فرار از تكرار
كاوه فولادينسب
بعضي رويدادها، طبق اصول كلاسيك، ارزش خبري ندارند يا اگر هم دارند، ارزش خبريشان كم است. نه تاثيري روي ارزش سهام و قيمت طلا و ارز دارند، نه خبرنگار و روزنامهنگاري را معروف ميكنند و نه موازنه قدرت را جابهجا ميكنند.
تحت الشعاع اخبار زرد ازدواج و طلاق و بيمه دماغ سلبريتيها و جنگها و آدمكشيها و دزديهاي گوشه و كنار جهان قرار ميگيرند و دود ميشوند و ميروند به آسمان. اما كيست كه نداند گاهي اوقات اين اخبار حاشيهاي اهميتشان بهمراتب بيشتر از آن اخبار تكرارياي است كه فقط نام فاعل يا مفعول يا مكانشان تغيير ميكند و ماهيتشان نه. و باز، كيست كه نداند تقريبا هميشه اين اخبار حاشيهاي مربوطند به آدمهاي حاشيهاي؛ همين شهروندان معمولي كه سياستمدارها آنها را برگه راي ميبينند، سرمايهدارها مشتري و
ايدئولوگها سرباز.
زيبايي و زشتي زندگي را همين اخبار حاشيهاياند كه ميسازند؛ اخبار تكراري هرروزه بيشتر مثل مخدر عمل ميكنند. اين شوخي معروف را شنيدهايد حتما كه «پزشكها معمولا از موفق بودن كارشان خوشحال نميشوند!» چون موفقيت در كار پزشكي يعني درمان بيمار و درمان بيماري يعني خداحافظ
مشتري.
درباره رسانههاي امروز هم كموبيش همينطور است؛ اين همه رسانه تصويري و نوشتاري و مجازي در جهاني بدون جنگ و دعوا و عربدهكشي و عاري از آدمكشيهاي سازمانيافته و بمب اتمي و غيره، بايد بروند بنشينند كنار جوي و گذر عمر را
تماشا كنند.
دامن زدن به اخبار تكراري -در همدستي با سياستمدارها و سرمايهدارها و ايدئولوگها- وظيفه نانوشته رسانههاي امروز است. در اين ميان اما، اخبار حاشيهاي (تلخ يا شيرين) وظيفه اصليتر و بنيادينتر امر خبررساني را به دوش
ميكشند: حساس كردن انسانها به مسائل جهان و محيط پيرامونشان؛ يادآوري اين نكته كه در اين جهان ديوانه پول و اسلحه، هنوز چه حجمي از انسانيت زنده است يا -برعكس- چه حجمي از بدويت دارد بيداد ميكند. و ميشود -و اصلا لازم است- گاهي دكمه توقف را بزنيم و بهجاي اخبار انتزاعي تكراري، گوش و دلمان را بسپريم به اخبار انضمامي حاشيهاي؛ مثل خبر آن شهروند قمي كه جلوِ دكانش ميوه خيرات كرده بود... يكي، دو روز پيش خبرش را ديدم؛ خبري كه طبق معمول لابهلاي اخبار تمامنشدني و تكراري واجد ارزشهاي خبري گم شد. حيف هم شد.
گاهي لازم است به جاي تيترها و عكسهاي تكراري هرروزه -كه از فرط تكرار، از معنا تهي شدهاند- عكس چنين شهروندان مسوول و حساسي را قاب كرد روي جلد؛ شهروند انساندوستي كه سنتي ديرين، مثل خيرات كردن را به مسالهاي امروزي، يعني عمومي شدن فقر و حذف ميوه از سبد خريد خيلي از خانوارهاي ايراني، پيوند ميزند و يادآوري ميكند كه هنوز هم ميشود ياري اندر كس ديد و دوستي به
آخر نرسيده.