برجام بايد از نظر حقوق بينالملل معتبر باقي بماند
حتي اگر كشورهاي اروپايي دركنار امريكا قرار بگيرند و دستاورد ايران از برجام ناچيز باشد، باز هم بايد تعليق تعهدات را جايگزين خروج از برجام كرد تا سندي كه روح و مفاد آن به نفع ايران است از نظر حقوق بينالمللي معتبر باقي بماند. مقابله با طرح جديد امريكا پيش از اقدامات ديپلماتيك در خارج به ايجاد تفاهم ملي در داخل نياز دارد. اگر مردم و جريانهاي سياسي داخلي پشتيبان سياستهاي رسمي نظام بوده و مسوولان از حمايت مردم برخوردار باشند، هيچ توطئه و اقدام خارجي به كشور صدمه نخواهد زد و حتي به مرحله اجرا گذاشته نميشود. نفس وجود همبستگي ملي و تفاهم جريانهاي سياسي داخل كشور نقش بازدارنده در مقابله توطئههاي دشمنان خارجي دارد، بايد در مسير ايجاد وحدت، تفاهم و آشتي ملي حركت كرد و شناسايي عوامل ايجاد اختلاف داخلي زمينههاي شكاف و فاصله در ميان اقشار جامعه را در دستور كار قرار داد و براي حل آنها كار كرد. نكته حايز اهميتي كه بايد به آن توجه داشته باشيم اين است كه نميشود گسلهاي اجتماعي، فرهنگي، مذهبي، اقتصادي، قومي و بينانسلي را باقي نگه داشت و از وحدت و يكپارچگي سخن گفت. يكي از گسلهاي مهم و فعال در جامعه شقاق سياسي بين دو جريان اصلي سياسي كشور است كه روزگاري به مثابه دو بال نظام تلقي ميشدند و تضعيف هركدام منجر به شكست جريان مقابل ميشد، متاسفانه عزم يك طيف برخوردار از قدرت از حاكميت براي حذف رقيب سياسي وضعيتي را پديد آورده است كه بخش بزرگي از جامعه سياسي ايران در حاشيه قرار گرفته و خود را خارج از حاكميت تلقي ميكند.
اصلاحطلبان وفادار را به بيرون سوق ندهند
عقل سياسي حكم ميكند كه بايد سليقههاي سياسي گوناگون در حكومت باشد تا مردم قدرت انتخاب در درون حكومت را داشته باشند اما متاسفانه بيتدبيريهاي مداوم باعث شد برخي از مردم اساسا از ايجاد تحولات مثبت در درون مايوس شوند و نگاه خود را به بيرون از نظام معطوف كنند. ما اصلاحطلبان درون حكومت اين رويه را براي آينده نظام و حيات سياسي كشور خطرناك ميدانيم و به صاحبان قدرت و مسوولان در حكومت هشدار ميدهيم كه رويه موجود را اصلاح كنند و مردم را نسبت به تغييرات مثبت در درون نظام اميدوار كنند و اصلاحطلبان وفادار را به بيرون سوق ندهند.
مهمترين وجه انتخابشهردار
حتي نامزدهايي كه پس از نجفي مطرح شده بودند، چندان بارقه اميدي را در دل مردمي كه به اين ليست راي داده بودند روشن نميكرد. اما فارغ از اينكه شوراي شهر تهران چه كسي را بر اين مسند گماشته است كه البته در جاي خود مساله مهمي است، فرآيند اين گزينش است كه اهميتي مضاعف داشته و حاكي از آن است كه شوراييان امروز كه برخي در ميان شوراييان ديروز هم بودند، به نوعي بلوغ سياسي رسيدهاند كه اشتباهات گذشته را تكرار نكنند. علاوه بر اين بلوغ نسبي سياسي، نكته قابل توجه ديگر، حاكميت كار تشكيلاتي، كنش حزبي و خرد جمعي بر اين گزينش بود. گويي آن حلقه مفقوده ديرين در ايران كه عبارت باشد از همسازي تشكيلاتي و تصميمسازي جمعي به يكباره در سپهرسياسي كشور پيدا شده و چهره درخشان خود را به نمايش گذاشته است. اين پديده را به ويژه در دوران پسابرجام بايد به فال نيك گرفت؛ دوراني كه خردگرايي و مصلحتانديشي چنان از ميان برخي سياسيون رخت بر بسته است كه از ناكامي فرضي دولت مستقر به وجد ميآيند و دست افشان و غزلخوان، سخن از عدم كفايت قوه مجريه در اداره امور كشور به ميان ميآورند.
در چنين اوضاع و احوالي، شوراي اسلامي شهر تهران از آزموني سخت و دشوار سربلند بيرون آمد و نشان داد كه هنوز ريشه درخت اصلاح و اعتدال در آب است و براي عبور از بحرانها ميتوان به تجربه بزرگان اين طرز تفكر پرسابقه، در كنار پويايي انديشه جوانانش، اميد بست.
در زمانهاي كه جمهوري اسلامي ايران از همهسو مورد هجمه دشمنان خارجي و دلواپسان داخلي قرار گرفته است، لزوم سيطره خردورزي در مديريت جامعه، بيش از هر زمان ديگري احساس ميشود كه خوشبختانه شوراي تهران شمهاي از آن را به نمايش گذاشت. اين تصميم شورا البته پيامهاي ضمني ديگري نيز داشت كه اميدواريم مخاطبان آن به خوبي دريافته و در كنش سياسي خود لحاظ دارند.
تنها جاي يك نگراني هنوز باقي است و آن اينكه ممكن است اين گزينش به مذاق برخي جريانات سياسي خودي تلخ آيد يا دستكم چندان گوارا ننمايد اما تمكين به اجماع پارلمان شهري، كه در خارج از دايره شوراي شهر نيز از سوي عقلاي قوم تاييد شده است كمترين انتظاري است كه از سياستورزان همفكر ميرود. آنان كه نگران گرفتاري شوراي پنجم در چنبره اختلافات درونجناحي بودهاند امروز بايد درراستاي رفتارهاي نهادي و احترام به فلسفه وجودي شوراها كه در قانون اساسي بارها بدان تاكيد ورزيده شده است از اين تصميم حمايت كنند هرچند با شخص و شخصيت افشاني و خاستگاه سياسي او چندان موافق نباشند.
خروج ترامپ و مسووليت ما
اگر تحولات و وقايع اجتماعي ايران در چهار دهه اخير را رصد كنيم ميبينيم در هيچ دورهاي منافقين و سلطنتطلبان اينقدر مورد حمايتهاي مالي و غيرمالي برخي كشورها قرار نگرفتهاند. گزينههاي مختلف با مقاصد و ابزارهاي مختلف در سياست خارجي امريكا در هر دورهاي به فراخور اهداف، مورد استفاده قرار گرفته است. در دوره كنوني و در شرايطي كه ايران و متحدين منطقهاي توانستند استراتژي «دولت گسسته» را خنثي كنند طيف تصميمگير در امريكا با هدف مشخص نااميد كردن بازيگران فعال عرصه سياست، اقتصاد و شركاي اجتماعي در ايران، درصدد ايجاد نارضايتي هستند. آنان با برداشت و فهم نادرست از تحولات ايران درصدد بر هم زدن توازن اجتماعي در جمهوري اسلامي ايران هستند. با اين وصف سعي دارند با ملتهب كردن اقتصاد و تحت تاثير قرار دادن تحولات اجتماعي، «تابآوري اجتماعي» در ايران را شكننده كنند. جاي تاسف عميقتر آنجاست كه برخي مخالفين دولت به صورت ناخودآگاه در زمين بازي دشمن بازي ميكنند. در واقع آنان با عدم درك واقعبينانه از آنچه در حال وقوع است فكر ميكنند با پايين آوردن سرمايه اجتماعي دولت، پيروزي حزبي و جناحي به دست ميآورند. بر خلاف فهم آنان در شرايط فعلي بحث «منافع ملي»، «هويت ملي» و «منافع كل ساختار نظام سياسي» مطرح است.
سلاح اجتماعي ما در قبال تحريمهاي ترامپ، انسجام اجتماعي با اتكا به كم كردن فاصله ميان دولت و جامعه با اتكا به گفتوگوهاي دو جانبه است. گفتوگوي اجماعي بين كارگران و كارفرمايان براي تفاهم عمومي براي توليد بيشتر، استفاده از كالاي داخلي و حمايت از آن، خود يك حركت مناسب در پاسخ به تحريمهاي اقتصادي است. خروج از برجام با آثار اجتماعياش با هدف تاثيرگذاري اجتماعي، فرصتي بينظير را نيز پيش روي ما قرار خواهد داد تا ظرفيتهاي اقتصادي داخلي استفاده نشده را كاملا به جنب و جوش در بياوريم. ما امروز ميتوانيم نهضت عظيم اقتصادي از مقاومت، مصرف داخلي اقتصادي را بنيان نهيم. افزايش اعتماد با گفتوگوي اجتماعي راهكار اوليه، گسترش نهادهاي مدني به كار گرفتن نهادهاي اجتماعي در شرايط فعلي راهكار مشخص دوم است. نهادهاي اجتماعي براي كم كردن ريسك در زندگي مردم بايد تقويت شوند. به عنوان مثال ما ميتوانيم در مجموعه وزارت تعاون، كار و رفاه اجتماعي در سازمان تامين اجتماعي، بهزيستي، سازمانها و صندوقهاي بازنشستگي با كارآمدي به افزايش مقاومت اجتماعي كمك شاياني بكنيم.
بر اين اساس و با تاكيد براينكه خروج از برجام سرمايه اجتماعي كشور و اعتماد و اميد مردم را نشانه گرفته است بر اين باورم كه بايد حفاظت و حمايت از زندگي اقتصادي و اجتماعي مردم سرلوحه كار دولت و ساير ارگانها قرار گيرد. بايد نهادهاي اجتماعي گستردهتر و كارآمدتر ايفاي نقش كنند، بايد شفافتر عمل كنيم، بايد با مردم صريحتر و صميمانهتر سخن بگوييم، بايد صداي مردم را ساختارمند بشنويم، بايد كارآمدي را در همه بخشها افزايش دهيم، نهادهاي اجتماعي بايد موثرتر و هدفمندتر اقشار محروم را حمايت كنند. بايد با هم همدلتر و همراهتر باشيم.
وقت مچگيري نيست
امريكا با هر هدفي كه اقدام به اين كار كرده باشد، چالش جديدي براي ما ساخته است. خصوصا در اين شرايط عينيترين مشكل ما در كشور مديريت وضعيت اقتصادي است. امريكا به همين وضعيت اقتصادي اميدوار شده و ميداند كه تاثير فشار اقتصادي بر زندگي مردم موجب افزايش نگرانيهاي اجتماعي شده و اختلالاتي در فضاي جامعه ايجاد ميكند. هماكنون نيز شاهد هستيم كه با وجود وعده و وعيدهاي مسوولان گردونه خريد و فروشهاي معمول دچار مشكل شده است زيرا جامعه نسبت به اوضاع و احوال فردا مطمئن نيست.
به اعتقاد من نياز مبرم ما اين است كه با يك تيم قويتر و منسجمتر حل و فصل مسائل اقتصادي را آغاز كرده و فضايي را ايجاد كنيم كه مردم نگران سرنوشت سرمايههاي معمول مثل خانه و زندگي خود نباشند. اين امر نياز به يك اقدام عاجل دارد و با بخشنامه و وعده و وعيد حاصل نميشود. بدون شك بخشي از وضعيت فعلي و بحران اقتصادي موجود ناشي از جنگ رواني است و مردم بايد اين را لمس كنند. مردم بايد اطمينان پيدا كنند كه با تنشهاي جدي اقتصادي مثل آنچه در بخشي از دوران احمدينژاد تجربه كرديم، مواجه نخواهيم شد.
از سوي ديگر نيازمند تقويت انسجام ملي هستيم. جامعه ملي طي چهل سال گذشته فراز و نشيبهاي بسياري را تجربه كرده و همواره با تكيه بر همين انسجام ملي موفق شده است. اينبار نيز راهي غير از تقويت انسجام نداريم. مساله قابل اهميت اما اين است كه انسجام مورد نياز با خطبه و بيانيه و گفتوگوي صرف حاصل نميشود. لازم است كه روزنههاي اميد را يافته و بدانيم كه چه موضوعاتي مردم را نااميد و مكدر ميكند. ضروريست كه در اين راستا از توان همه جريانهاي موثر بهره بگيريم و از مچگيريهايي كه اخير شاهد هستيم، فاصله بگيريم. اينكه چه كسي مقصر است و چه كسي بايد عذرخواهي كند نياز امروز جامعه نيست و افكار عمومي را بيشتر نگران ميكند. جامعه بايد به سمت وحدت بيشتر و فاصله گرفتن از كانونهاي مشكلساز برود. قطعا اين انسجام مانع از اتخاذ سياستهاي راديكال در امريكا نيز خواهد شد.