• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4097 -
  • ۱۳۹۷ شنبه ۵ خرداد

اصلاحات ما كجاست؟

از خشكيدن آن‌همه شور آن‌همه شوق آن‌همه باور به توانستن، گلي در باغ شما روييد؟ الان دو دهه بعد از دوم خرداد 76 دستاوردهاي‌تان را بخواهيد بشمرديد به چه چيزهايي اشاره مي‌كنيد؟ كدام اتفاق در ذهن‌تان مي‌درخشد؟ بسته شدن كدام روزنامه، چاپ نشدن كدام كتاب، شكل نگرفتن كدام انجمن، اكران نشدن كدام فيلم به نظرتان كار مهمي بود كه اگر رخ نمي‌داد ثلمه‌اي بزرگ به اعتبار و امنيت كشور وارد مي‌شد؟صورت مساله‌اي كه در اين سال‌ها بارها به مناسبت‌هاي مختلف از زبان مخالفان اصلاحات طرح شده، اين است كه عده‌اي از السابقون نظام آرمان‌هاي انقلاب را فراموش كردند چشم به ارزش‌هاي غربي دوختند و درصدد استحاله نظام برآمدند و براي انجام اين پروژه نقاب اصلاح‌طلبي بر چهره زدند. در اين داستان تكليف مردمي كه با شوق و ايمان به تغيير راي دادند روشن نمي‌شود و اين سوال هم بي‌پاسخ مي‌ماند كه آيا آنها كه از اصلاحات بريدند به اردوگاه رقيب رفتند يا تبديل به آدم‌هاي مأيوس و تلخي شدند كه هر حرفي از صبوري و ساختن را با دل‌زدگي پس مي‌زنند؟البته كه نمي‌توان مسووليت ناكامي اصلاحات را تنها بر دوش مخالفانش انداخت و نقش‌هاي مثبت را ميان اصلاح‌طلبان تقسيم كرد. از دست رفتن آن همه سرمايه، نبودن مسيلي كه آن موج‌هاي قدرتمند را به يك توان ملي تبديل كند و هرز رفتن آن استعدادهايي كه مي‌توانست براي ساختن دنيايي نو به كار گرفته شود فقط كار مخالفان اصلاحات نبود.

اما حرف بر سر اينها نيست بر سر اين است كه آن نبرد برنده‌اي داشت يا نه؟ اگر براي به دست گرفتن مجلس و قوه مجريه بود، اگر براي تسويه حساب‌هاي قديمي بود يا هر اگر ديگري، كسي برنده از ميدان بيرون آمد؟درواقع يك مساله مهم از دوم خرداد 76 تا الان كه سرد و گرم‌هاي روزگار را چشيده‌ايم «نفهميده» باقي مانده و آن مساله اين است كه مردم در آن دوم خرداد تاريخي فقط براي هورا كردن نيامده بودند. نمي‌خواستند فقط تماشاچي بازي ميان كساني باشند كه از اول انقلاب قدرت ميان آنها دست به دست مي‌شد، آنها براي نقش‌آفريني، اصلاحات را آفريدند. اينكه در زمين چه گذشت، بازي جوانمردانه بود يا نه، تعداد بازيكن‌ها مساوي بود يا نه، اخراج‌ها از زمين درست بود يا نبود و... بخشي از داستان است اما نكته مهم اين است كه در ذهنيت هر دو طرف نقش مردم به عنوان بازيكن و بازي‌ساز هيچ‌وقت پذيرفته نشد. هر دو طرف تماشاچي تشويق‌كننده مي‌خواستند. حالا اما عده زيادي دست از تشويق كردن برداشته‌اند. راديكال‌ترين اصلاح‌طلبان هم در فضاهاي مجازي از تير توهين و استهزاي كاربران بي‌نام‌ونشان در امان نيستند. در فضاي سياسي امروز حتي آنهايي هم كه براي اصلاحات هزينه داده‌اند ضربه‌گير نظام خوانده مي‌شوند كه سندروم استكهلم دارند و به زندانبان خود دل باخته‌اند، روزنامه‌نگاري هم مدت‌هاست در فضاي‌هاي مجازي به روزماله نگاري تبديل شده. در خارج از ايران هم گروهي نشسته‌اند كه از هر طرف كه كشته شود به سود آنهاست. گروهي كه هم رسانه دارند و هم به موبايل و خانه همه هم نفوذ كرده است.

در فضاي فعلي سكه رايج اصلاح‌طلبي نيست، آنچه خريدار دارد، آنچه لايك‌خورش زياد است راديكاليسم كوري است كه هويتش را از مخالفت با تماميت وضع موجود مي‌گيرد. چرايي رونق بازار اين براندازان سايبري پاسخ به پرسش ابتدايي اين نوشته است. بديل اصلاح‌طلبي، نه اصولگرايي كه ويراني خواهي شد و اين تراژدي دوران ما است.

 


بازگشت به عقلانيت برنامه‌ريزي

موضوع را كلان‌تر ببينم. به نظر من طرح اين پرسش بدون شناخت شرايط فعلي جامعه دادن آدرس غلط به مخاطبان است. قبل از هر چيز بايد از ياد نبريم كه هويت ما بر مبناي رانت شكل گرفته است. سوال اساسي براي ما بايد اين باشد كه چرا جامعه بايد قبل از اين به چنين شيوه‌اي تجارت مي‌كرده است؟ مثلا همين قانون مبارزه با قاچاق كالا موجب شده كولبري و شيوه‌هاي ديگر واردات غيررسمي كالا تحت تاثير قرار بگيرد اما هنوز مي‌بينيم كه بنا به اعلام منابع رسمي كشور با رقم بزرگي از قاچاق كالا روبه‌رو است كه از مبادي رسمي اتفاق مي‌افتد. مي‌بينيم كه اين تصميم‌گيري بر مبناي نوعي توهم رخ داده و نه آنچه در واقعيت اتفاق مي‌افتد.

در سطح كلان اقتصاد ما رانتي است و رانتي بودن تبعات دارد. رانت را مي‌توان درآمدي كاذب تلقي كرد كه هم در سطح كلان و هم در سطح خرد وجود دارد و از يك پيوستار دو سويه برخوردار است. يعني از يك طرف بخشي از مردم به درآمدهاي رانتي متكي هستند و از طرف ديگر كارگزاران از اين تفكر بي‌بهره نيستند. يعني سياستگذاري‌شان همان چيزي است كه ما در سطح خرد دنبال مي‌كنيم. در واقع سياستگذاري در سطح كلان مبتني بر نوعي آشفتگي است كه در سطح خرد هم وجود دارد و اين دو بازتابي از يكديگرند. تا زماني كه از فضاي رانتي خارج نشويم نمي‌توانيم در مسير درست حركت كنيم. در جامعه ما هنوز معلوم نيست چقدر از درآمد ما از توليد مي‌آيد و چقدر از رانت. قبل از هر چيز ما نيازمند شفافيت هستيم.

در فضاي رانتي نمي‌توان از توسعه صنعت گردشگري يا امثالهم سخن گفت. بايد فضاي جامعه شفاف شود، نيازهاي واقعي شناسايي شود، توانمندي‌هاي مردم براي خودشان روشن شود و در سطح كلان عقلانيت برنامه‌ريزي به شكل پررنگي شكل بگيرد. پس براي برون‌رفت از وضعيت كنوني از يك طرف به واقعي كردن زندگي در جامعه خودمان نياز داريم. از طرف ديگر كشور نيازمند اين است فعاليت‌هاي مولد رونق بگيرد. ما به توليد واقعي، كيفي و خلاقانه كه تجلي بخش هويت ما باشد نياز داريم. براي گذر از شرايط موجود و قرار گرفتن در مسير درست توسعه ما نيازمند الگوهاي رفتاري واقع‌گرايانه‌ايم. اين واقع‌گرايي آنگاه به ما حكم مي‌كند كه نسبت خودمان را با جريان جهاني شدن و تقسيم كار بين‌المللي بسنجيم و بشناسيم. در چنين شرايطي مي‌توانيم با كنار گذاشتن توهم هويتي و ارزيابي واقع‌گرايانه از خودمان به عقلانيت در عرصه برنامه‌ريزي بازگرديم. در اين صورت مي‌توانيم توانمندي‌هاي جامعه را بشناسيم و برنامه‌هاي اشتغال‌زايي را هم بر مبناي همين شناخت و هويت واقعي دنبال كنيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون