حمايت از فلسطينيان چگونه ورق را به ضرر اسراييل برگرداند
انسجام حاميان فلسطين
سلمان رضوي
تحليلگر مسائل غرب آسيا
اثر راهپيمايي روز جهاني قدس بر سرنوشت فلسطينيان از چند زاويه قابل بررسي است. فلسطينيها درگير يك مبارزه چند دههاي و به تعبيري بيش از يك قرني هستند؛ ميتوانيم شروع اين بحران را كنفرانس بان سوييس بدانيم كه هرتزل سال ۱۸۹۷ اين كنفرانس را برگزار كرد و در آنجا به اين نتيجه رسيدند كه فلسطين بهترين سرزمين براي تشكيل موطن و سپس دولت براي يهوديان است، از آن زمان تاكنون حدود ۱۲۵ سال گذشته است. يا حتي اگر به تاريخهاي بعدي رجوع كنيم، مثلا اگر سال ۱۹۱۹ و پايان جنگ جهاني اول را مبنا قرار دهيم كه در همان دوران بيانيه بالفور صادر و اقدامات ديگري انجام شد كه باعث شروع جديتر بحران فلسطين شد. يا اگر ۱۹۲۱ را مبنا قرار دهيم كه شروع قيموميت فلسطين توسط امپراتوري بريتانياست و انگليسيها در آن دوران خودشان را مديون يهوديها ميدانستند و راه را براي مهاجرت جدي يهوديان به سرزمين فلسطين باز كردند، باز هم بيشتر از يك قرن از آن تاريخ ميگذرد.
در طول اين يك قرن فلسطينيها به شيوههاي گوناگون مبارزه و مقابله كردهاند. اوايل مبارزه و مقابله فلسطينيان عليه حاكميت انگليس و ممانعت انگليس از حاكم شدن فلسطينيان بر سرنوشت خودشان و به علاوه مقابله با مهاجرت بيرويه يهوديان به فلسطين بود. تا اينكه به ۱۹۴۸ ميرسيم كه نزديك به سه دهه از قيموميت انگليس گذشته است و تعداد كافي از يهوديان به سرزمين فلسطين كوچانده شده و در ميان آنها گروههاي تروريستي هاگانا و اشترن و امثالهم شكل گرفته بودند و در جنگ اول در سال ۱۹۴۸ همه يككاسه و در قالب ارتش اسراييل سازماندهي شدند. بهرغم فراز و نشيبهايي كه بود و در ميان جنگ نخست يك دوره صلح برقرار شد، نهايتا نتيجه جنگ اشغال ۷۸ درصد از سرزمين فلسطين توسط اسراييليها بود. حتي اگر سال ۱۹۴۸ را هم به عنوان آغاز رنج و بحران فلسطين قرار دهيم، چيزي حدود ۷۴ سال تا به امروز از آن گذشته است. از آن زمان تاكنون فلسطينيها همچنان در حال نبرد هستند. بعد از اين رويداد در سال ۱۹۶۷ جنگ ۶ روزه رخ داد كه كرانه باختري و نوار غزه، يعني ۲۲ درصد باقيمانده از سرزمين فلسطين را هم اسراييليها اشغال كردند، فلسطينيهاي مبارز از اين پس مجبور شدند به كشورهاي مجاور مانند لبنان، اردن و ديگر نقاط جهان براي ادامه مبارزه بروند. تا امروز در طول يك قرن، فلسطينيها به شيوههاي گوناگون و در اشكال مختلف مبارزه خود را ادامه دادهاند.
متاسفانه حامياني كه طي اين يك قرن براي فلسطينيان بودند، عمدتا از كشورهاي عربي و دولتهاي عربي بودند كه چون خودشان پايگاه و جايگاه اجتماعي و پشتوانه مردمي در كشورهايشان نداشتند، نتوانستند آنگونه كه لازم و شايسته است از فلسطينيان حمايت كنند؛ به عبارت ديگر نداشتن حامي در سطح منطقهاي و جهاني براي فلسطينيها به معناي برتري اسراييليها در روي زمين و اشغال كل فلسطين توسط آنها شد. همه اينها را گفتم كه به اين نتيجه برسم كه فلسطينيها طي دههها، حامي خارجي محكم و عرياني كه از آنها حمايت نظامي بكند، نداشتند. تنها حامي آنها از اين نظر، ايران در دوران پس از انقلاب اسلامي و در ۴۴ سال اخير بود كه به خاطر داعيه حمايت از مظلومين كه يكي از مصاديق بارزش فلسطينيان هستند، از آنها حمايت ميكند. نخستين نمود اين حمايت را در قالب انتفاضه نخست در سال ۱۹۸۷ ديديم، انتفاضهاي كه ديگر اسلامگرايان، يعني حماس و جهاد اسلامي سردمدار آن بودند و رهبري آن را بر عهده داشتند. اين گروهها عمدتا ناشي از فضاي اسلامي منطقه به ويژه اسلامگرايي سرچشمه گرفته از انقلاب اسلامي ايران بودند. ديگر دوره ناصر و بعثيها و ناسيوناليسم عربي گذشت و اسلامگراها روي كار آمدند. حدود يك دهه بعد سال ۲۰۰۰ در انتفاضه الاقصي هم ميبينيم كه باز همين گروههاي مبارز اسلامگراي هستند كه رهبري اين اعتراضات را بر عهده دارند.
اگر نگاهي به روند فراز و فرود رژيم اسراييل بيندازيم، ميبينيم كه اسراييليها از سال ۱۹۴۸ تا سال ۲۰۰۰ روند فزاينده رو به گسترش و پيشرفت داشتند و از بيسرزميني به كل فلسطين، جنوب لبنان، بلنديهاي جولان و حتي براي دورهاي صحراي سينا رسيدهاند. اين گسترش تا سال ۲۰۰۰ ادامه داشت، اما از ۲۲ سال پيش تاكنون روند نزول، سقوط و سراشيبي آغاز شده است. سال ۲۰۰۰ عقبنشيني از لبنان اتفاق افتاد، ۵ سال بعد، عقبنشيني از نواز غزه رخ داد، در همين بين در سالها ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ ساخت ديوار حائل در كرانه باختري آغاز شد، معنايش اين است كه بخشهايي از كرانه باختري را هم ديگر نميخواستند و يعني محدودتر شدن اسراييليها. سال ۲۰۰۶ نخستين شكست جدي اسراييل در جنگ ۳۳ روزه رخ ميدهد. سالهاي بعد به تدريج در ۴ نبرد ۲۲ روزه (۲۰۰۸)، ۸ روزه (۲۰۱۲)، ۵۱ روزه (۲۰۱۴) و ۱۱ روزه (۲۰۲۱) به تدريج فلسطينيهاي نوار غزه از يكسري موشكهاي ابتدايي به جايي رسيدهاند كه با موشك دوشپرتاب استرلا، ديگر به دنبال شكار هواپيماهاي اسراييلي هستند. اسراييليها به صورت مستمر در حال عقبنشيني هستند. نتيجهاي كه ميخواهم بگيرم اين است كه فلسطينيها به مدد توانمنديهاي داخلي خودشان و با كمكهاي منطقهاي كه در بين آنها فقط ايران اعلام كرده است علنا حمايت نظامي ميكند، توانسته است اسراييل را به عقب برانند.
بررسي توقف پيشروي اسراييل در سرزمين فلسطين و سرزمينهاي پيراموني و عقب راندن تدريجي اين رژيم از مناطق اشغالي در دو دهه گذشته، اثر قابل توجه حمايتهاي خارجي را از مردم فلسطين نمايش ميدهد.
فلسطينيها هر چند به سلاحهاي لازم براي مقابله با اسراييل نياز دارند، اما در كنارش هم حمايتهاي مردمي، ديپلماتيك، سياسي و حقوقي بسيار براي آنها اهميت دارد. از حمايتهاي حقوقي شروع كنم، براي مثال همين ساخت ديوار حائل به عنوان يك اقدام غيرقانوني در مجمع عمومي سازمان ملل متحد مطرح شد و اسراييليها يكبار سال ۲۰۰۴ محكوم شدند. از اين مرحله به دادگاه لاهه رفتند و آنجا نيز از ۱۵ قاضي، ۱۴ قاضي عليه اسراييليها راي دادند و تلآويو محكوم شد. مجددا در دادگاه لاهه مطرح شد و اينبار حتي اعضاي اتحاديه اروپا هم عليه اسراييل راي دادند و نتيجهاش تنش ميان اسراييل و اتحاديه اروپا شد. اين به معناي نتيجه يك اقدام حقوقي است.
روز جهاني قدس هم يكي از اقدامات حمايتي از مردم فلسطين است كه حمايت سياسي و مردمي از فلسطينيان است. بر اساس اطلاعاتي كه من دارم در آخرين جمعه ماه مبارك رمضان در نزديك به ۱۰۰ كشور از راهپيماييهاي جسته و گريخته گرفته تا راهپيماييهاي منظم و گسترده برگزار ميشود.
فلسطينيها به حمايت جامع نياز دارند، هم حمايت مردمي-سياسي، هم حمايت حقوقي و هم حمايت نظامي. اينكه فلسطينيها با حمايت در ايران، عراق، تركيه، مصر و كشورهاي اسلامي و غيراسلامي حتي در امريكا و اروپا، احساس دلگرمي كنند و متقابلا براي اسراييليها دلسردكننده باشد. اسراييليها اگر از جنبه نظامي يك روند رو به رشدي را در ميان فلسطينيان ميبينند، در عرصه سياسي هم مشاهده ميكنند كه كشورهاي اسلامي حسابي در حال حمايت از فلسطينيان هستند و بهرغم توافقهاي آبراهام و امثالهم كه در سطح دولتي است، جامعه اسلامي و ملتهاي مسلمان از فلسطين حمايت ميكنند. جالب است كه اين افزايش حمايت در ميان ملتهاي مسلمان با كاهش حمايت در جامعه امريكا همراه شده كه به نظرم براي اسراييليها بسيار دردآور است. يك نظرسنجي جديد در ميان هواداران دو حزب اصلي امريكا نشان ميدهد كه هر چند دومين دولت محبوب بعد از انگليس در ميان هواداران حزب جمهوريخواه اسراييل است، در ميان دموكراتها رتبه اسراييل نهم و با نيم درصد محبوبيت است. يعني اسراييليها احساس ميكنند به موازات حمايت فزاينده كشورهاي اسلامي از فلسطينيها، از آن سو جامعه امريكا به عنوان مهمترين شريك حامي و پشتيبان اسراييليها با يك روند فزاينده كاهش حمايت مواجه ميشود. اين پيام مهمي است براي فلسطينيها از باب دلگرمي و براي اسراييليها از باب دلسردي.
اگر نگاهي به روند فراز و فرود رژيم اسراييل بيندازيم، ميبينيم كه اسراييليها از سال ۱۹۴۸ تا سال ۲۰۰۰ روند فزاينده رو به گسترش و پيشرفت داشتند و از بيسرزميني به كل فلسطين، جنوب لبنان، بلنديهاي جولان و حتي براي دورهاي صحراي سينا رسيدهاند. اين گسترش تا سال ۲۰۰۰ ادامه داشت اما از ۲۲ سال پيش تاكنون روند نزول، سقوط و سراشيبي آغاز شده است. سال ۲۰۰۰ عقبنشيني از لبنان اتفاق افتاد، ۵ سال بعد، عقبنشيني از نواز غزه رخ داد، در همين بين در سالها ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ ساخت ديوار حائل در كرانه باختري آغاز شد، معنايش اين است كه بخشهايي از كرانه باختري را هم ديگر نميخواستند و يعني محدودتر شدن اسراييليها. سال ۲۰۰۶ نخستين شكست جدي اسراييل در جنگ ۳۳ روزه رخ ميدهد.