چيدمانهاي شهري
و عدم توجه به يك اصل مهم
محمد زنگنه
پس از انقلاب صنعتي در اروپا، رفتهرفته بر جمعيت شهرها افزوده شد و بسياري از خانوادهها از روستاها و شهرهاي كوچك به سمت شهرهاي صنعتي كوچ كردند و در اندك زماني گستره جغرافيايي اين شهرها وسيع و وسيعتر شد تا جايي كه برنامههاي جامع براي تامين زيرساختهاي شهري از گسترش روزافزون جمعيت و مساحت افقي و بعضا تراكم عمودي آن جا ماند! اين مدل البته بهمرور در ساير كشورها و شهرهاي بزرگ دنيا تكرار شد تا جايي كه نيازهاي روحي، عاطفي، احساسي و معنوي شهروندان فداي توسعه اقتصادي شد.
امروزه اما با تغيير چهره شهرهاي بزرگ، بهره جستن از اصالتهاي فرهنگي و تاريخي جوامع در معماري و ساختوسازها كاملا موردتوجه قرار ميگيرد و پيوستهاي تفصيلي فرهنگي و تاريخي و هنري در دستور كار مهندسان شهري است.
هرچند توسعه شهرهاي بزرگ ايران بعضا بدون در نظر گرفتن الزامات فرهنگي و تاريخي به وقوع پيوسته و متاسفانه كماكان نيز همان رويه در حال انجام است؛ اما بايد اذعان كرد كه در سالهاي اخير تلاشهايي از سوي شهرداريهاي اين ابرشهرها صورت گرفته تا نماي شهرهاي ايران و چشمانداز شهروندان كمتر در معرض اعوجاجات مهندسي شهري قرار بگيرد. توجه به ايجاد فضاي سبز و كمك به ساخت و راهاندازي فضاهاي فرهنگي و هنري، تفريحي و رفاهي در كنار استفاده از المانهاي بصري ازجمله اين اقدامات است.
درعينحالي كه اعتبارات زيادي براي مبلمان شهري هزينه ميشود، توجه به رضايت شهروندان و در اصل تعامل با ايشان و دخيل كردن نظرات آنها در طراحي و اجراي زيباسازي شهري ضروري است چراكه درنهايت مخاطب اين مبلمان شهري، شهروندان هستند و بالطبع پسند و رضايت آنها بايد در اولويت عملكرد متوليان حوزه زيباسازي شهرها قرار بگيرد؛ موضوعي كه به نظر ميرسد تاكنون خيلي جدي به آن پرداخته نشده و اغلب عدهاي معدود مسوول طراحي المانهاي شهري هستند، خواه مردم بپسندند، خواه نپسندند.