• 1404 شنبه 7 تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 18 -
  • 1401 پنج‌شنبه 8 ارديبهشت

نگاهي به تاريخ منازعه فلسطينيان و رژيم اسراييل

يك قرن اشغال

سهيل سماوي

 

تاريخ روابط فلسطينيان با اسراييل داستاني پر آب چشم و غم‌انگيز است و براي درك ريشه‌هاي آن بايد به گذشته تاريخي يهوديان و سرزمين فلسطين مراجعه كرد. مسلم آن است كه رژيم اسراييل، با تحريف تاريخ، زور و فريبكاري و به خصوص با حمايت دولت‌هاي غربي بر منطقه‌اي كه قرن‌ها متعلق به فلسطينيان بوده، چنگ انداخت و روز به روز حضور و نفوذ اشغالي خود را بر سرزمين فلسطين بيشتر كرد. 
 مساله يهود از ديرباز در جهان مسيحي غرب يك معضل حل ناشدني است. يهوديان از گذشته به دلايل مختلف همواره مورد آزار و اذيت مسيحيان بودند و بر اين اساس هميشه آواره بودند. آرزوي تاسيس يك دولت يهودي، يكي از خواسته‌هاي يهوديان براي رهايي از اين وضعيت بود. بنيامين تئودور هرتسل (1904-1860) روزنامه‌نگار، فعال سياسي و بنيانگذار جنبش سياسي صهيونيسم معتقد بود كه يهوديان ملتي هستند كه تنها راه‌حل آنها در مقابله با اقدامات ضد يهودي مسيحيان غربي، تملك سرزميني متعلق به خودشان و ايجاد دولتي ملي با اختيار و استقلال كامل است. نظريه‌پردازان يهودي جنبش صهيونيستي كوشيدند با بازخواني متون ديني، توجيهاتي براي حضور خود در منطقه فلسطين دست و پا كنند. فصل مشترك همه اين ديدگاه‌ها، ضرورت اسكان و استقرار يهوديان در سرزميني مشخص و برپايي دولت يهودي در آن سرزمين است كه معمولا آن را «سرزمين موعود قوم يهود» مي‌خوانند. به گفته ايشان، اين سرزمين موعود، سرزمين فلسطين است. اين نظريه در دوره‌هاي تاريخي گوناگون از سوي برخي رهبران و مقامات برجسته يهودي به شيوه‌هاي مختلف طرح و تكرار شده است. 
براي مثال يهوديان در سال 1882 م، در روسيه گردهم جمع شدند تا براي رفع سرگرداني تاريخي خود چاره‌اي بيابند. هرتسل، تشكيل نهادي با عنوان «آژانس يهود» را پيشنهاد كرد تا برنامه مذاكرات و نقشه‌هاي صهيونيست‌ها را تنظيم كند و براي تامين هزينه‌ها و نيازهاي مالي، چاره‌انديشي كند. نخستين كنگره صهيونيست‌ها در شهر بال تشكيل شد و پس از رايزني‌هاي و مذاكرات فراوان قطعنامه‌اي با موضوع برنامه نهضت صهيونيسم صادر شد. در اين قطعنامه محل مهاجرت و تشكيل ملت يهود، فلسطين مشخص شد. در اين بيانيه فلسطين، اسراييل خوانده شد و پرچم صهيونيستي و شعار ملي يهود هم مشخص شد. 
يكي از پيامدهاي مهم و تاثيرگذار جنگ جهاني اول، تجزيه امپراتوري عثماني بود. در سال‌هاي پاياني جنگ جهاني اول يعني حدود سال 1917، لرد بالفور وزير امور خارجه انگلستان از تشكيل يك سرزمين ملي يهودي تحت حمايت دولت انگليس در فلسطين خبر داد. انتشار اعلاميه بالفور زمينه‌هاي لازم براي تشكيل رژيم مستقل يهودي در سرزمين فلسطين را ايجاد كرد. با تشكيل جامعه ملل بعد از جنگ جهاني اول، فلسطين تحت الحمايه انگلستان شد و متعهد شد بر پايه شرايط تحت الحمايگي فلسطين، اين سرزمين به گونه‌اي اداره شود كه زمينه‌هاي شكل‌گيري يك كشور مستقل فراهم‌ آيد، ضمن آنكه حقوق فلسطيني‌ها پايمال نشود. اما انگلستان زير فشارهاي محافل يهودي روز به روز يهوديان بيشتري را به اين سرزمين گسيل كرد.
دوران تحت الحمايگي، با درگيري‌ها و تنش‌هاي زيادي ميان اعراب فلسطني و يهوديان مهاجر همراه بود، ضمن آنكه گروه‌هايي از اعراب عليه تاسيسات و پايگاه‌هاي انگلستان در فلسطين دست به عمليات چريكي مي‌زدند. در نتيجه اين درگيري‌ها دولت انگلستان در نوامبر 1936 كميسيوني به رياست لرد پيل به منطقه اعزام كرد تا در خصوص ريشه‌هاي ناآرامي‌ها به تحقيق بپردازد و مطالبات اعراب را مورد بررسي قرار دهد. اين كميسيون در گزارشي كه ارايه كرد، برقراري هر نوع سازشي ميان اعراب فلسطين و يهوديان مهاجر را غيرممكن ارزيابي كرد و ايجاد يك دولت فدراتيو عربي-يهودي را غيرموثر و بي‌فايده خواند و بر پايان قيموميت انگلستان و تشكيل دو حكومت مستقل عربي و يهودي در چارچوب سيستم پيمان با بريتانيا تاكيد كرد. دولت انگلستان كه بلافاصله نظر كميسيون را پذيرفته بود، به دنبال عكس‌العمل شديد اعراب و تاكيد آنها بر وحدت عربي فلسطين در كنفرانس بلودان در سپتامبر 1937 در سوريه، اعلاك كرد كه طرح تقسيم كميسيون پيل را لازم‌الاجرا نمي‌داند. از سوي ديگر سي سال قيموميت انگلستان بر فلسطين باعث شد تا جمعيت مستعمره‌نشين‌هاي صهيونيست، دوازده برابر جمعيتي شود كه در سال 1917 در فلسطين حضور داشت. اين جمعيت با حمايت و توجه انگلستان، موسسات مالي خود را گسترش داده و سازمان نظامي كاملي فراهم آورده بود. يهوديان صهيونيست ثروتمند هم طي اين مدت زمين‌هاي فلسطينيان را با قيمت‌هاي هنگفت از آنها مي‌خريدند و براي اين كار از دلال‌هاي عرب استفاده مي‌كردند. 
اقدامات گسترده ضد يهودي در طول جنگ جهاني دوم از سوي رژيم نازيستي هيتلر، مساله يهوديان را به موضوعي حاد براي غربيان بدل كرد و به ويژه اروپاييان را بر آن داشت تا برنامه‌هاي خود براي منحل كردن (و نه حل كردن) مساله يهود در كشورهاي غربي را از سر بگيرند. 
بعد از جنگ جهاني دوم در آوريل 1947 كميسيون ويژه مساله فلسطين در سازمان ملل تشكيل شد تا موضوع فلسطين و اسراييل را مورد بررسي قرار داده و راه‌حلي مورد رضايت طرفين به دست‌ايد. در كميسيون يازده كشور حضور داشتند كه عبارتند از هند، ايران، گواتمالا، اروگوئه، يوگوسلاوي، چكسلواكي، پرو، سوئد، استراليا، كانادا و هلند. اعضاي اين كميسيون به دو دسته اقليت و اكثريت تقسيم شدند و در زمينه چگونگي تقسيم و شكل ساختار فلسطين نظرات گوناگوني ارايه كردند. گروه اقليت، شامل ايران، هند و يوگوسلاوي، فلسطين را به صورت يك كشور مستقل فدرال شامل دو ايالت عرب و يهود در نظر گرفت كه بيت المقدس را پايتخت اين كشور مي‌خواند، اما گروه اكثريت به تقسيم فلسطين به دو كشور عرب و يهود راي دادند.
رژيم اسراييل در 14 مي‌سال 1948 تاسيس شد. روزي كه فلسطينيان و اعراب آن را «روز نكبت» نام‌گذاري كرده‌اند. در 15 مي‌سال 1948 ميلادي، همزمان با خروج نيروهاي انگليسي از فلسطين، رژيم اسراييل اعلاميه استقلال خود را به منتشر كرد و بدين سان رژيم اشغالگر اسراييل در سرزميني تشكيل شد كه در واقع متعلق به ساكنان اصلي آن يعني فلسطيني‌ها بود. فرداي روز نكبت، ارتش‌هاي كشورهاي عربي و گروه‌هاي چريك‌هاي داوطلب عرب به محدوده رژيم تازه تاسيس اسراييل حمله بردند، اما اين حملات با شكست اعراب به پايان رسيد. ارتش اسراييل در اين جنگ 6 هزار نفر را در است اما به جايش با گرفتن بخش‌هايي از قلمرو فلسطين سرزمين‌هايي به دست آورد. كشورهاي اتحاديه عرب با وجود شكست در اين جنگ قصد داشتند بخش‌هايي از فلسطين را تحت كنترل خود در آورند. اما بيشترين رنج و مصيبت بر دوش ساكنان عرب فلسطين بود. طبق برآورد مورخان، در نتيجه اين جنگ 900 هزار نفر فلسطيني از خانه‌هاي‌شان آواره شدند. فلسطيني‌ها از اين شكست با عنوان «مصيبت» ياد مي‌كنند، آنها به دنبال پناهندگي و به بازگشت به سرزمين شان بودند. سازمان ملل كاري نكرد. اسراييل هم قوانيني تصويب كرد كه بازگشت آوارگان به سرزمين‌شان ممنوع شود. 
در سال‌هاي اوليه پس از جنگ فلسطينيان ساكن بخش اسراييلي تحت حكومت نظامي بودند، رفت و آمد براي آنها سخت بود. اعراب هم اعمال را رهبران صهيونيست را جنايت مي‌دانستند و در حال بازسازي خود بودند. سرانجام اتحاديه عرب خواستار تحريم روابط تجاري با اسراييل شد. در سال 1956 جمال عبدالناصر دومين رييس‌جمهور مصر شد. ناصر با ضديت شديد عليه اسراييل و نفوذ غرب شوق ملي گرايي را در كشورش برانگيخت. او با تحت كنترل گرفتن كانال سوئز و دستور ترك محل به شركت‌هاي بريتانيايي و فرانسوي موجب واكنش فرانسوي‌ها و بريتانيايي‌ها و اسراييلي‌ها شد. در 29 اكتبر 1956 نيروهاي فرانسوي و اسراييلي و بريتانيايي با رمز عمليات تفنگدار به سمت نوار غزه و شبه جزيره سينا سرازير شدند و منطقه را تحت كنترل در آورند. اما امريكا براي جلوگيري از وقوع جنگ جهاني سوم، آنها را وادار كرد كه نيروهايشان را از مصر بيرون ببرند. بعد از جنگ دوم اعراب و اسراييل تنش‌ها تا حدودي فروكش كرد. اما اسراييل مي‌خواست عمليات نظامي خود را از سر بگيرد. 
در سال ۱۹۶۷ جنگي ميان اسراييل و كشورهاي عربي مصر، سوريه، اردن و عراق روي داد كه به جنگ شش روزه معروف است. اين جنگ از پنج ژوئن آغاز شد و تا ۱۰ ژوئن ۱۹۶۷ ادامه يافت. اين نبرد منجر به كشته شدن ۱۵ تا ۲۵ هزار عرب شد و در نهايت تل‌آويو « قدس، نوار غزه، كرانه باختري، بلندي‌هاي جولان و صحراي سيناء » را اشغال كرد. در ۱۱ ژوئن معاهده آتش‌بسي به پيشنهاد اعراب با اسراييل به امضا رسيد كه به اين ترتيب با شكست اعراب مساحت سرزمين‌هاي تحت تصرف اسراييل سه برابر شد و در حدود يك ميليون عرب كه در مناطق اشغال‌شده زندگي مي‌كردند به كنترل مستقيم اسراييل درآمدند. پس از جنگ ژوئن كه به « نكسه » (شكست) معروف است جهان عرب و اسراييل بارها با يكديگر جنگ و مذاكره كردند اما اين اقدامات مساله فلسطين را حل و فصل نكرد. مهم‌ترين طرح‌هاي صلحي كه توسط سازمان ملل در اين زمينه تصويب شد پس از جنگ ژوئن ۱۹۶۷ مطرح شد كه در آن هنگام شوراي امنيت قطعنامه ۲۴۲ خود را نوامبر ۱۹۶۷ تصويب كرد كه بر اصل «زمين در مقابل صلح» تأكيد دارد. به موجب اين قطعنامه، سازمان ملل از اسراييل خواست به مرزهاي قبل از جنگ ۱۹۶۷ عقب‌نشيني كند و بلندي‌هاي جولان همراه با كرانه باختري رود اردن و نوار غزه را به سوريه، اردن و فلسطين بازگرداند.
كشورهاي عرب خسته و گريزان از نبرد و نگران آينده بودند. آنها با هدف بيرون راندن اسراييل از خاورميانه به جنگ رفته و شكسته خورده بوند. اما حقيقت تلخ و دشوار اين بود كه اسراييل اكنون يكي از قدرتمندترين نيروهاي نظامي دنيا را داشت و خيال عقب‌نشيني نداشت. در دهه 1970 فلسطينيان كه در سرزمين‌هاي مورد اخلاف باقي مانده بودند اغلب در اردوگاه‌هاي كثيف و شلوغ آوارگان زندگي مي‌كردند. گذشته از اين اردوگاه‌هاي آوارگان در غزه و كرانه باختري، هزاران تن از فلسطينيان بي‌خانمان در اردن به‌سر مي‌بردند و عده‌اي هم در كويت اقامت كرده بودند. مدت كوتاهي پس از پايان جنگ شش روزه گروه‌هاي كوچكي از شبه نظاميان فلسطيني شروع به گشت زدن در نوار غزه و اردن كردند. معروف‌ترين و مجهزترين اين گروه‌ها «فتح» يا «جنش آزادي‌بخش ميهني فلسطين» بود. فتح در سال 1958 شكل گرفت، چند سال بعد در سال 1964 اعضاي اتحاديه عرب به تشكيل سازمان آزادي بخش فلسطينيان (ساف) كمك كردند. فتح، بزرگ‌ترين گروه در ساف، در مارس 1968 كه مبارزانش با اسراييل در نزديكي شهر اردني الكرامه جنگيدند، مشهور شد. جواني فلسطيني به نام ياسر عرفان فرماندهي نبرد الكرامه را در دست داشت. عرفان مهندس فلسطيني، از بنيانگذاران فتح بود. او در سال 1969 به مقام رياست ساف برگزيده شد. ساف خيلي زود صداي اصلي فلسطينيان شد. در منشور ملي فلسطين كه تجديدنظرهايي در آن شده بود، ساف به مبارزه مسلحانه به منزله تنها راه آزادسازي كل فلسطين روي آورد. مردم فلسطين از داشتن اين سازمان كه مظهر خواسته‌ها و آرزوهاي‌شان بود، خوشحال بودند. 
در المپيك تابستان 1972 در مونيخ آلمان، يكي از گروه‌هاي وابسته به فتح به نام «سپتامبر سياه» اقدام به گروگانگيري شماري از ورزشكاران اسراييلي كردند. اين واقعه باعث واكنش سراسري در جهان شد. اوضاع منطقه رو به وخامت رفت. در 6 اكتبر 1976 مصر با همراهي سوريه به اسراييل يورش برد. در گذشته اسراييل براي حملات غافلگيرانه آمادگي داشت، اما اين‌بار مصر يوم كيپيور (روز آمرزش در يهوديت) را انتخاب كرد. نيروهاي مصري به سرعت 450 سرباز اسراييلي را از پاي در آوردند. نبرد در سينا براي اسراييلي‌ها دشوار بود و مجبور به عقب‌نشيني شدند. اما اسراييل با وجود غافلگير شدن نيروهايش را سازماندهي كرد و در جنگ دست بالا پيدا كردند. مصر و روسيه باز شكست خوردند. اين جنگ كوتاه موجب كشته شدن 2800 سرباز اسراييلي و مجروح شدن بيش از 7 هزار نفر شدند. در آوريل 1974 اسحاق رابين فرمانده نظامي سابق اسراييل جانشين گلداماير و نخست‌وزير اسراييل شد. همزمان انوار سادات در 4 سپتامبر 1975 با اسراييل توافق كرد تا اختلافات‌شان را با امضاي توافقنامه سينا حل كنند. يك سال بعد سادات با مناخيم بگين، نخست‌وزير اسراييل در كمپ ديويد استراحتگاه مقام رياست‌جمهوري امريكا در مريلند ديدار و پيمان صلح امضا كردند. در اين معاهده مصر تماميت ارضي رژيم اسراييل را به رسميت مي‌شناخت. جيمي كارتر نيز به مصر وعده كمك نظامي داد. صلح مصر با اسراييل با واكنش تند ساير كشورهاي عربي شد.آنها اين اقدام نسنجيده مصر را تقبيح كردند و اتحاديه عرب را براي لغو عضويت مصر در اين سازمان تحت فشار قرار دادند. 
در اوايل دهه 1980 لبنان منطقه صفر مرزي براي جنگ با اسراييل بود و ساف كه چند سال پيش از اردن به اين كشور نقل مكان كرده بود، ار مرزهاي جنوبي لبنان مي‌توانست به مواضع اسراييل حمله كند. نيروهاي اسراييل در سال 1978 در نتيجه اين حملات بخش‌هاي جنوبي لبنان را اشغال كردند اگرچه آنها خيلي زود عقب‌نشيني كردند. اسراييل در 6 ژوئن 1982 با عمليات گسترده نظامي به جنوب لبنان يورش برد. ساف به‌رغم نيروهاي كمتر ميدان را خالي نكرد. در ماه آگوست، ساف نزديك به 14 هزار تن از نيروهايش را از منطقه خارج كرد. به جاي آن نيروهاي ديگر سر برآوردند كه مهم‌ترين آنها حزب‌الله بود، سازماني كه از تاكتيك‌هاي شديدتري در جنگ با اسراييل استفاده مي‌كند. 
در سال‌هاي بعد، با گسترش شهرك‌سازي‌هاي اسراييل، محل زندگي فلسطينان شلوغ‌تر و سرزمين‌شان كوچك‌تر شد. فلسطيني‌ها كه از كمترين حقوق برخوردار بودند، با مقاومت واكنش نشان دادند. شورش‌ها آغاز شد و فلسطينيان با سنگ به سوي نيروهاي نظامي رژيم اسراييل حمله كردند. اين حركت با عنوان انتفاضه اول، يا خيزش شناخته شد. از سال 1991 گروه فلسطيني رقيبي براي فتح پا به عرصه گذاشت. اين گروه جنبش مقاومت اسلامي يا حماس بود. حماس متشكل از مرداني بود كه در سرزمين‌هاي اشغالي بزرگ شده بودند. در طول قيام انتفاضه حماس در قلب و ذهن فلسطينيان نفوذ كرد. حماس در ازاي وفاداري كامل به شهروندان بسيار فقير فلسطيني كمك مي‌كرد. در طول ساليان اين عمل به افزايش اعتبار و احترام حماس نزد مردم كمك كرد. 
با آغاز آخرين دهه قرن بيستم، ساف و اسراييل تصميم به مذاكره گرفتند. به دنبال آن و در سال ۱۹۹۱ كنفرانس صلح خاورميانه به رياست امريكا و اتحاد جماهير شوروي با هدف سازش ميان اعراب و اسراييل در مادريد برگزار شد. پيمان اسلو نخستين موافقتنامه مستقيم دولت اسراييل و سازمان آزادي‌بخش فلسطين (ساف) بود كه در سال ۱۹۹۳ به امضاي دو طرف رسيد. پيمان اسلو تلاشي براي تعيين يك چارچوب مشخص بود كه به حل‌ و فصل كامل منازعه اسراييل و فلسطين مي‌انجاميد. مذاكراتي كه منجر به امضاي اين پيمان شد به‌طور مخفيانه در اسلو پايتخت نروژ انجام شده و در ۲۰ آگوست ۱۹۹۳ به پايان رسيد و اين پيمان به‌طور رسمي در ۱۳ سپتامبر ۱۹۹۳ در واشنگتن دي‌سي با حضور ياسر عرفات، رييس فقيد تشكيلات خودگردان فلسطين، اسحاق رابين، نخست‌وزير اسبق رژيم صهيونيستي و بيل كلينتون، رييس‌جمهوري پيشين امريكا به امضا رسيد.
متن پيمان اسلو شامل خروج تدريجي نيروهاي رژيم صهيونيستي از كرانه باختري و غزه بود. اين پيمان تشكيل حكومت خودگردان فلسطين را به عنوان يك نهاد اداري موقت مقرر كرد. قرار بر اين بود كه پيمان اسلو فقط براي يك دوره پنج ساله اعتبار داشته باشد و سپس طبق قطعنامه‌هاي شماره ۲۴۲ و ۳۳۸ شوراي امنيت جاي خود را به يك توافق دايمي بدهد. در سال ۱۹۹۴ نيز معاهده صلحي ميان اردن و اسراييل امضا شد. حمله مرگبار باروخ گلدشتاين در 25 فوريه 1994 به مسجد ابراهيم و كشتار 29 فلسطيني و مجروح كردن بيش از 100 نفر، اجراي پيمان اسلو را با چالش مواجه كرد. اين اقدام به واكنش نيروهايي مثل حماس و جهاد اسلامي انجاميد. 
مذاكرات ديگري با هدف حل و فصل منازعه فلسطين و رژيم صهيونيستي انجام شد و در مراحل بعدي براي تشكيل يك حكومت خودگردان تلاش شد. از جمله اين تلاش‌ها مي‌توان به توافقنامه‌هاي «طابا» در سال ۱۹۹۵، «واي ريور» در ۱۹۹۸، «شرم الشيخ» در سال ۱۹۹۹ و گفت‌وگوهاي كمپ ديويد در سال ۲۰۰۰ اشاره كرد. پس از شكست مذاكرات دوجانبه و ازسرگيري مناقشات، در اجلاس سران عرب در مارس ۲۰۰۲ در بيروت، عربستان سعودي طرح صلح تازه‌اي را پيشنهاد كرد. به موجب اين طرح كه ابتكار صلح عربي، خوانده مي‌شد رژيم اسراييل به مرزهاي ژوئن سال ۱۹۶۷ بازمي‌گشت، يك كشور فلسطين در كرانه باختري و نوار غزه تاسيس و «راه‌حل عادلانه‌اي» براي مشكل پناهندگان در نظر گرفته مي‌شد و در مقابل، تمام كشورهاي خاورميانه، «كشور اسراييل» را به رسميت مي‌شناختند.
در ژوئن ۲۰۰۲ نقشه راهي براي صلح توسط گروه چهارجانبه شامل امريكا، روسيه، اتحاديه اروپا و سازمان ملل تهيه شد. در سال ۲۰۰۷ جورج بوش در دومين دوره رياست‌جمهوري خود ميزبان كنفرانسي در شهر آناپليس در ايالت مريلند بود كه با هدف ازسرگيري روند مذاكرات صلح ميان فلسطيني‌ها و رژيم صهيونيستي تشكيل شد و ايهود المرت، نخست‌وزير اسراييل، محمود عباس، رييس تشكيلات خودگردان فلسطينيان و مقامات گروه چهارجانبه و چند كشور عربي در اين كنفرانس حضور داشتند.
پس از جورج بوش و روي كار آمدن باراك اوباما وي خواستار مذاكره مستقيم ميان محمود عباس و بنيامين نتانياهو، نخست‌وزير رژيم صهيونيستي شد و تلاش كرد تا مذاكرات صلح خاورميانه را ازسر بگيرد. درنهايت نوزدهم جولاي ۲۰۱۲ جان كري، وزير خارجه وقت امريكا از دستيابي به يك توافقنامه براي ازسرگيري گفت‌وگو ميان فلسطين و اسراييل خبر داد.
اما پس از اوباما، دونالد ترامپ رييس‌جمهوري كنوني امريكا در سال ۲۰۱۶ روي كار آمد كه از همان ابتدا با جانبداري از رژيم صهيونيستي براي از بين بردن مساله فلسطين تلاش كرده و طرح صلحي را براي فلسطين و اسراييل موسوم به «معامله قرن» مطرح كرد كه مورد قبول مقامات فلسطين نيست و هم‌اكنون در منامه به دنبال اجراي بخش اقتصادي آن است. سفارت امريكا در مه 2018 به‌طور رسمي از تل‌آويو به بيت‌المقدس منتقل شد. مراسم گشايش سفارت با شورش‌ها و اعتراضاتي همراه بود. در پايان اين اعتراضات 58 فلسطيني كشته و 2700 نفر زخمي شدند. اين مرگبارترين روز در منطقه طي چهار سال گذشته بود. تضاد بين مراسم داخل سفارت جديد و درگيري در همان حوالي آشكار بود. درست همان موقعي كه نتانياهو به نمايندگان ديپلماتيك امريكا يعني ايوانكا ترامپ و جرد كوشنر گفت: «چه روز با شكوهي! اين لحظه را به خاطر بسپاريد. اين لحظه تاريخي است»، غزه داشت بمباران مي‌شد. اين لحظه يادآوري غمناكي بود كه منازعه دردناك بين اسراييلي‌ها و فلسطيني‌ها ادامه دارد و تا اين لحظه سخنان و اقدامات رهبران‌شان براي برقراري صلح آنقدر كه بايد راهگشا نبوده است. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
تیتر خبرها