان مطرح آغاز كرديد. اين به علاقه شما برمي‌گردد يا اينكه خيلي زود و ناخواسته در جريان كار حرفه‌اي قرار گرفتيد؟

علاقه من به هنر، به دوران نوجواني برمي‌گردد. بزرگ‌ترين مشوق من هم مادرم بود كه من را به نقاشي كردن تشويق مي‌كرد. به اصرار او هم به هنرستان صداوسيما رفتم و در رشته گرافيك كه آن موقع به رشته هنرهاي تجسمي معروف بود تحصيل كردم. در اين هنرستان همان طور كه از اسمش پيدا بود دروسي غير از دروس متداول هنرستان تدريس مي‌شد و من هم جزو نخستين هنرجويان اين هنرستان بودم. طراحي صحنه و لباس، عروسك‌سازي، انيميشن و ماكت‌سازي از واحدهاي درسي من بودند و اساتيد خوبي از صداوسيما از جمله اردشير كشاورز، اصغر بهمن‌زاده، حسن سروندي و... كه همه از پيشكسوتان جام‌جم هستند هم مدرس ما بودند.

نخستين تجربه حرفه‌اي شما هم فيلم سينمايي «بال‌هاي سپيد» به كارگرداني مهدي و ناصر هاشمي بود؟

بله. قرارداد من در آن فيلم با عنوان «آرايش صحنه و لباس» به عنوان نخستين فيلم سينمايي به ثبت رسيد. پس از آن بنا بر اتفاق با آقاي ايرج رامين‌فر آشنا شدم كه اين آشنايي منجر به پنج سال كار مداوم و دستياري ايشان در چندين فيلم و سريال و تئاتر شد و همين نقطه عطف و تحول حرفه‌اي و آشنايي تجربي من به صورت جدي با اين حرفه بود...

فكر مي‌كنم همكاري شما با بهمن فرمان‌آرا، اصغر فرهادي، مسعود كيميايي، تهمينه ميلاني و فرزاد موتمن و... سواي از حرفه‌اي بودن شما به اخلاق مناسب شما هم برمي‌گردد. نظر خود شما در اين مورد چيست؟

كارگرداناني كه من در دهه اول، كارم را با آنها آغاز كردم يك يا دو نسل در سينما از من بزرگ‌تر بودند و من شاهد اسطوره‌هايي از سينما بودم كه هنوز هم سينماي ما جايگزيني براي آنها پيدا نكرده است. جالب‌تر اينكه با هر كدام چندين فيلم را تجربه كردم. تا مدت‌ها براي همكاري در هر فيلمي از آقاي
رامين‌فر كسب اجازه مي‌كردم. من از كارم به خودم مي‌باليدم كه از استادم اجازه مي‌گيرم. كم‌كم اين عادت كمرنگ‌تر شد و من با مهارت‌هاي مختلفي آشنا مي‌شدم. طراحي فيلم از هر نظر برايم بستري براي كسب تجربه و انديشه فراهم مي‌كرد و ادبيات، موسيقي، معماري و نقاشي به من كمك مي‌كردند تا بتوانم طراحي فيلم كنم.

تا اينكه با اصغر فرهادي همكاري كرديد؟

كار با آقاي فرهادي در دومين فيلم‌شان «شهر زيبا» از تجربيات بسيار بزرگ من بود كه باعث شد من كانديداي بهترين طراحي فيلم در جشنواره فجر و جشن خانه سينما شوم. طراحي
« شهر زيبا » نقطه عطف دوم من و تاثير گرفتن از نگاه و تجربه فرهادي بود كه بعدها نتايج قابل توجهي از آن گرفتم و مسيرم را براي هميشه در سينما دگرگون كرد.

مسير براي‌تان دگرگون شد يعني در انتخاب‌هاي‌تان محتاطانه‌تر برخورد مي‌كرديد؟ كمي در اين خصوص براي‌مان توضيح مي‌دهيد؟

دانستن و آگاهي نيازمند تجربه‌هاي بزرگ و ريسك‌هايي است كه در طول زندگي به استقبال آنها مي‌رويم. زماني كه فيلم «شهر زيبا» را طراحي مي‌كردم سن كمي داشتم، بنابراين نياز داشتم تا براي رسيدن به يك درك معقول مسير دشواري را طي كنم. من با كارگرداني‌ نكته‌بين و مسلط روبه‌رو بودم. آقاي فرهادي فيلمنامه «شهر زيبا» را به زيبايي نوشته بود. فيلمنامه‌اي كه ذهن هر خواننده‌‌اي را به چالش مي‌كشيد.دانستن امري ذاتي است، ولي خوشبختانه اكتساب هم شامل حال آن مي‌شود و من در فيلم «شهر زيبا» طعم و معناي حقيقي فيلم را تا اندازه‌اي درك كردم. كار با آقاي فرهادي شانس بزرگي براي تربيت ذهن من مخصوصا در درك مفاهيم فيلمنامه و تحليل آن و همين‌طور مفهوم زندگي بخشيدن در صحنه‌آرايي ‌بود. از نظر من زيبايي‌شناسي در وجود همه انسان‌ها وجود دارد. آدمي زيبايي را از دل طبيعت درك كرده و به‌صورت ناخودآگاه از آن لذت مي‌برد ولي از علت آن آگاه نيست. اما بايد به چگونگي زيبايي هم پي برد و پاسخي براي هركدام داشت. اين موضوعي بود كه پس از طراحي فيلم «شهر زيبا» برايم اتفاق افتاد. بعد از اين فيلم سعي كردم فيلمنامه‌هاي خوب را انتخاب كنم، كه البته اين تصميم به دلايلي هميشه امكان‌پذير نيست.

وقتي به كارنامه شما نگاه مي‌كنيم همكاري با كارگردانان فيلم اولي در كنار كارگردانان حرفه‌اي هم به چشم مي‌خورد. شما حتي با فيلمسازان كوتاه هم همكاري كرده‌ايد. منظورم اشاره به صحبت‌هاي شماست و اينكه گفتيد هميشه انتخاب فيلمنامه‌هاي خوب ميسر نيست؟

فيلم اولي‌ها محبوب‌ترين دوستان من هستند. وقتي كه يك كارگردان فيلم اولش را مي‌سازد تنهاترين فرد گروه محسوب مي‌شود و من هميشه سعي مي‌كنم امين‌ترين فرد گروه اين فيلمساز فيلم اولي باشم. مي‌خواهم كمك بيشتري به او كنم، چرا كه تبادل تجربه و بهره‌گيري از امكانات موجود در فيلم اول از ملزومات توليد فيلم است. به هر جهت فيلم اول مشكلات خاص خودش را در زمينه توليد دارد و من مي‌توانم با استفاده از تجربيات خودم، طراحي توليد را به گونه‌اي پيش ببرم كه بهترين بازدهي را به لحاظ طراحي فيلم داشته باشد. فيلم اول از نظر من يك فكر اول و پويا با خودش به همراه دارد كه من هم مي‌توانم در آن سهم معنوي و تجربي داشته باشم و به همان ميزان ياد بگيرم.

و در مورد انتخاب فيلم‌ها؟

معيار اول من در انتخاب، فيلمنامه است و فكري كه پشت آن است مي‌تواند مرا ترغيب به انتخاب كند. در مرحله دوم مشاوره با گروه توليد و برآورد حجم امكانات به لحاظ توليد فيلم در مقايسه با خواسته‌هاي كارگردان و فيلمنامه است. اگر برآورد مالي صحنه، دكور و لباس تا حدودي دقيق باشد حتما راغب مي‌شوم كه كار كنم. معيار ديگر من مدير فيلمبرداري و طراح نور هم مي‌تواند باشد. به هر جهت اين معيارها با وضعيت‌هاي مختلف تغيير هم مي‌كنند و هميشه شرايط آن چيزي كه مي‌خواهيم نيست. اينها به هيچ‌وجه قوانين ثبت‌شده‌اي نيست و در موقعيت‌هاي مختلف عوض مي‌شوند. من هر كاري را كه انتخاب مي‌كنم، سعي مي‌كنم به بهترين شكل آن را اجرا كنم، چون به هر حال انتخاب براي من يك هدف مقدس است، حالا چه فيلم اول باشد چه فيلم كوتاه فرقي نمي‌كند.

شما تجربه همكاري با پريسا بخت‌آور را هم در كارنامه داريد.

بله، فيلم «دايره زنگي» نخستين همكاري ما بود. بهترين خاطرات من در طول دوران كاري‌ام فيلم «دايره زنگي» است.

سليقه و ديدگاه‌هاي اصغر فرهادي و پريسا بخت‌آور چقدر به هم نزديك است؟

خانم بخت‌آور سبك و سليقه متفاوتي ‌با آقاي فرهادي دارد و من اميدوارم كه ايشان باز هم فيلم بسازند. «دايره زنگي» از فيلمنامه خوبي برخوردار بود و تبديل به يك كمدي سالم و قابل احترام شد. خانم بخت‌آور در پرداخت آن خيلي زحمت كشيد و به نظرم كاري سخت و دشوار بود كه ايشان به خوبي از عهده آن برآمد و اثري متفاوت و ماندگار به جا گذاشت.

در مقطعي همسرتان سارا سميعي هم با شما در پروژه‌ها همكاري كرد. چقدر با يكديگر در راستاي هدفي كه دنبال مي‌كنيد تفاهم داريد و آيا ممكن است اختلاف نظري بين شما به وجود بيايد؟

سارا سميعي، طراح صحنه و لباس سينما و طراح كارگرداناني همچون ابراهيم حاتمي‌كيا، نيكي كريمي، كمال تبريزي، روح‌الله حجازي و... بود و براي فيلم «گزارش يك جشن» از ابراهيم حاتمي‌كيا كانديداي طراحي در جشنواره فجر شد. با اين حساب پيشنهاد يك همكاري با او از جانب من به معناي همكاري با يك طراح مستقل و با سابقه سخت بود.

منظور من هم همين بود؛ او خودش به شكل مستقل فعاليت داشت. تركيب شما دو نفر در كنار هم چگونه شكل گرفت؟

حدودا سه سال پيش بود كه براي فيلم «بيگانه» بهرام توكلي با من قراري گذاشته شد. در آن جلسه متوجه شدم به دلايلي طراح فيلم از ادامه كار انصراف داده و پروژه كمتر از دو هفته تا شروع فيلمبرداري زمان دارد. به پيشنهاد خودم درخواست طراح لباس كردم و سارا سميعي را به پروژه معرفي كردم. او كه تا آن زمان طبق روال همه طراحان فيلم، طراحي لباس، صحنه و دكور را خودش به عهده مي‌گرفت از اين پيشنهادم استقبال كرد. براي نخستين‌بار بود كه با هم كار مي‌كرديم و سر صحنه بوديم. اين همكاري نتيجه خوبي داشت و باعث شد با هم كانديداي بخش طراحي شديم. پس از اين همكاري بود كه طراحي فيلم «دو» سهيلا گلستاني به ما پيشنهاد شد. من طراحي لباس اين فيلم را خيلي دوست دارم. اين فيلم در جشن خانه سينما كانديداي بهترين طراحي لباس و صحنه هم شد.

در فيلم «فروشنده» اصغر فرهادي هم با يكديگر كار كرديد؟

بله. آقاي فرهادي از من در مورد سارا و نحوه كار كردن ما پرسيد و من سعي كردم به عنوان معرفي براي سارا عمل نكنم. خود آقاي فرهادي در اين باره تصميم گرفتند و با سارا سميعي صحبت كردند و اين‌طور شد كه سارا در فيلم «فروشنده» طراح لباس شد.

در مورد چگونگي طراحي لباس و دكور فيلم صحبت كنيم. خصوصا اينكه بخش‌هايي از فيلم قرار بود نمايشنامه آرتور ميلر را براي مخاطب بازنمايي كند.

به اعتقاد من هماهنگي در فيلم «فروشنده» در طراحي و اجرا از نظر سليقه و تحليل فيلم به درستي اتفاق افتاد. طراحي فيلم «فروشنده» همراه بود با طراحي نمايشنامه «مرگ فروشنده» و خود فيلم «فروشنده» كه هركدام از اينها در نوع خودش كاري پيچيده بود. تصور كنيد در پروسه اجرا چه ميزان فشار و استرس مي‌تواند در طراحان فيلم باشد. فيلم از لحاظ طراحي صحنه و لباس بسيار پركار و سنگين بود و به نظرم سارا از عهده آن به خوبي برآمد. طراحي صحنه و لباس از نظر محتوا در يك فيلم بسيار به هم نزديكند و اگر به صورت جداگانه توسط دو طراح اجرا شوند بايد هماهنگ و منظم هم باشند چرا كه با كوچك‌ترين اشتباه ممكن است كار نتيجه عكس بدهد. البته با توجه به رهبر اركستري همچون اصغر فرهادي اين همكاري نتيجه بهتري داشت و عموما منتقدين از جمله هاليوود ريپورتر (دبورا يانگ) و گاردين، طراحي صحنه و لباس فيلم را تحسين كردند.

از نتيجه همكاري‌تان راضي هستيد؟

به عقيده من در اين چند فيلم كه آخرين آن فيلم بهمن فرمان‌آراست، اين همكاري نتيجه خوبي داشت و هر دو از كار كردن كنار هم راضي هستيم.

شما در طراحي صحنه به الگوها و نمونه‌هاي ديگر از طراحان دنيا هم توجه مي‌كنيد؟

آشنايي با سبك‌هاي معماري از نظر تاريخي و ساختاري آن و تاثير آن روي سينما در دهه‌هاي گذشته از علايق من محسوب مي‌شوند. تبلور سبك‌هاي گوناگون معماري
در تار و پود طراحي فيلم نشان‌دهنده حضور خلاقانه اين هنر در سينما و عنصري جدانشدني از آن است. الگوهايي همچون معماري و نقاشي هميشه به كمك طراحان فيلم آمده‌اند. در صحبت از معماري متوجه مي‌شويم كه اين مقوله از دهه‌هاي اول تاريخ سينما تا مدتي قبل چه تاثيرات شگفت‌انگيز و قابل ملاحظه‌اي روي آن گذاشته است. اورسن ولز با تاثير از معماري «باروك» فيلم ساخته است، مايكل آنجلو آنتونيوني از معماري مدرن الگو گرفته و پازوليني از معماري سنتي و بدوي و تلفيق آن با هم كمك گرفته است. طراح فيلم پازوليني (لوييچي اسكاچانوچه) در فيلم «اديپ شهريار» از طريق سبك‌هاي مختلف معماري از شكلي كاملا بدوي به زمان حال رسيده تا بتواند اسطوره را به زمان حال بكشاند. دانته فرتي (طراح فيلم) در فيلم تاريخي «نام گل سرخ» (ژان ژاك آنو، ١٩٨٦) از فضاي تيره و تار و سرد و بي‌روح معماري ديرهاي قرون وسطي در شكل واقع‌گرايانه و تلفيق معماري طبيعي موجود با دكورهاي هماهنگ با آن از نظر نور و سايه روشن از نقاشي‌هاي رامبراند استفاده كرده و در فضاي اسرارآميز داخل دير نيز از نقاشي‌هاي موريس اشر بهره برده است. بنابراين الگو گرفتن و تاثير‌پذيري از معماري و نقاشي و ساير هنرهاي تجسمي از جريانات متداول سينما محسوب مي‌شود كه مطمئنا تا اندازه زيادي شامل حال من و بقيه طراحان ديگر خواهد شد.

بهره‌گيري از سبك‌هاي گوناگون معماري چه تاثيري در هنر هفتم دارد؟

تبلور سبك‌هاي گوناگون معماري در تار و پود طراحي صحنه فيلم‌ها نشان‌دهنده حضور خلاقانه اين هنر در سينماست و باعث تحول و الهامات باارزشي در كار فيلمنامه‌نويسان و كارگردانان و طراحان فيلم مي‌شود. پس از معماري باشكوه و تجمل‌گرايي عصر ويكتوريايي، باروك، ركوكو، رنسانس و... نهضت معماري مدرن جريان گرفت و در نهايت از طريق «خلق»، كه يكي از وجوه مشترك بين معماري و طراحي صحنه است معماران زيادي پا به عرصه سينما گذاشتند. در هنرهاي جديد آرت دكو را كه شروع آن از ١٩٢٠فرانسه بود، داشتيم. آرت دكو بعد از جنگ دوم جهاني كنار گذاشته شد و در دهه هشتاد مورد توجه قرار گرفت و در فيلم‌هاي «نوار» و زرق و برق فيلم‌هاي ١٩٣٠ مورد استفاده قرار گرفت. حضور پست مدرنيسم در دهه هشتاد به فيلم‌هايي همچون «بتمن»، «پليس آهني» رسيد و به نوعي به فتوريسم (آينده‌نگري) منجر شد. تاريخ سينماي جهان مملو از مثال‌ها و سبك‌هاي مختلف است كه البته نياز به تحقيق و نقد منتقد دارد و از حوصله بحث ما خارج است.

آيا سينماي ايران در جايگاهي قرار گرفته كه از سبك‌هاي مختلف معماري جهان تاثير بگيرد؟

بايد گفت كه فيلم‌هاي امروز ما، هر روز ناچيزتر مي‌شوند. آخرين بازماندگان يك نسل نابغه در دوران طلايي سينماي گذشته كه آثارشان باعث اعتبار سينما بود يكي پس از ديگري از ميان ما مي‌روند. خلاقيت و سبك بياني نبوغ‌آميز كه در فيلم‌هاي كلاسيك قديمي زاييده فكر اصيل خود هنرمندان بود در فيلم‌هاي الان ما كمتر وجود دارد. اين فيلم‌ها برداشت و كپي ناموفقي از فكر و محتواي فيلم‌هاي قديمي شده‌اند. مطمئنا در آنها خيلي چيزها كم اهميت شده و معماري يكي از آنها است.

شما به معماري سنتي ايراني بيشتر علاقه داريد يا مدرن؟ آيا اصلا به كارگردان‌ها پيشنهاد مي‌دهيد كه به چه نوع معماري توجه كنند يا اينكه در اين مورد به نظر آنها توجه مي‌كنيد؟

در تعريف كلي، سينما يك هنر جمعي محسوب مي‌شود، البته با در نظر گرفتن نگاه مولف و كارگردان. بنابراين سليقه يا نظر طراح به تنهايي نمي‌تواند اثر بخش باشد و تا زماني كه كارگردان و مولف اثر، از پيشنهاد طراح در جهت اجراي همه‌جانبه طرح استقبال نكند، اين تلاش بي‌فايده است. عكس اين موضوع هم صادق است. من ابتدا، سعي مي‌كنم با ساختمان و زير بناي فيلمنامه آشناتر شوم و پس از آن در جهت فضاسازي پيشنهاد مي‌دهم. «سليقه» در اينجا يك موضوع كاملا شخصي است و تاثير خود را به صورت محدود و كم بر فيلم مي‌گذارد، اما مهم‌تر از اين سليقه، شناخت، آگاهي و تاثير گرفتن از عناصر ديگر است كه مهم‌ترين آنها سبك هنري و معماري از نظر تاريخي و ساختاري، آداب، رسوم و سنن بومي، تاريخ اساطير و مذهب و تاريخ لباس در فيلمنامه است. اما در جواب سوال شما بايد بگويم كه من به هنر كاربردي و تلفيقي علاقه زيادي دارم.

يكي از نكات قابل توجه در طراحي صحنه اغلب فيلم‌هاي‌تان دقت به جزييات است. شما به ريزترين نكات توجه ويژه داريد. به عنوان مثال حتي در آشپزخانه فيلم جدايي هم ظرافت قرار گرفتن وسايل كاملا محرز بود. چنين پرداختي به جزييات از كجا نشات مي‌گيرد؟

غالبا ريشه هر رفتار و فرهنگي از گذشته و نوع زندگي در كودكي و نوجواني نشات گرفته است. خود من همانطور كه گفتم هميشه در كودكي در حال نقاشي و ثبت جزييات و وقايع بودم. شايد اين موضوع و خيلي چيزهاي ديگر به كمكم آمدند تا بتوانم از آنها استفاده كنم. طبيعت و پيرامون ما مملو از جزييات و نكته است و توجه به اين جزييات به «فرديت» يك هنرمند كمك خواهد كرد. هميشه فيلم‌هايي موفق بوده‌اند كه كارگردانان و طراحان آن، در بازگويي قصه و مفاهيم بصري، در شخصيت‌پردازي و معماري، جزييات دقيق و متفكرانه را به مخاطب انتقال دهند. هميشه فيلم‌هايي در خاطره ما باقي مي‌مانند كه جزييات را به بهترين شكل و شيوه هنري باورپذيرانه ارايه دهند. اشيا با شكل‌ها و انواع گوناگون در زندگي انسان حضور دايمي و جبري دارند و هر كدام با سليقه و نوع زندگي اجتماعي، موقعيت جغرافيايي و فرهنگ آدمي در دوران مختلف تاريخ در عكس‌ها، فيلم‌ها و كتاب‌ها ثبت شده است. طراحان و كارگردانان اين وظيفه را دارند كه با تحقيق و مطالعه در همه زمينه‌هاي فرهنگي و تاريخي اين جزييات را به سينما انتقال دهند. هميشه در فيلم‌ها فكر مي‌كنيم اين شخصيت در فيلم چه نوع پوششي دارد، از كدام مدل اتومبيلي استفاده مي‌كند، در كدام مكان و جغرافيا و معماري زندگي مي‌كند و وسايل و اشياي زندگي اين پرسوناژ چه چيزهايي مي‌توانند باشند؟ پاسخ تمام اين سوالات بايد به مخاطب فيلم داده شود تا فيلم باورپذيرتر شود، در غير اين صورت نتيجه منفي و غيرقابل‌باور خواهد بود. بنابراين جزييات از مسائل و موارد مهم طراحي محسوب مي‌شود. من هم به نوعي تلاش مي‌كنم جزييات حقيقي را به درستي پيدا كنم و در مفهوم و ذات فيلم قرار دهم. البته كارگردان و باقي عناصر هنري گروه هم در اين زمينه جدي و مهم هستند چرا كه به هر صورت فيلمسازي امري است جمعي كه البته در نهايت همه اينها به فيلمنامه دقيق و منسجم باز مي‌گردد.

به فيلم‌هاي الان اشاره كرديد كه اكثر آنها اغلب شبيه به هم و بدون هيچ خلاقيت هنري طراحي صحنه هستند. بد نيست به اين نكته هم اشاره كنيم كه در حال حاضر طراحي اغلب خانه‌ها خيلي به هم شبيه شده است. با اين حساب به نظر مي‌رسد كه داستان فيلمنامه بايد ‌اينقدر متفاوت باشد تا بتوان طراحي خوبي از دل آن در آورد؛ چيزي مثل فيلم جدايي نادر از سيمين؟

بله. موافقم اما ايده گرفتن و ايده دادن در هنر، امري متداول و جهاني است و تمامي هنرمندان جهان در هر رشته و زمينه‌اي سعي در ارايه آثارشان در نمايشگاه‌ها و گالري‌هاي دنيا را دارند. اين هم به خاطر اين است كه تبادل فكري و به رخ كشيدن هنر و ذات هنر از غرايز ابدي انسان محسوب مي‌شود. درك درست و استفاده بجا از نگاه و تكنيك ابداعي يك هنرمند، كپي تلقي نمي‌شود، چه بسا اينكه موجب خلقي تازه‌تر هم باشد، ولي همين مورد اگر از زاويه يك تقليد صرف و بدون در نظر گرفتن ماهيت خود اثر باشد، كپي و جعل محسوب مي‌شود كه هيچ ارزش هنري نخواهد داشت. تنها فيلمنامه و پرداخت كارگردان منجر به ارايه شيوه‌هاي جديد مي‌شود. هيچ طراح فيلمي بدون داشتن يك فيلمنامه منسجم و دقيق نمي‌تواند ادعاي اين را داشته باشد كه به‌صورت مستقل طراحي درست و موجزي را انجام داده است. اگر فيلم «جدايي نادر از سيمين» آن فيلمنامه و پرداخت و نگاه را نداشت هيچگاه اين انسجام در زمينه طراحي و باقي بخش‌هاي آن پديدار نمي‌شد. جالب اينكه بعد از ساخت و اكران فيلم «جدايي نادر از سيمين» در همان معماري و با همان شيوه فيلم‌هايي هم ساخته شد. اما اين در نهايت به نتيجه مطلوب نمي‌انجامد. همه اتفاقات يك فيلم به نگاه و بينش كارگردانش برمي‌گردد تا آن را از باقي فيلم‌ها متفاوت نشان بدهد، بنابراين تقليد از جزييات، عناصر، رنگ و فرم يك فيلم ديگر تاثيري در بهتر شدن آن فيلم نخواهد داشت. حتي يك طراح صحنه فيلم هم پس از طراحي در يك فيلم موفق نمي‌تواند باز همان را در فيلم‌هاي ديگر تكرار كند چون هر فيلمنامه‌اي نگاه و تفكر خود را به همراه مي‌آورد و همين موضوع باعث تفاوت‌ها خواهد شد.

حرفه شما ارتباط نزديكي با فضاي بصري فيلم دارد و با وجود بازي بازيگران و حضور موارد ديگر در فضاي يك فيلم اين مورد هم مي‌تواند در جذب تماشاگر تاثير زيادي داشته باشد. بي‌توجهي به اين بخش فيلم چقدر مي‌تواند به پيكره آن آسيب وارد كند؟

به نظرم هر فيلمي حتي بدون طراح مناسب در شرايط خاص خودش ساخته خواهد شد و بهتر اين است كه نبود طراح صحنه در فيلم و كم اهميت‌شدن زيبايي‌شناسي را از زاويه بحران جدي و پايان دنيا نبينيم. البته كه بهتر است اين هنر از زاويه سطح آگاهي مخاطب و از پس نوع زاويه نگاه تهيه‌كنندگان هر فيلم ديده شود. نحوه تامين بودجه مناسب و كافي، مخصوصا در مورد انتخاب مدير فيلمبرداري و طراح فيلم كه تاثيرگذارترين عناصر بصري فيلم هستند هم در نحوه اجراي بصري آن فيلم تاثير زيادي خواهد داشت. تصميم‌گيري‌ها و اجراي هنري در نهايت به توافقات تهيه‌كننده و كارگردان و خواسته و ناخواسته‌هاي آنها از هم برمي‌گردد. يك طراح بنا به شرايط فيلمنامه و نظرسنجي از كارگردان و تهيه‌كننده با در نظر گرفتن بودجه و سرمايه فيلم تشخيص مي‌دهد كه آيا اين كار از لحاظ توليدي انجام‌پذير است يا خير و در نهايت به راهكارهايي براي اجرايي شدن آن مي‌انديشد. اما مهم‌ترين بخش در پاسخ به سوال شما اين موضوع است كه طراح بايد به فيلمنامه علاقه‌مند باشد و تهيه‌كننده فيلم هم به هر دوي آنها.

در حرفه شما چقدر عدم امنيت شغلي مطرح است؟ ورود افراد بي‌دانش به اين حرفه چه خطراتي براي مديريت هنري يك فيلم به همراه دارد؟

اين موضوع بستگي به نوع ارزشگذاري و انتخاب عوامل فيلم‌ها و كارگردان دارد و بخشي از آن هم به شرايط اقتصادي، سياسي و فرهنگي مربوط است. سينما هنري است كه از هوش و آگاهي بالايي برخوردار است و بنا بر نياز خود از افراد با دانش‌ها و هنرهاي مختلف و سلايق متنوع بهره مي‌گيرد. در اين حالت هيچ فرد بي‌تجربه‌اي نمي‌تواند در فضاي باهوش سينماي هنري دوام بياورد و بايد طبق روال با تجربه و آگاهي گام بردارد. با اين حساب كمتر فردي قادر است امنيت شغلي ديگران را به خطر بيندازد.

اما بحث عدم امنيت شغلي و ورود يكسري از افراد به اين حوزه به واسطه ارتباط همواره مطرح بوده و نكته جديدي نيست...

بله. به اين نكته هم بايد دقت كرد. عوامل توليد فيلم‌ها كه سعي در انتخاب عوامل اصلي فيلم و اقتصادي جلوه دادن آن دارند و بنابراين از عوامل تازه‌كار استفاده مي‌كنند هم جزو همان‌هايي هستند كه زماني با همين انديشه من و ديگران را انتخاب كردند. پس كمي هم بايد منصف بود. آزمون و خطا در هر انتخابي وجود دارد. برخي از اين انتخاب‌ها در عوامل تازه‌وارد براي همان يك‌دفعه و در برخي ديگر هميشگي خواهد شد. اما در مواردي هم كه اين انتخاب‌ها صورت مي‌گيرد ناخودآگاه در مورد برخي افراد حرفه‌اي اجحاف مي‌شود. اما اگر كمي واقع‌بين باشيم اين موضوع گريزناپذير است و مطمئنا دير يا زود براي من و ديگر طراحان هم‌نسل من هم پيش خواهد آمد. مي‌خواهم اين‌طور نتيجه بگيرم كه عدم امنيت شغلي «موروثي» است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون