بينيازي به اقتصاد نفت و مشاركت زنان
كتايون سپهري*
همانطور كه دكتر مصدق يكسال كشور را بدون نفت اداره كرد، باز هم ميشود چرا كه اين همان كشور با همان نفت و همان مردم است. اما شرط اصلي چنين رويكردي، استفاده از همه ظرفيتهاي انساني در كشور است. در چنين شرايطي بايد زنان و مردان در كنار يكديگر و با همافزايي به اقتصاد كشور جاني دوباره ببخشند. اما متاسفانه آنچه گاهي مورد غفلت قرار ميگيرد توانمندي زنان است. البته فعاليت اقتصادي فارغ از زن و مرد بودن آن تاثير مستقيمي بر اقتصاد جامعه ميگذارد و نگاه جنسيتي به اين موضوع كمتر بر فعاليت اقتصادي نفوذ دارد. شمار زيادي از زنان ما در حوزه كشاورزي فعال هستند و به اقتصاد خانواده كمك ميكنند، اما اين زنان هيچكجا به حساب نميآيند.
تعداد زناني كه با اقتصاد سروكار دارند، آمار كوچكي است. آمار دو سال پيش سازمان جهاني نشان ميدهد كه 6/10درصد زنان در حوزه كارآفريني فعاليت ميكنند. در حوزه كسب و كار هم حدودا به همين نسبت است. اين آمار نشان از آن دارد كه اگر ما نياز به رشد و توسعه اقتصادي داريم، زنان بايد در بخش اقتصادي كشور مشاركت بيشتري داشته باشند. هنوز تعداد زيادي از زنان وارد اين حوزه نشدهاند. در نتيجه يك پتانسيل براي شروع كسب و كار وجود دارد كه با روي كار آمدن آنها، اشتغال ايجاد شده و كسبوكاري شكل ميگيرد. در صورتي كه بخواهيم كشورمان توانايي رقابت در عرصه بينالمللي را پيدا كند، بايد شاخص مشاركت زنان هم افزايش يابد. ما بايد براي پيدا كردن رقابت در عرصه بينالملل به مشاركت 30 درصدي زنان در امور مختلف برسيم. در حوزه مشاركت سياسي بايد به سطحي از مشاركت برسيم كه 30 درصد از نمايندگان مجلس و 30 درصد از مديران اجرايي ارشد كشور از ميان زنان برگزيده شوند. در چنين شرايطي ميتوان به افزايش مشاركت بيشتر زنان اميدوار بود. در حوزه اقتصاد و كارآفريني و كسب و كار هم بايد همين نسبت رعايت شود. اگر ما موفق به انجام اين كار شويم، اين تغييرات به مرور خودش را در شاخصهاي اقتصادي نشان ميدهد. همزمان با اين تغييرات بايد موانع مشاركت اقتصادي زنان هم رفع شود. براي نمونه نوع نگاه نظام بانكي به زنان كارآفرين يكي از موانع است. مديران نظام بانكي نبايد تصور كنند كه توانايي زنان كارآفرين كمتر از مردان كارآفرين است. در واقع نگاه جنسيتي از اين حوزه بايد رخت بربندد. يكي ديگر از اين موانع مساله آموزش و توانمندسازي است. بسياري از زنان در سراسر كشور آماده ورود به فعاليتهاي اقتصادياند اما نميدانند از كجا بايد شروع كنند. ميتوان با فراهم كردن بستر آموزش و تسهيلگري اين گروه از زنان را براي ورود موثر به بازار كار توانمند كرد. در سطح خرد نيز افزايش مشاركت اقتصادي زنان به تغيير برخي الگوهاي فرهنگي هم نياز دارد. براي نمونه نوع نگاه مردان به مشاركت اقتصادي همسرانشان و كسب درآمد، بدبينانه و ناشي از نگرشهاي مردسالارانه است. مثلا هنوز هم در بخشي از جامعه كار كردن زنان و كسب درآمد از سوي آنها با مخالفتهاي گاه و بيگاه مردان روبهرو ميشود. در دهههاي گذشته يكي از شرطهاي ازدواج بسياري از مردان، شاغل نبودن خانمها بود، اما رفتهرفته اين نگاه بهبود پيدا كرده و حتي بر عكس شده است و بسياري از مردان علاقهمند هستند كه زنانشان هم در تامين نيازهاي اقتصادي خانواده مشاركت كنند.
* مدرس كارآفريني و استارت آپ