او جانِ تئاتر بود
افسانه ماهيان
حميد سمندريان از دهه چهل كه تحصيلاتش را در آلمان تمام كرد، با يك توشه پُربار به ايران بازگشت و به تدريس آنچه آموخته بود، مشغول شد. او يكي از بنيانگذاران دپارتمان تئاتر در دانشگاه تهران بود و از همان زمان به عنوان جوانترين استاد دانشگاه هنرهاي دراماتيك، كارگرداني تئاتر و تدريس را همزمان با هم آغاز كرد و تا واپسين لحظات عمرش هم رسالت خود را ادامه داد. آغاز تدريس از دهه چهل تا چندين دهه بعد از آن، به معناي تربيت چند نسل از جواناني است كه در مكتب حميد سمندريان نه تنها تكنيكهاي تئاتر، بلكه اخلاق حرفهاي را هم آموختهاند. در كارنامه افراد شاخص تئاتر ايران به ندرت ديده ميشود كه اساتيدي مانند حميد سمندريان سالهاي زيادي، بدون وقفه و بهطور مستمر با نسل جوان سر و كار داشته باشد و آموختههاي خود را به آنها آموزش دهد. چيزي كه شايد كمتر در مورد همنسلان يكتاي حميد سمندريان مانند بهرام بيضايي، علي رفيعي و ركنالدين خسروي پيش آمده باشد كه بدونوقفه در حال آموزش نسل جوان باشند. هميشه ميگفت «اگر من روزي بخواهم يك نمايشنامهاي را روي صحنه بياورم، در واقع بايد نسل جوان را به واسطه آن تربيت كنم.»؛ يعني حميد سمندريان با كليد زدن هر كار تازهاي، به فكر ترتيب و آموزش هم بوده و در تمام كارنامه حرفهاياش، در كنار حرفه تئاتر، بهطور مستمر نسل جوان را هم تربيت كرده است. اين همان اتفاقي است كه حاصل آن را در گروههاي تئاتر بسيار زيادي از جمله «گروه هنري پاسارگاد» ديدهايم؛ از بازيگران اين گروه تئاتر مانند سعيد پورصميمي، پرويز پورحسيني، اسماعيل محرابي و خيليهاي ديگر كه در دهه چهل شاگردانِ جوان استاد حميد سمندريان بودند گرفته تا جوانان دهه هفتاد و اواخر آنكه همه شاگرد حميد سمندريان بودند؛ استادي كه پويا، زنده و اكتيو بود، روحيه منحصربهفردي داشت، در عين شوخطبعي، در كار، جديت زيادي به خرج ميداد. اگر كسي را عتاب ميكرد، از كينهورزي يا عقدهمندي نبود و همين باعث ميشد همه او را دوست داشته باشند و در كنار تكنيكهاي حرفهاي تئاتر، اخلاق را از او وام بگيرند. من هميشه از خودم ميپرسم سواي هنر تئاتر و تكنيكهاي حرفهاياش، چقدر اخلاقيات را از او آموختهام. چرا كه اخلاق در حرفه تئاتر بسيار مهم است و متاسفانه اين روزها در حال فراموشي است. اين در حالي است كه كمتر كسي است كه وقتي از حميد سمندريان حرف ميزند، به خاكي بودن و وارستگي او اشاره نكند و از شوخطبعي و اخلاق خوبش حرفي به ميان نياورد. به اعتقاد من حميد سمندريان در شاگردهاي خودش تكثير ميشود و اين تكثير فقط در حرفه تئاتر صورت نگرفته و در الفباي اخلاق هم نمود بسيار زيادي داشته است. اگر بخواهم حميد سمندريان را در يك جمله توصيف كنم بايد بگويم «حميد سمندريان جانِ تئاتر بود»؛ بدون هيچ اغراقي عاشقانه تئاتر را دوست داشت و جانِ صحنه، بود. اين را من از جمله خودش كه گفته بود «صحنه خانه من است» روي عنوان كتاب زندگينامه حميد سمندريان گذاشتم. ختم كلام اينكه براي حميد سمندريان تئاتر همه زندگي بود، خنده بود، گريه بود، شوخي بود، جدي بود، اصلا او جانِ تئاتر بود، بيهمتا بود و هست.