رفقاي خوب
حسن لطفي
وقتي «بوتيك» براي اولينبار در بيست و دومين جشنواره فيلم به نمايش درآمد باعث غافلگيري كساني شد كه دلبسته فيلمهاي اجتماعي بودند و حميد نعمتالله را نميشناختند. حالا پس از 14 سال كه «شعلهور» بر پرده افتاده ديگر كسي غافلگير نميشود. نعمتالله در فيلمهاي مختلفش نشان داده به خوبي از پس فضاسازي فيلم برميآيد، بلد است چطور دغدغههاي دروني آدمهايش را بيروني كند و در نهايت فيلم سروشكلداري بسازد. گذشته از اينها با آنكه خودش فيلمساز آرام وگرمي به نظر ميرسد، دغدغههاي اجتماعياش گاه باعث حاشيههايي ميشود كه احساس دوگانه يا حتي چندگانهاي را درباره فيلمهايش به وجود ميآورد. آخرين حاشيهاش هم مربوط به اعتراض عدهاي از مسوولان استان سيستان و بلوچستان به بخشهايي از فيلم «شعلهور» است. اتفاقي كه ريشه در نگاه تكراري همهچيز خوب است و بر سياهيها بايد چشم بست دارد. اين در حالي است كه نعمتالله در نشست و مصاحبه و متن ابتداي فيلم و بخشي از شخصيتهاي فيلم خودش را ستايشگر مردم اين استان نشان ميدهد و برخي ازآنها را رفقاي خوب خودش ميداند. اگر بر اين باور باشيم كه رفيق خوب در پي رفع عيب آدمي است، ميتوانيم نعمتالله را رفيق خوب مردم زابل و زاهدان بدانيم. درست مثل حبيب رضايي كه در نشست خبري فيلم «بمب»؛ يك عاشقانه، ساخته پيمان معادي معلوم شد، به خاطر نظرات تند و صريحي كه درباره فيلمنامه ميداده در بهتر شدنش نقش داشته است. البته فيلمنامه تنها نقطه قوت اين فيلم نيست. انگار رفاقت كارگردان، مدير فيلمبرداري (محمود كلاري) بازيگران (خصوصا نوجوانان) و... آنقدر خوب بوده كه اگر «بمب» يك عاشقانه مقدمه كوتاهتر و ريتم اوليه تندتري داشت فيلم درجه يكي ميشد. البته همين حالا هم به هنگام تماشاي آن ميتوان عشق، وحشت، حماقت، حسرت، نوستالژي و... را در تصويري قابل تعمل به تماشا نشست. اتفاقي كه نشان ميدهد رفاقت جواب ميدهد. البته اگر از نوع رفاقت فيلم كوتاه با جشنواره فيلم فجر نباشد.