• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4072 -
  • ۱۳۹۷ سه شنبه ۴ ارديبهشت

چرا جامعه‌شناسي موسيقي در ايران رشد نكرده است؟

تقليل‌ سد راه تحليل‌

محمد خليليان

بيش از هفتاد سال از تدريس جامعه‌شناسي در ايران مي‌گذرد و به گواه مجلات علمي و پايان‌نامه‌هاي دانشگاهي و كتاب‌هاي منتشر شده، جامعه‌شناسي فرهنگ يكي از جدي‌ترين حوزه‌هاي جامعه‌شناسي ايران بوده است. با اين حال پژوهش‌هايي كه حول موسيقي انجام شده‌اند، كم تعدادند. از همين تعداد كم، تعداد بسيار كمتري خاصيت انباشتي داشته‌اند.

سخت مي‌توان پژوهشي يافت كه پايه‌هاي نظري و روش‌شناختي‌اش را بر نتايج و ايده‌هاي ديگر پژوهشگرانِ ايراني گذاشته باشد. هر نويسنده معمولاً دغدغه‌هاي خودش را بدون توجه به ساير پژوهش‌ها پيگيري كرده است. مثلاً محمد فاضلي در كتاب «جامعه‌شناسي مصرف موسيقي» ايده‌هايي كه پيش‌تر در كتاب «مصرف و سبك زندگي» درباره نقش مصرف فرهنگي در ساختن سبك زندگي مطرح كرده بود را در قالب پژوهشي تجربي درباره موسيقي مي‌آزمايد. كتاب «جامعه، احساس و موسيقي» نوشته فرامرز رفيع‌پور نيز در عمل از همان ايده بررسي كاركرد مطلوب يا نامطلوب يك پديده در جامعه مي‌آيد كه در تمام كتاب‌هايش داشته است. او در اين كتاب موسيقي را به عنوان منبع احساس در نظر مي‌گيرد و كاركردش را در وحدت‌بخشي يا ازهم‌گسيختگي جامعه بررسي مي‌كند. مقالات علمي-پژوهشي نيز چندان بر پايه يافته‌ها و ايده‌هاي ساير جامعه‌شناسان ايراني قدم برنداشته‌اند. اين مقالات گرچه به‌اجبار برخي پژوهش‌ها را مرور كرده‌اند، اما چندان نمي‌توان مطلبي پيدا كرد كه به گسترده و عميق‌تر شدن پژوهش‌هاي پيشين انجاميده باشد.

جزيره ماندنِ تحقيقات مختلف در حوزه جامعه‌شناسي موسيقي زماني كه به تعداد كم آنها افزوده شود، نشانگرِ رشد نكردن جامعه‌شناسي موسيقي در ايران است. در ادامه تعدادي از علل اين مساله ذكر مي‌شود.

ذوقي بودن پژوهش در حوزه موسيقي يكي از دلايل رشد نكردن جامعه‌شناسي موسيقي در ايران است. بسياري از جامعه‌شناسان ايراني به موسيقي پرداخته‌اند، اما براي‌شان حوزه چندان جدي نبوده است. نمونه‌هاي آن كارهاي فرامرز رفيع‌پور و محمد فاضلي است كه پيش‌تر ذكر شد. هر دوي اين جامعه‌شناسان پس از انتشار اين كتب، ديگر هيچ‌وقت به سمت موسيقي نرفتند و ترجيح دادند به حوزه‌هاي ديگري بپردازند.

دليل ديگر رشد نكردن جامعه‌شناسي موسيقي در ايران، تخصصي نبودن و تدريس نشدن آن به عنوان يكي از زيرشاخه‌هاي جامعه‌شناسي است. اين در حالي است كه در دانشگاه‌هايي مثل «دي‌پال» دروسي با عنوان «جامعه‌شناسي موسيقي راك» تدريس مي‌شود. تدريس اين دروس نيز به عهده هر جامعه‌شناسِ علاقه‌مند به موسيقي نيست، بلكه كساني تدريس مي‌كنند كه در اين رشته تخصص دارند. مثلاً در دانشگاه دي‌پال مدرس اين درس دينا واينستين است كه كتاب‌ها و مقالات زيادي در حوزه موسيقي راك و متال نوشته.

اما يكي از علت‌هاي بنيادي رشد نكردن جامعه‌شناسي موسيقي، سيطره جنس بدبينانه‌اي از تفسير نظريات بورديو و آدورنو در اين حوزه است. تحقيقات تجربي كنوني بيشتر آزمون نظريات آدورنو و بورديو درباره موسيقي و فرهنگ عامه است و چندان از دوقطبي كلاسيك-عامه‌پسند فاصله نمي‌گيرد. گرايش به دوقطبي‌سازي مسائل فرهنگي چيزي است كه از گرايش‌هاي ماركسيستي به تحليل اجتماعي موسيقي ايران راه پيدا كرده است. جامعه‌شناسان ايراني معمولا علاقه زيادي به دوقطبي‌‌سازي (هنر والا و هنر پست) دارند و با آن تمام موسيقي ايران را تحليل مي‌كنند. سخنراني معروف سه سال پيشِ يوسف اباذري در دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران نمونه عالي از همين جنس بود. چنين تحليل‌هايي يك ويژگي مشترك دارند: فهم و دركي از تحليل فرمي و سبكي موسيقي ندارند.

پژوهش‌هاي جامعه‌شناساني كه اينگونه فكر مي‌كنند، تمام ژانرهاي موسيقي مردم‌پسند (از راك و متال و الكترونيك گرفته تا رپ و پاپ) را در يك ظرف ريخته و موسيقي جدي (از رنسانس و كلاسيك گرفته تا تجربي و معاصر) را در ظرف ديگري مي‌ريزند. به اين شكل اثر متغيرهاي ميانجي از تحليل حذف مي‌شود و كل تحقيق زير سوال مي‌رود.

نتيجه منطقي ديگري كه از دو قطبي ديدن موسيقي (و به همان نسبت اجتماع) ناشي مي‌شود تقليل‌گرايي در تحليل است. زماني كه دو ظرف داشته باشيم و درون آن را از چيزهاي متناقض با هم پر كنيم، دچار تقليل‌گرايي مفهومي و بستنِ راه براي تحليل‌هاي ديگر شده‌ايم.

جامعه‌شناسي موسيقي نيازمند شناخت همزمان از سه عنصرِ صحنه‌هاي موسيقي، خود موسيقي و رشته جامعه‌شناسي است. تحقيق‌هايي كه به آزمون نظريات آدورنو و بورديو مي‌پردازند و با آن صحنه‌هاي موسيقي، خود موسيقي و جامعه را تحليل مي‌كنند، اين نكته را فراموش مي‌كنند كه پيش از آن بايد شناختي كلي نسبت به شرايط ايران در حوزه موسيقي و جامعه داشت. راه موفقيت جامعه‌شناسي موسيقي در ايران از توجه به تفاوت صحنه‌هاي موسيقي، فرم موسيقي و ساختار و فرهنگ جامعه ايران مي‌گذرد. به اين شكل مي‌توان به انباشتي شدن علمي تحقيقات نيز اميد داشت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون