رسول خادم درباره نامه خود در خصوص لزوم تصميمگيري مسوولان ارشد كشور درباره بحث رويارويي ورزشكاران ايران مقابل ورزشكاران رژيم صهيونيستي، اظهار كرد: گمان ميكنم در اين چند روز كه اين مباحث مطرح شده برخي نهادها و سازمانهاي مرتبط به جاي اينكه به اصل موضوع توجه كنند مسائل حاشيهاي را دنبال ميكنند. ما شاهد يك رويكرد جديد بر اساس ارتباطات جديد در IOC هستيم و شاهديم رژيم صهيونيستي به دنبال فشار هرچه بيشتر بر ايران از طريق IOC است.
با توجه به حساسيتي كه مردم عزيز ما نسبت به قهرمانان ملي دارند و نتايج آنها در ميادين بينالمللي از اهميت ويژهاي برايشان برخوردار است نميتوانيم نسبت به اين موضوع بيتفاوت باشيم و چشمهايمان را ببنديم و خود را به خواب بزنيم. حضور نمايندگان رژيم صهيونيستي در مسابقات مختلف مخصوصا در رشتههايي مانند كشتي و جودو بهشدت در حال افزايش است كه بسياري از آنها شهروند اسراييل محسوب نميشوند و اين موضوع باعث ايجاد خلل در روند ورزش ايران شده است.
ديگر روسيه مانند سابق در IOC صاحب قدرت نيست. قبلا شاهد قدرت روسيه، امريكا و جريان غرب در IOC بوديم، اما در حال حاضر با توجه به اتفاقات رخ داده در ورزش روسيه، اين كشور تا حد زيادي قدرت خود را در IOC از دست داده و در حال حاضر قدرت غالب در كميته بينالمللي المپيك توسط امريكا و رژيم صهيونيستي هدايت ميشود و طبيعي است كه آنها از اين طريق اهداف سياسي خود را براي فشار روي كشورهايي همچون ايران دنبال ميكنند.
ورزش براي مردم ما يك سرگرمي نيست. مردم ما با وجود داشتن تمامي مشكلات اقتصادي و تنگناهاي مختلف نتايج قهرمانان ملي را با حساسيت ويژهاي دنبال ميكنند و قهرمانان ورزشي نقطه اميد مردم ايران هستند كه طبقات متوسط و پايين جامعه دلخوشيشان دنبال كردن نتايج قهرمانان ملي است. بنابراين در چنين شرايطي لازم است برنامههاي اجرايي و استراتژيها در مورد اين موضوع بازنگري شود.
ما مرجعي به نام شوراي امنيت ملي در كشور داريم كه درباره مسائل كلان كشور تصميمگيري ميكند. از جمله موضوعات مهمي كه رجال سياسي كشور در آن اتفاق نظر دارند و سالها است كه اين موضوع را دنبال ميكنند بحث لزوم خودداري ورزشكاران ايران از رويارويي با ورزشكاران رژيم صهيونيستي است چرا كه با اين كار ميخواهيم نشان دهيم كه آنها را به رسميت نميشناسيم، اما موضوع ديگر اين بحث در بعد بينالمللي آن است كه نهادهاي بينالمللي ورزش معتقدند اين يك تصميم سياسي است و ارتباطي با ورزش ندارد.
اگر قرار است سياست عدم رويارويي با ورزشكاران رژيم صهيونيستي كماكان دنبال شود نبايد تمامي بار اين مسووليت سنگين روي دوش مربي و ورزشكار قرار گيرد و به نوعي برخورد كنيم كه هنگامي كه ورزشكار ما با نماينده رژيم صهيونيستي همگروه ميشود مربي و ورزشكار را در حالت انفعال قرار دهيم. بحث تعليق و محروميت ورزش ايران در اين باره بسيار جدي است و بايد راهكار اساسي در اين زمينه انديشيده شود.
از سوي ديگر بيتوجهي به اين موضوع ميتواند مسائل و تبعات اجتماعي مختلفي را در كشور ايجاد كند كه خوشايند ورزش ما و فراتر از آن كشور نيست. وقتي آن اتفاقات براي عليرضا كريمي رخ داد، او و مربيانش مورد اتهامات مختلف قرار گرفتند كه با آن بحث تصميمگيري رجال سياسي ما در شوراي عالي امنيت ملي متناقض است. شوراي عالي امنيت ملي به عنوان مرجع بالادستي نهادهاي مختلف مانند وزارت امور خارجه، كميته ملي المپيك و وزارت ورزش و جوانان ميتواند تيمهاي كارشناسي را با حضور اين نهادها تشكيل دهد تا با IOC، (كميته بينالمللي المپيك) وارد صحبت و مذاكره شوند و از ابزارهايشان استفاده كنند تا سياست كشور را در اين خصوص براي آنها تبيين كنند و پاي آن هم بايستند. اينكه ورزشكار را در حالت انفعال قرار دهيم منطقي نيست. اگر ورزشكار به ميداني ميرود، اگر مبارزه نكند هم او و هم رشتهاش را محروم ميكنند. اينكه بخواهيم ورزشكارانمان را مجبور به شكست كنيم يا در درمانگاههاي خارج از كشور شب تا صبح به دنبال گواهي پزشكي باشيم، موضوع درستي نيست و ضمن اينكه ديگر اينگونه موارد قابل پذيرش نهادهاي بينالمللي ورزش نيست. بعد هم بخواهيم خواهش و التماس كنيم كه ما را محروم نكنيد. اين موضوع نقض غرض است.
ما، كميته ملي المپيك و وزارت ورزش و جوانان، وزارت امور خارجه و نهادهاي ديگر را داريم كه در اين خصوص صاحبنظر هستند. ورزش در جامعه ما آن قدر اهميت دارد كه نهادهاي مرتبط به اين موضوع ورود كنند و با نهادهاي بينالمللي صحبت و از سياست كشور در اين خصوص دفاع كنند. نبايد بار سنگين اين موضوع روي ورزشكار و مربيان بيفتد و آنها در شرايطي كاملا منفعلانه قرار گيرند.
با توجه به در پيش بودن هشت رويداد جهاني براي كشتي ايران طي سال آينده بايد راهكار ديگري را در اين زمينه بينديشند. مراجع كلان سياسي كشور بايد راهكار خود را ارايه دهند و اين موضوع را به طور مستقيم با نهادهاي بينالمللي مطرح كنند و مواضعشان را بگويند و به جمعبندي برسند. اينكه بار تعليق كشتي و ورزش را روي دوش ورزشكاران و مربيان بيندازيم و بعد به ورزشكار بگوييم كه بايد تابع اين تصميمات باشي اصلا درست و منطقي نيست. ما در قرعهكشي نميتوانيم سحر و جادو كنيم بنابراين ورزشكاران ما در حالت انفعال قرار دارند و تمامي اينبار سنگين را روي دوش آنها و مربيانشان انداختهايم.
من واقعا متاسف هستم كه درد و مساله ورزش كشور را ميگويم كه امكان دارد هزينههاي اجتماعي جدي براي جامعه داشته باشد، اما مراجعي كه بايد به اين موضوع توجه داشته باشند و عرايض ورزشكار پيرمردي مثل من را تهديد نه، بلكه فرصت بدانند، نسبت به اين موضوع بيتوجه هستند. بايد سازمانهاي مرتبط در اين خصوص به كمك ورزش بيايند. خيلي از همكاران بنده در ساير فدراسيونها احساس ميكنند كه اگر اين موضوع را مطرح كنند عواقب ناخوشانيد براي آنها در پي خواهد داشت.
من در اين خصوص با رييس كميته ملي المپيك صحبت كردهام و او خوشبختانه در سطوح كلان مديريت كشور كار كرده است و به نوعي در جريان دغدغه ما قرار گرفته است. ورزشكاران و مربيان ما تنها هستند و ما در حالي آنها را به ميدان ميفرستيم كه هيچ ابزاري در اختيار ندارند، در حالي كه اين موضوع وظيفه آنها نيست و مراجع بالا بايد به جمعبندي در اين خصوص برسند. IOC بهشدت پيگير اين موضوع است و قطعا آن را دنبال خواهد كرد. من آنچه شرط بلاغ است با تو ميگويم. وظيفه داشتم اين را به عنوان يك ورزشكار پيرمرد كه اين مسير را طي كرده است با عزيزان و دوستان كه به دنبال تامين منافع ملي هستند مطرح كنم. من سهم ورزش را در بحث منافع ملي بسيار بزرگ ميبينم. ديگر خودشان ميدانند.