تهران و فرصتي براي گردشگري انساني
زهرا نژادبهرام
همين كه بعداز مدتها برفي بر تن «تهران» بنشيند آن هم در اين دوره خشكسالي، ميتوان زندگي شهروندانش را فارغ از بارسنگين پايتختنشيني ملموس يافت و ديد.
حتي وقتي ترس از زلزله به جان مردم افتاد و آنها را راهي خيابان كرد شهروندان «تهران» را ميشد دورتر از صفت پايتختنشينيشان ديد. اين روزها كه در هر جاي شهر به ويژه در كوچه پسكوچههاي مركز شهر كافهاي بهراه افتاده ميتوان جوان و غير جوان را به نظاره نشست كه سيگاري دود ميكند يا كتابي در دست دارد و چيزي ميخواند. زندگي واقعي تهرانيها را در لابهلاي صندلي كافهها ميتوان ملموستر يافت. موسيقيهاي روز دنيا را گوش ميكنند و به يمن انقلاب الكترونيك و دور زدن سانسورها ديگر هيچ چيزي را از دست نميدهند. همانقدر كه هنوز جاهايي نظير اوين و دركه يا دربند زنده و پرهيجان تفرجگاه مردم اين شهرند ديگر نقاط شهر نيز جان دارند و زندهاند. همهچيز به پايتخت بودن بسته نيست. شايد تهران روزها ۱۲ تا ۱۳ ميليون نفر جمعيت داشته باشد و شبها حدود ۸ ميليون اما مردم تهران زندگي خود را دارند. كار ميكنند، كافه ميروند، فعاليت مدني يا سياسي دارند و به تناسب برج آزادي يا برج ميلاد كه نمادهاي تهران شدهاند، تعريف نميشوند.
تهران، تهران است؛ شهري پر از رفتارهاي متفاوت. شهري كه در گذار از سنت به مدرنيته در تلاش است. هم تجربه رفتارهاي سياسي را در كارنامه دارد هم در تاريخ جايگاهي براي خود دارد. تهران شبيه شهرهاي مدرن متولد شده در حاشيه خليجفارس نيست و تولد و رشدش طبيعي بوده و براساس مولفههاي درونزا تغييركرده است. پس شبيه «دوبي» نيست و نميتوانيم با آن مقايسهاش كنيم؛ بيشتر شبيه «لندن» و «پاريس» به دنيا آمده و رشد كرده است. آن هم در منطقهاي كه كمتر كشور و كمتر حكومتي نظير تجربه ايرانيها را داشته؛ تجربه منحصربهفرد در سياست دارد.
تهران و تجربه دموكراسياش، مشق راي دادن و تجربه هيجانهاي حق انتخاب در سايه مقاومتي كه در ۸ سال دفاع مقدس و موشكباران داشته اينك باثباتترين و آرامترين پايتخت خاورميانه را رقم زده كه حضور ديپلماتهاي ساير كشورها در آن، خود فرصتي براي گفتوگو و تعامل است.
تهران و مردمش در خود تجربه مبارزات مشروطهخواهي را دارند و رفتهرفته پس از آن تغييراتي را رقم زدهاند كه امروز مال خودشان است. از جايي به آنها تحميل نشده است. شايد به واسطه بار سياسي پايتخت بودن در ۲۳۰ سال گذشته هركسي ابتدا سراغ كاخها و بناهاي تاريخي شاهانش را بگيرد و سر از «سعدآباد» و «نياوران» درآورد يا به سراغ بازار و «مسجدشاه» برود و سري هم به «ميدان مشق» بزند اما نميتواند بگويد تهران را ديده و فهميده است. شايد در فاصله همين سعدآباد تا مسجدشاه و ميدان اعدام، خودروهاي چند صدميليون توماني ببيند و بزرگراههايي به شيوه شهرهاي مدرن را براي رسيدن به مقصد برگزيند ولي باز هم اين همه تهران نيست. تهران را ميشود گشت اما نه گردشگري با مفهوم تاريخي يا فرهنگي آن. بايد از زاويه گردشگري انساني و تجربههاي انساني در تهران گشت و ديد.
تصويري كه از تهران به دست ميآيد نه در نمادهايش، نه در كاخها و بناهاي تاريخي و مذهبياش و نه در بزرگراهها و مالهايش خلاصه نميشود. كما اينكه در همه اين ۴ دهه تصويري كه از تهران منعكس و منتشر شده، تهران نبوده است وگرنه امروز شاهد آن نبوديم كه هر گردشگري از ساير كشورها پا به فرودگاه بينالمللي امام خميني(ره) ميگذارد زود راهي اصفهان و شيراز و نقاطي از ايران ميشود كه تاريخ باستاني ايران را در خود جاي داده است.
در تمام اين ۴ دهه خيليها از اينكه تهران را تهران نشان ندهند سود بردهاند؛ بيش از هركسي ميتوان به صراحت گفت كه مثلث توهم در همه اين سالها به جاي آنكه تهران واقعي را بنماياند تصاويري از تهران برداشته كه بتواند با آن تهران را جايي عقبمانده و مرده توصيف كند. امريكا، اسراييل و عربستان سه ضلع مثلث توليد توهم عليه ايران بوده و هستند.
البته اين ويژگي رسانههاست كه مطابق با سياستهاي حاكمانشان به تصويرسازي از ديگران نزد مردم اقدام كنند. رسانههاي وابسته اين مثلث توهم با توجه به جهتگيريهاي مسوولانشان به انعكاس تصوير از تهران پرداختند در حالي كه تهران تصويري متفاوت و متمايز دارد.
تهران نيز اينك چون لندن و پاريس يا پكن گرفتار آلودگي هواست ولي اين چيزي نيست كه تهران را بيبهره از جذابيت و پرمخاطره توصيف كنيم.
اگر تهران خودروي فرسوده دارد و به چشم ميآيد بخشي از آن به سبب آن است كه كسي به ما از خودروهاي فرسوده ديگر شهرهاي مشابه تهران تصويري نشان نداده است همان قدر كه كارتنخوابهاي نيويورك را به ما نشان ندادهاند و ما تصور ميكنيم فقط تهران كارتنخواب دارد.
براي همين است كه معتقدم تهران، تهران است. فارغ از همه مولفههايي كه بارسنگيني بر شانههايش نهادهاند. شهري كه اين روزها مردمانش در كافههايش مينشينند و گفتوگو ميكنند. شهري كه در آن فيلمهايي ساخته شده كه در مهمترين جشنوارههاي بينالمللي جايزه گرفته يا مورد قدرداني واقع شدهاند. شهري كه سازندگان همين فيلمها توانستهاند محدوديتها را پشت سر بگذارند و تصويري از عشق را به نمايش بگذارند كه سادهتر و بيآلايشتر از تصاوير فيلمهاي توليدشده در كشورهاي توسعهيافته به دل مينشيند.
همه آنچه مردم تهران به ويژه زنان و دختران تهران براي به دست آوردن آن تلاش كردهاند تجربهاي انساني از تكاپو براي بهبود و اصلاح است و اين خود دستاوردي است كه در بازديد از كاخها يا مالها، مسجد و ميدان مشق و ساختمانهاي تاريخي نميتوان لمسش كرد.
با اين توصيف تهران فقط شاهد گردشگران است؛ گردشگراني كه به حساب آمار رسمي اعلام شده از سوي سازمان ميراثفرهنگي، صنايعدستي و گردشگري۴ميليون و ۹۲۴هزارنفر بودهاند. اگر هرگردشگر مطابق آنچه استاندارد بينالمللي است حداقل يكهزار و ۲۰۰ دلار وارد كشور كند اين رقم نزديك به ۶ ميليارد دلار خواهدشد. اين در حالي است كه اتريش توانست به ثبت درآمدي ۴۰ميليون دلاري در سال ۲۰۰۱ از طريق گردشگري در نرخ جي. دي. پي برسد در حالي كه ما در همان زمان به سختي از نفت اين درآمد را كسب كرديم.
نماياندن واقعي تهران ميتواند به تحقق تجربهاي جديد براي پايتخت بينجامد. تجربهاي برخاسته از زندگي واقعي تهرانيها. شهري كه تغييراتش را مديون اديبان و چهرههاي سياسي- فرهنگي ميتواند زندگي و خاطره آنها را بنماياند و به اين ترتيب شيوهاي از گردشگري را برپايه انسانها و نه ابنيه تاريخي و فرهنگي يا مذهبي محقق كند. خانه شعرا و نويسندگان و نمايش زندگي آنها، خانه سياسيوني كه تلاش كردند تا ايرانيان وضعيت ثبات كنوني خود را داشته باشند و همه آنچه در خيابانهاي تهران ميگذرد و نه در كاخهاي تبديلشده به موزه، ميتواند فرصتي براي ايجاد فرصتهاي ديپلماتيك جديد و توسعه گردشگري انساني باشد و به اين ترتيب از صنعتي سبز به نفع شهر و اداره آن درآمد كسب كند.
تجربه اخير ژاپنيها پس از سونامي نيز پيش روي ما است. آنها با تصويرسازي از عزيزاني كه در سونامي از دست داده بودند مكانها و موقعيتهايي براي اداي دين به آنها ايجاد كردند و همين موقعيت به فرصتي براي گردشگري جديد فراهم كرده است.
عضو شوراي شهر تهران