• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4025 -
  • ۱۳۹۶ دوشنبه ۲۳ بهمن

تمرين كارگاهي

سينا قنبرپور

جنگ تحميلي بود و ديگر هيچ؛ اولويت اول و آخر مملكت هم همين بود. مدرسه‌ جاي سوزن انداختن نبود. ديگر معني نداشت كه مدرسه خاص دانش‌آموزان كارمندان و كارگران شركت ملي نفت باشد يا سازمان آب و برق خوزستان. حتي نوبت صبح و بعدازظهر را هم تغيير داده بودند به سه شيفت تا بتوانند دانش‌آموزان جنگ‌زده‌اي كه از شهرهاي جنوبي و غربي خوزستان به اهواز آمده بودند را هم پوشش دهند. كلاس‌ها پر بود از دانش‌آموز؛ هر نيمكت ۴ يا پنج‌نفر مي‌نشستند. فقط شانس آورده‌بوديم كه ميز و نيمكت‌ها سفارشي آن مدرسه بود و مساحت خوبي براي كتاب و دفتر داشت. آن موقع مگر چند باب مدرسه داشتيم؟ حالا يك باب مدرسه نوساز در محدوده خانه‌هاي سازماني سازمان آب و برق خوزستان بود و نمي‌شد در آن شرايط فقط به فرزندان كارمندان و كارگران اين نهاد دولتي اولويت داد. بايد همه دانش‌آموزان را مي‌پذيرفتند. پس تقريبا جاي خالي در مدرسه پيدا نمي‌شد؛ همه فضاهاي تعريف شده و تعريف نشده مدرسه. خدا پدر و مادر طراح آن مدرسه و ساختمانش را بيامرزد كه فكر خيلي چيزها را كرده بود. براي يك مدرسه در دو مقطع ابتدايي و راهنمايي هم زمين بازي براي زنگ تفريح و صف تدارك ديده بود و هم زمين‌هاي ورزشي. اگر اين فضاها نبود مگر مي‌شد آن همه دانش‌آموز را در مدرسه نگه داشت. يكي از فضاهاي تعريف شده براي «مدرسه ‌شهيد عباسپور» يك آزمايشگاه مجهز بود. سالني بزرگ كه در وسط سالن سكويي كاشي‌كاري شده داشت با لوله‌كشي آب و امكاناتي براي كارگذاشتن چراغ الكلي و ساير اقلام آزمايشگاهي. البته در آن شرايط كه اگر موشك از آسمان نمي‌باريد، جنگنده‌هاي عراقي ديوارصوتي اهواز را مي‌شكستند كسي به كلاس فوق‌برنامه يا برگزاري آزمايشگاه كنار درس‌ها نمي‌انديشيد.

مسوول آزمايشگاه دبير علوم دوره راهنمايي بود و كلاس‌پنجمي‌ها را هم درس مي‌داد؛ آقاي «محمد عطري‌زاده». مردي خوش تيپ و با ديسيپلين بود. آن سال هم جا براي تشكيل كلاس‌درس با محدوديت مواجه بود. بنابراين قرار شد كلاس پنجم آقاي عطري‌زاده در آزمايشگاه تشكيل شود. آزمايشگاه ميز و نيمكت هم نداشت. از آن ميز تكي‌هايي كه براي امتحانات از آن استفاده مي‌شد بايد استفاده مي‌كردند. همين شد كه فرصتي براي زندگي من و هم‌شاگردي‌هايم رقم خورد. دو سوي سكوي آزمايشگاه صندلي‌ها را چيدند. برخلاف رويه معمول كه دانش‌آموزان را به ترتيب قد در كلاس مي‌نشاندند آقاي عطري‌زاده كار متفاوتي كرد. همان يكي، دو هفته اول بي‌خبر امتحان گرفت؛ املا و رياضي. نتيجه امتحان و نمره دانش‌آموزان به تعيين برخي دانش‌آموزان به عنوان «سرگروه» و تقسيم سايرين در گروه‌ها انجاميد. بعد هم چيدمان رديف‌ صندلي‌ها به تناسب گروه‌ها انجام شد. ممكن بود هر گروهي هم قدبلند و هم قدكوتاه داشته باشد. نمره من هم سبب شد يكي از «سرگروه»ها باشم. اين نخستين تجربه مديريتي من در زندگي شد. پيشتر در كلاس اول تا چهارم تجربه مبصرشدن داشتم؛ اما مگر مبصرها تا آن زمان چه كاري بايد مي‌كردند؛ اسم «بدها» و «خوب‌ها» را بدهند به معلم و بروند از دفتر مدير، گچ و دفتركلاس را بياورند. اما آقاي عطري‌زاده مسووليتي متفاوت به سرگروه‌ها سپرد. به يك بچه كلاس‌پنجمي و تيم ۴ نفره‌اش. بايد درس را به صورت يك كار تيمي مي‌خوانديم و تكاليف را درعين حال ساده به صورت تيمي انجام مي‌داديم. مشق دانش‌آموزان را اول سرگروه‌ها ورق مي‌زدند و بررسي مي‌كردند. اگر نمره بقيه كم بود يا كم مي‌شد مسووليتش متوجه سرگروه بود. اگر ساعت خالي مي‌داشتيم وظيفه سرگروه بود كه تيمش را سر و ساماني دهد. اگر وظيفه‌اي به آن گروه سپرده مي‌شد مسووليت جمع كردن كار با سرگروه بود. اگر كار تيمي نتيجه بخش نبود همه تنبيه مي‌شدند؛ از جمله نوشتن مشق با چهاررنگ. به لطف حضور در آزمايشگاه و اينكه آقاي عطري‌زاده مسوول آزمايشگاه هم بود خيلي چيزهايي كه مربوط به درس و كلاس نبود هم مي‌آموختيم و تجربه مي‌كرديم. گاهي جايزه كار گروهي مثبت اين بود كه براي‌مان يك آزمايش علمي در كلاس انجام دهد و در آن مشاركت مي‌كرديم. به جرات مي‌توانم بگويم آنچه آقاي عطري‌زاده در كلاس پنجم به ما آموخت منحصر به فرد بود زيرا به ندرت مي‌توانيد كار، گروهي و تيمي موفق در ايران بيابيد. ورزشكاران‌مان عموما در رشته‌هاي فردي موفق هستند و تيم‌هاي ورزشي كمتر نتيجه موفق پايدار دارند. در ساير كارها نيز اين خلأ حس مي‌شود. تجربه جمعي ما محدود است. همين چندي قبل كه كمر تهران از بارش برف شكست چقدر كار تيمي انجام داديم؟ همه منتظر بوديم ديگران بيايند و كارها را انجام دهند. ديگران هم بماند كه خودشان و تيم‌شان كي هماهنگ شوند، مساله است. حال شما در چنين جامعه‌اي بياييد و با هزينه‌اي بسيار بسيار گزاف دانش‌آموزان را با تست و آزمون چهارجوابي غربالگري كنيد و به آنها نام‌ها و القاب خاص بدهيد ولو كه خوب هم آموزش ببينند بعد كه دوره تحصيل‌شان تمام شد بايد به همين جامعه برگردند. همين جامعه‌اي كه يك بارش برف سنگين آشفته‌اش مي‌كند و آلودگي هوا به درد بي‌درماني در آن تبديل شده است. اينجاست كه كار به «اي كاش» مي‌كشد. ‌اي كاش همان سال‌هاي جنگ تحميلي بود! همان سال‌هايي كه معلمان به تناسب خلاقيت خود ترفندهايي به دانش‌آموزان مي‌آموختند. همان سال‌هايي كه سيستم آموزشي گرفتار تست و آزمون و كتاب‌هاي كمك درسي نبود. معلم‌ها سر كلاس مجله و روزنامه‌هاي متناسب با سن بچه‌ها را به آنان معرفي مي‌كردند و روح جست‌وجوگري بر روح فرموله كردن همه‌چيز غلبه داشت. امروز اگر تصميم وزارت آموزش و پرورش بر اين قرار گرفته كه ديگر به تست‌زني در پايه هفتم بها ندهد فقط يك گام براي احياي همان روح جست‌وجوگري است. خيلي چيزهاي ديگر لازم است دست به دست هم بدهد تا نظام آموزشي ما براي بهبود زندگي جمعي نتيجه‌بخش شود؛ اما اين گام مهم وزارتخانه را بايد نيك پنداشت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون