سنت
عجايز!
عباس عبدي
هنگامي كه آقاي خاتمي به رياستجمهوري انتخاب شد، هر كس نظري و توصيهاي داشت. طبعا به ايشان ميگفت. من نيز بر همين اساس توصيهاي داشتم و گفتم كه پس از اين هيچگاه عليه دولتهاي قبلي و آقاي هاشمي چيزي نگوييد. اينكه كم و كاستي هم اگر هست كه هست، شما عهدهدار حل آن شدهايد، اين اخلاق ناپسند و سنت عجايز است كه هنگام راي گرفتن بگوييم ما ميتوانيم مشكلات را حل كنيم، ولي هنگامي كه آمديم، ناتوانايي خود را در حل مشكلات و انجام وعدههاي دادهشده، به گردن پيشينيان بيندازيم. شايد براي آقاي خاتمي و ديگر دوستان قدري عجيب بود كه اين نظر را من گفته باشم، به ويژه آنكه به عنوان منتقد جدي مرحوم آقاي هاشمي شناخته ميشدم. ولي به نظرم نقد هاشمي يا هر مقام سياسي ديگر نه تنها ايرادي ندارد كه خوب هم هست، ولي روساي جمهور بعدي، تا زماني كه قبليها به دلايلي وارد ميدان سياست عليه او نشدهاند نبايد در رد گذشتگان حرفي بزنند يا تقصيرها را بر دوش آنان بيندازند. البته آقاي خاتمي قدري از اين توصيه فراتر رفت! و به تمجيد نقاط قوت و البته موهوم آقاي هاشمي هم پرداخت كه نامهاي به ايشان نوشتم و ضمن يادآوري آن توصيه، گفتم كه نبايد بدي و ايرادشان را گفت، نه آنكه محاسن خيالي برايشان ذكر كرد! البته فارغ از درستي يا نادرستي اين كار آقاي خاتمي، اين معني در آن بود كه اعتماد به نفس كافي داشت كه بهرغم جايگاه بسيار ضعيف آقاي هاشمي در آن زمان، به جاي آنكه از اين واقعيت سوءاستفاده سياسي كند، موقعيت خود را با اعتماد به نفس صرف بهبود جايگاه ايشان كرد. در هر حال دو علت براي اين توصيه وجود دارد. اول اينكه اگر از مردم و تاريخ ايران صحبت ميكنيم، اين امر يك كل واحد است، چنين نيست كه قبليها خارج از بطن اجتماعي ايران بوده باشند. اين مساله حتي براي رژيمهاي گذشته نيز صادق است.
اين همه مطلقگرايانه عليه قاجار يا پهلوي يا صاحبان قبلي قدرت حرف زدن بيش از آنكه عليه افراد باشد، تاريخ و سنت يك كشور را به زير سوال ميبرد. حالا هر رييسجمهوري بيايد بخواهد قبليها را مطلقا د و تخطئه كند، به تعبير ديگري خود را رد و تخطئه كرده است و اين شتر دير يا زود در خانه او نيز ميخوابد. مشكلي كه آقاي روحاني هم داشت و بارها تذكر داده شد ولي توجه كافي به آن نكرد.
دليل دومي هم وجود دارد. هر كس كه ميآيد و رييسجمهور ميشود شعارها و وعدههايي ميدهد، او حق ندارد پس از آنكه در مصدر كار قرار گرفت جرزني كند و بگويد اوضاع بدتر از آن است كه فكر ميكرده. اين اقرار به جهل است و نوعي فريبكاري سياسي است. اين كشور را در نقطهاي تحويل گرفته كه كمابيش براي همه روشن بود. براي نواصولگرايان كه بر قوه قضاييه و مقننه و اطلاعاتي حاكم بلارقيب بودند همهچيز روشن بود و براساس همين گزارهها شعار دادند و وعده ضمني دلار ۵۰۰۰ توماني دادند و ساخت يك ميليون خانه در سال و يك ميليون شغل در سال و نصف شدن تورم و... طبعا بايد به اين وعدهها عمل كنند. بهطور قطع مردم هم انتظار ندارند كه همه مشكلات طي مدت كوتاهي حل شود، يا وعدهها صددرصد اجرايي شود، ولي مردم سره را از ناسره تشخيص ميدهند. متوجه ميشوند كه آيا رو به پيش هستيم يا رو به پس؟ هنگامي كه آقاي رييسي اين نحوه رفتار آقاي روحاني را نقد كرد شخصا آن را پسنديدم و گمان كردم كه ديگر پس از اين شاهد اين رفتار نخواهيم بود. چند ماه هم اين رفتار ادامه داشت تا اينكه به زمين سخت و سفت خوردند و اكنون تقصيرات را متوجه دولت قبل ميكنند. به ويژه طرفداران دولت در اين راه يكهتاز هستند و روشن است كه چنين رفتاري اعلام شكست ضمني است و اثرات آن در ذهن مردم بدتر از اصل بدي اوضاع يا خلف وعدهها است. بنابراين پيشنهاد ميكنم كه نه آقاي رييسي و نه ديگر اعضاي دولت و نيز طرفدارانشان از اين ابزار براي توجيه ناكارآمديها و وضع موجود استفاده نكنند. بانيان وضع موجود شناختهشده هستند، اين مساله را زياد هم نزنيد بهتر است.