باطنبينان و احمدينژاد
سيدعبدالجواد موسوي
احمدينژاد جايي براي دفاع باقي نگذاشته. حالا مدافعان پروپا قرصش به جاي توجيه رفتارهاي عصبياش شروع كردهاند به خاطره بافي. يكي ميگويد من همان روزي كه ديدم در يك جمع خصوصي تظاهر بياندازه به دينداري و انقلابيگري ميكند پي به خرابي ذاتش بردم و ديگري ميگويد دور اول خوب بود و دور دوم مشايي او را از راه به در كرد و خلاصه اينكه بين اين همه جوانمرد كسي جرات ندارد، بگويد: از مردم ايران براي روي كار آوردن چنين پديدهاي عذر ميخواهيم! والله بالله تالله اغلب آنان كه مخالف احمدينژاد بودند نه باطن بين بودند و نه با عالم غيب ارتباطي داشتند. كافي بود اندكي- فقط اندكي- از منافع حزبي و جناحي خويش فاصله بگيرند و منفعت خود را بر منفعت هشتاد ميليون ايراني ترجيح دهند تا متوجه شوند آنكه معجزه هزاره سوم لقب گرفته است به هيچ چيزي پايبند نيست و براي رسيدن به اهدافش از هر وسيلهاي استفاده ميكند. حتي پيش از رييسجمهور شدن، همان وقتي كه در تلويزيون ظاهر شد و رو به دوربين گفت: چرا ديشب وقتي من داشتم صحبت ميكردم برق چند استان را قطع كردند و بعد معلوم شد اين حرف از اساس درست نبوده خيليها فهميدند اين بابا آدم عليهالسلامي نيست. بعد هم كه از هاله نور سخن گفت و چند وقت بعد بازهم به دوربين زل زد و گفت: من اصلا چنين چيزي نگفتم، خيليهاي ديگر فهميدند با پديدهاي حيرتآور طرفند كه به دوربين زل ميزند و ميگويد دو دو تا نميشود چهارتا. وقتي گفت: پول يارانه پول امام زمان است، هركس اندك اعتقادي به باورهاي ديني داشت فهميد كه او آمده است تا نه از تاك نشاني باقي بگذارد و نه از تاك نشان. باري! براي شناخت محمود احمدينژاد به رمل و اسطرلاب نيازي نبود. كمي درايت ميخواست و اندكي صداقت تا دريابي آنكه بر در ميكوبد شباهنگام به كشتن چراغ آمده است.