توجيه شدن يا توجيه كردن
شهرام شهيدي
با خودش ميگويد: وزير نيرو گفته سال آينده تامين آب و برق سخت است. قبلا به ما نويد ميدادند بهار ميآيد و كمبوزه و خيار هم البته همراهش خواهد آمد. بعدها ديديم بهار آمد و چه بلايي سرمان آمد. حالا ديگر راستش هيچ چشمداشتي نداريم. يعني براي ما ديگر بهار يادآور هيچ خيري نيست. همان نيايد بهتر است. ما كه الان با اين خشكسالي زمستانمان هم بهار شده ديگر منتظر چه بنشينيم؟ قبلا ميگفتيم بهار كه ميشود درختها شكوفه ميزند. الان خودمان چنان از اوضاع و احوالمان گلاب به رويتان شكوفه ميزنيم كه جمعي از فعالان محيطزيستي خواستار ممنوعيت شكوفه زدن در اماكن طبيعي و تاريخي شدهاند.
عمو حسام پرسيد: موسيو نديده بودم اينطوري قنبرك بزني و تو خودت باشي. كشتيهات غرق شده؟
موسيو شيطان گفت: شبح جان آبي در كشور مانده كه امكان داشته باشد كشتياي در آن غرق بشود؟ از الان زانوي غم بغل كردهام سال بعد چه كنيم؟ خيلي دلواپس اوضاع...
يكهو در تاريكخانه باز شد و يك فرد درشت اندام و عبوس آمد تو و گفت: من را صدا كردي؟ كار ماري داشتي با اخويت؟
موسيو شيطان پرسيد: شما؟
تازه وارد گفت: كي بود كي بود؟
موسيو شيطان گفت: عزيز دلواپسم. هميشه كه نميشه شما عوامل پشت صحنه داشته باشين. ما هم بالاخره اين جا براي خودمان هنركدهاي راه انداختيم خير سرمان. براي خودمان نودال داريم. صدابردار داريم. تشكر از خاندان رجبي داريم. متوجه عرايضم شدي؟
تازه وارد گفت: نچ!
موسيو شيطان گفت: يك عروسكهاي كوكي هستها. ديدي حتما. پشتش كوك دارد. كوكش ميكني مياندازي زمين براي خودش راه ميرود. همه از اين مسائل دارند خب. حالا دوزاري افتاد؟
تازه وارد گفت: نچ!
موسيو شيطان گفت: اي بابا. خب چرا؟
عمو حسام گفت: اينها معمولا توجيه نميشوند. توجيه ميكنند
موسيو شيطان گفت: اي بابا. خب حالا امرتان؟
تازه وارد گفت: هيچي. بنده كارشناس رسمي شكوفه زدن بر امور هستم. بايد براي انجام ماموريتي بروم فرنگ. عكس پرسنلي ميخواستم.
موسيو شيطان گفت: دوربين خراب است عزيز جان.
وقتي تازه وارد رفت شبح آقا بزرگ گفت چرا عكسش را نينداختي مشتريپران؟
موسيو شيطان گفت: چون اين روزها همه راهها به رم ختم نميشود. از بس دلواپسند به جاي رم يكهو ميروند ژنو يا وين. گذرنامه نداشته باشد كه بهتر است.