اگرقرار به تغيير وزير باشد
كاظم اكرمي
وزير اسبق آموزش و پرورش
در هفته گذشته روزنامهها از تغييراتي در هيات دولت آينده خبر دادند كه يكي از آنها هم تغيير وزير آموزش و پرورش بود. ابتدا پرسشي كه مطرح ميشود اين است كه آيا لزومي به تغيير وزيري كه حدود هفت ماه است كار كرده وجود دارد يا نه؟ پاسخ اين پرسش را دولت با نظرخواهي از گروههاي فرهنگي و نظرسنجي از استادان علوم تربيتي بايد مشخص كند. اميدوارم فقط با سخنان برخي افرد و مشاوران (كه نظر آنها هم در جاي خود مهم است) وزيري تغيير نكند. كار هرچه پخته، سنجيده و علمي باشد نتيجه بهتري خواهد داشت. به هر صورت اگر دولت بخواهد اين تغيير را انجام دهد پرسشي كه لازم است به آن پاسخ داده شود اين است كه چه ويژگيها و مشخصاتي در كسي بايد باشد كه سكان آموزش و پرورش را با حدود يك ميليون معلم و كارمندو نزديك به 12 ميليون دانشآموز در دست بگيرد. به نظر نويسنده اين ويژگيها عبارتند از:
1. ايمان و تقوا و اخلاق اسلامي در حد هرچه بيشتر، به عبارت ديگر وزراي آموزش و پرورش بايد تربيتيافته بوده و اكنون هم در ارتقاي مراتب تربيتي خود بكوشد 2. برنامه مشخصي در راستاي سند تحول براي چهار سال كار آماده كرده باشد. 3. از مديريت به ويژه مديريت آموزشي اطلاع مناسب داشته باشد. 4. از علوم تربيتي، روانشناسي، جامعهشناسي و اقتصاد آموزش و پرورش آگاه باشد 5. تجربه آموزشي در مقاطع مختلف و حداقل متوسطه داشته و مسائل را لمس كرده باشد. 6. تعامل سازنده با گروههاي گوناگون فرهنگي داشته از ايدهها و انتقادات آنها در فواصل زماني معين استفاده كند. چه خوب است هر دو هفته يكبار با عدهاي از معلمان كه مشكلاتي دارند ديدار داشته باشند. 7. از تجربه بازنشستگان و تكريم آنان غفلت نكند. 8. از مشاوره استادان علوم تربيتي دانشگاهها استفاده لازم را بكند. 9. پس از اطلاع از مسائل و تصميمگيري در حق آنها قاطعانه عمل كند و كار را از امروز به فردا نيندازد. 10. با توجه به سند تحول، ارزشيابي معلمان و رتبهبندي آنان را كه در دولت يازدهم و وزارت دكتر فاني تا حدود زيادي عمل شد كار را پيگيري كند تا همه معلمان مشمول رتبهبندي شوند. 11. ايمنسازي مدارس و بهسازي ساختمانها را جزو برنامه خود قرار دهد تا مدارس از جهت كهنه بودن ساختمان و امكانات مورد احتياج دانشآموزان و معلمان سبب دوري و نفرت آنها از مدارس نشود.
اما دولت دوازدهم وظايفي در قبال آموزش و پرورش دارد كه تذكر آنها هم لازم است.
1. اينكه دولتهايي كه پس از انقلاب روي كار آمدهاند همواره اولويت را به اقتصاد، آن هم كارهاي زودبازده دادند اما بايد دولت سرمايه بودن آموزش و پرورش را جدا بپذيرد و آموزش و پرورش را در اولويت قرار دهد. راهحل اين كار تجميع، ادغام و انحلال دهها سازمان و نهاد فرهنگي است كه بودجه ميگيرند و كارهاي تكراري ميكنند. نهادهايي وجود دارند كه در سال كتابهايي منتشر ميكنند و مقالاتي را چاپ ميكنند كه
به هيچوجه جنبه علمي ندارند و متاسفانه در دولت يازدهم بودجه برخي از اين نهادها چندين برابر شده است.
2. دولت به قول برخي استادان دانشمند علوم اقتصادي و اجتماعي كليد توسعه پايدار را بايد در مدارس جستوجو كند. اگر ميخواهيم حقوق شهروندي رعايت شود، اگر ميخواهيم بسياري از مشكلات اجتماعي و روابط غلط انساني تغيير كند، اگر ميخواهيم تفكر توسعهاي فراگير شود بايد به تناسب قدرت درك و فهم و يادگيري، كار را از مدرسه به ويژه دبستان شروع كنيم.
3. معلمان انتظار دارند حتيالامكان وزيري از درون وزارت بزرگ آموزش و پرورش براي اداره اين دستگاه اداره شود.بنده اميدوارم انديشمندان كشور، استادان محترم دانشگاهها، رسانهها، شبكههاي اجتماعي در اصلاح نگرش عمومي براي توجه به امر توسعه از مدارس تلاش كنند و اين مطالبه به حق مردمي را هرچه بيشتر مورد بررسي قرار دهند. كشورهايي كه اين نگاه را به آموزش و پرورش و توسعه داشتهاند از كشورهاي موفق دنيا هستند.