• ۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4110 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۲۴ خرداد

فلاش براي عكاسي خوب است، نه براي زندگي

محمد محمدي

1- در پيام‌هاي امروز جذابيت جاي طبيعت را گرفته است. گويا جذابيت بر طبيعت مقدم است. بسياري از پيام‌ها مي‌آيند، چون جذاب هستند و ما هم آنها را به جهت همين جذابيت‌شان مي‌پذيريم. ويژ‌گي مهم بسياري از اين جذابيت‌ها عمر كوتاه آنان است. فروغ آنها براي چند لحظه است. براي مدتي كوتاه چشم‌ها را خيره مي‌كنند و بعد از چشم مي‌افتند؛ شبيه مد لباس كه جذابيتش زياد و عمرش كوتاه است يا فلاش دوربين كه نورش درخشنده و زمانش بسيار كوتاه است.

فلاش براي عكاسي خوب است، اما براي زندگي نه. فلاش يك آن را روشن مي‌كند و در لحظه بعد ما را در تاريكي رها مي‌كند. ما به نوري نياز داريم كه همه لحظات ما را روشن كند. به كلمه‌اي نياز داريم كه سرتاسر زندگي ما را روشن كند. شمعي كه شب ما را روشن كند، بهتر از فلاشي است كه لحظه‌اي نورافشاني كند. گاهي ما براي اينكه نور يك فلاش را درك كنيم، همه چراغ‌هاي زندگي را خاموش مي‌كنيم.

 

2- روزي خوارزمشاه اسب بسيار زيبايي ديد. شيفته‌اش شد. دستور داد اسب را به قصر بياورند. صاحب اسب فهميد كه دارد اسبش را از دست مي‌دهد. او اسبش را خيلي دوست داشت و نمي‌خواست آن را با هيچ چيز عوض كند. نمي‌دانست چه‌كار كند و به پادشاه چه بگويد. فكري به خاطرش رسيد‌. پيش عماد الملك رفت كه فردي حكيم و از نزديكان پادشاه بود و ماجرا را براي او تعريف كرد. عمادالملك به قصر رفت. اسب را آوردند. خوارزمشاه با ديدن آن اسب زيبا به شوق آمد و به تحسين آن پرداخت. همين طور كه از اسب تعريف مي‌كرد، نظر عمادالملك را هم پرسيد. عمادالملك گفت: سرورم! چشم‌هاي زيباي شما هر چيزي را زيبا مي‌بيند. اسب بسيار زيبايي است. تنها عيبي كه دارد اين است كه سر و تنش با هم تناسب ندارد. مثل اين است كه سر گاوي را روي اسبي گذاشته‌ باشند. با شنيدن اين كلمه پادشاه سرد شد. اسب از چشمش افتاد و ناگهان حس كرد اين اسب زشت است.٭

مولوي با ذكر اين داستان نشان مي‌دهد كه چقدر پيام‌ها و كلمات مي‌توانند نگاه انسان را به زيبايي تغيير دهند. اگر نگاه انسان به زيبايي تغيير كند همه زندگي تغيير خواهد كرد. اگر زشت را زيبا ببيند، همه زندگي زشت خواهد شد. سبك زندگي غربي زيباست. لباس، غذا، جشن‌، موسيقي، فيلم، تفريح و قصه‌هاي آنها براي ما زيباست. امروزه هزينه زيادي صرف زيبايي بدن، مو، لباس، منزل، وسيله‌ نقليه و... مي‌شود، ‌اما چرا با وجود برخورداري از اين همه زيبايي جذابيت انسان كمتر شده است؟ بخش مهمي از اين زيبايي محصول تبليغات است، محصول پيام و كلمه است. آن قدر اين تبليغات زياد است كه دردها و رنج‌هاي عميق آنها را نمي‌بينيم؛ درد‌هايي كه ريشه در سبك زندگي آنها دارد.

3- غذاهاي جديد سر سفره‌هاي جديد هستند. سفره جديد صفحه نمايش است. اين صفحه جادويي هيچ مشابهي ندارد كه بخواهيم آن را به او تشبيه كنيم. هروقت گرسنه مي‌شويم، سري به اين سفره مي‌زنيم؛ مي‌خوريم، مي‌نوشيم، انرژي مي‌گيريم و لذت مي‌بريم.

شهردار مي‌گويد: بزرگ‌تر بهتر است. به همين دليل روزبه‌روز كلماتِ بزرگ‌تر و خطرناك‌تري را سفارش مي‌دهد. كلماتي از آسمان مي‌بارد كه كسي نمي‌تواند آنها را هضم كند، كلماتي كه طبيعي نيستند و براي خوردن به هيچ‌وجه مناسب نيستند. اين كلمات قبل از اينكه بخواهند توسط ذهن هضم شوند، ذهن را در خود هضم مي‌كنند. صفحات نمايش هر روز بزرگ‌تر مي‌شوند تا بتوانند غذاهاي جديد را در خود جاي دهند و جزييات هر غذا را بهتر نشان دهند.

غذاي سفره‌هاي جديد بسيار متنوع است. به قول شهردار شبيه رستوران‌هاي لاس‌وگاس است كه همه‌چيز در آن پيدا مي‌شود. از كلمات شيرين تا كلمات تلخ، از كلمات پاك تا كلمات كثيف، از كلمات روشن تا كلمات تاريك، از كلمات سفيد تا كلمات سياه، از كلمه اميد تا كلمه يأس.

سفره‌هاي قديم پايين‌دست ما بودند و سفره‌هاي جديد بالاي سر ما. قبلا سر سفره مي‌نشستيم و حالا مقابل سفره. قبلا ارتباط ما با هم چهره به چهره بود، اما حالا ارتباط ما با پيام‌‌ها چهره به چهره است. سفره‌هاي قديم خانواده را دور هم جمع مي‌كرد، سفره‌هاي جديد خانواده را دور خودش جمع مي‌كند. قبلا بالاي اتاق پذيرايي جاي بزرگ‌تر‌ها بود، حالا جاي صفحه نمايش. او از همه بزرگ‌تر است و طبيعي است كه جاي او در بالا باشد. كلمات از همه بزرگ‌ترند.

4- در دنياي امروز آنقدر كلمه، تصوير، فيلم و صدا از روي ذهن عبور مي‌كند، كه انسان همه‌چيز، حتي خودش را هم فراموش كرده است.

پيام‌ها آمده‌اند تا فرصت‌ها را بگيرند و خود آنها به جاي ما تصميم‌گيري كنند. در اين موارد اين ما نيستيم كه داريم صفحه نمايش را مرور مي‌كنيم، بلكه اين كلمات هستند كه دارند ما را مرور مي‌كنند. گويا انسان كف خياباني دراز كشيده و ارتش كلمات روي او رژه مي‌روند و كم نيستند افرادي كه در زير چكمه كلمات له شده‌‌اند.

٭ مولوي، مثنوي، دفتر ششم، بيت3345.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون