بگو اشتباه كردم تا با تو گفتوگو كنم
عليرضا كيانپور
سعيد حجاريان اسفندماه سال گذشته، زماني كه پيرو ناآراميهاي زمستان موضوع «گفتوگوي ملي» بيش از هر وقت ديگري مورد توجه قرار گرفته بود، در يادداشتي طرح اين موضوع را در آن شرايط، بلاموضوع و ناممكن دانسته و در ماهنامه «صداي پارسي» با استناد به 2 تعريف از انسان _حيوان ابزارساز و ناطق، نوشته بود: «من پاسخ دادهام، زماني ميتوان به عنوان دو فرد آزاد به گفتوگو نشست كه اولا اختلالي را كه در گفتار من پديد آمده است، رفع كنيد، ثانيا برابري حقوقي را بهرسميت بشناسيد و رابطه بازجو و متهم برقرار نكنيد و ثالثا تضمين دهيد كه گفتار من، هرچه بود، عواقبي درپي نخواهد داشت.»دو روز پيش كه طبق معمول براي تهيه گزارش و گفتوگو در راهروي دراندشت و كمنور ساختمان پارلمان چرخ ميزدم، جواد كريمي قدوسي عضو جبهه پايداري مشهد در كميسيون امنيت ملي مجلس را با آن كت و شلوار قهوهايرنگ هميشگي ديدم كه روي يكي از راحتيهاي سبزرنگ گوشه و اطراف كريدور، با حرارت غرق گفتوگو با خبرنگاران روزنامه كيهان و باشگاه خبرنگاران جوان بود. به جناب كريمي سلامي كردم و منتظر ماندم تا گفتوگوي دو همكار قبلي در «كيهان» و «باشگاه خبرنگاران جوان» به پايان برسد. در اين فاصله، يكي از خبرنگاران قديمي سازمان (صداوسيما) اين روزها از طريق مديريت يك كانال خبري «غيرعمومي» كه مخاطبانش «طبقهبندي شدهاند»، از كنارمان گذشت. جناب كريمي مصاحبه با «كيهان» را نيمهكاره رها كرد و آقاي مدير كانال را فراخواند. بعد از جيب همان كت قهوهاي، چند برگ كاغذ قطع A6 بيرون كشيد و به آقاي مدير داد و طوري كه انگار جملهاي تاريخي ميگويد، گفت: «كارشان كن!»مصاحبه با «كيهان» درباره پشتپرده ارسال پيامكهاي تهديدآميز به نمايندگان و نقش «جريان مدعي اصلاحات» در جوسازي عليه نمايندگان مشهد به مدد محتواي توليدشده توسط «سه مركز آكادميك در اروپا يعني فرانسه، انگلستان و هلند» كه بنابر «اسناد متقن» و «رصد اطلاعاتي» كريميقدوسي و دوستانش به اتمام رسيد و پس از آن هم گفتوگو با خانم خبرنگار باشگاه خبرنگاران جوان درمورد نامه جمعي از فعالان اصلاحطلب درمورد لزوم مذاكره مستقيم با امريكا و افشاي اهداف شوم «مشتي پادوي مفلوك و فراري يا ورشكسته سياسي داخلي» كه «چراگاهشان» بيرون مرزهاي كشور است. پس دستگاه ضبط صوت خبرنگاريام را روشن كردم و براي شروع «گفتوگو»، پرسيدم: «شما همواره منتقد سرسخت دولت و سياستهاي حسن روحاني بهخصوص در عرصه سياست خارجي بوديد. در شرايط فعلي كه با خروج امريكا بيش از هر زماني نياز به انسجام داخلي احساس ميشود، پيشنهاد و توصيه شما به دولت چيست؟ اساسا فكر ميكنيد روحاني بايد چه كار كند كه از دولتش حمايت كنيد؟!» كريميقدوسي اما در جواب، لبخندي زد و پرسيد: «از كجا؟!» گفتم: «از هر جا. البته مشكلات اقتصاد در اولويت است اما كشور در حوزههاي مختلف... » كريميقدوسي دوباره پرسيد: «از كجا؟!» منتها قبل از اينكه سوالش را تكرار كند، يك «نه» هم گفت كه به اندازه يك كتاب در خود حرف داشت. گفتم: «آها... اعتماد. روزنامه اعتماد» گفت: «مگر نميدانيد من با شما زنجيرهايها مصاحبه نميكنم؟!» ميدانستم. راستش، همان بار اول هم كه پرسيد، كجا و اصلا پيش از آن، ميدانستم كه كريمي قدوسي به «اعتماد»، اعتماد ندارد ولي وقتي ميخواهي از يك منتقد سرسخت دولت، بپرسي روحاني بايد چه كار ميكرد، نميتواني بروي سراغ علي مطهري! بايد با همين كريميقدوسي سوخت و ساخت. پس نوبت رسيد به اصرار بيهوده از اينسو و از آنسو، تكرار انكار و درنهايت كريميقدوسي چندكلامي خارج از گفتوگوي مطبوعاتي نصيحت كرد و اندرز داد و اگرچه اين اندرزها دردي از آلام دولت دوا نميكرد اما لااقل نشان ميداد كه حق با حجاريان است. گفتوگو فقط زماني محقق ميشود كه حقوق برابر دو طرف رسميت يابد و در غير اين صورت، گفتوگو، بيگفتوگو. اندرز كريميقدوسي به «اعتماد» بيشتر شبيه به شرط و شروطي بود كه دشمنان و دول متخاصم پيش از صلح براي هم فهرست ميكنند. اينكه «برويد در روزنامهتان بنويسيد ما اين سالها كه بحث برجام و مذاكرات بود، اشتباه ميكرديم كه حامي دولت حاكم بوديم، بنويسيد ما اين سالها در روزنامهمان هر روز به مخالفان برجام اهانت كرديم و حالا روزي صدهزاربار نادم و پشيمانيم» و در يك كلام «بنويسيد ديگر نمينويسيم.»درمدتي كه كريمي برايم شرط ميگذاشت، كمكم چند نفري از خبرنگاران ديگر رسانهها هم كنار آن مبل راحتي جمع شده بودند. اصلاحطلب، اصولگرا، اعتدالي، دولتي، مجلسي، قوهاي، تصويري، مكتوب، برخط، صوتي، مولتيمديا و... هركدام هم با يك نوع نگاه به كار مطبوعات و كار سياست. شِمايي كوچك از جامعهاي بزرگ كه حالا بهتصور نخبگانش، اگر هنوز راهچارهاي براي عبور از سيل حوادث سخت و سهمگين اين روزهايش موجود باشد، يكپارچگي و اتحاد كامل است و گفتوگو و همفكري ميان تمامي طيفها و گروهها و افراد اين جامعه متكثر. اما وقتي طرف گفتوگو، شرط همكلام شدن را پيشاپيش نفي كامل تو ميداند، آيا واقعا ميتوان گفتوگو كرد؟ آيا چنين گفتوگويي، حتي اگر آغاز شود، تداوم خواهد يافت؟ آيا اصلا اگر اينچنين گفتوگويي تداوم يابد، به نتيجه ميرسد؟! نتيجه اين گفتوگو آيا اساسا ميتواند آن يگانه راه چاره اين كشتي شكسته از عمق درياي پرتلاطم مشكلات باشد؟! آيا وقتي يك طرف اين گفتوگو (اصلا بخوانيد مذاكره) پيش از سلام، شرط ميكند كه براي آغاز كلام، بايد تمامي آنچه به عنوان پيشفرض داري، دور بريزي، بهدنبال گفتوگوست يا لغو گفتوگو؟حجاريان در آن يادداشت، پيشبينانه گفته بود رفع اختلالي كه در گفتارش پيش آمده، پيشكش، بعيد است اصولگرايان حاضر شوند برابري حقوقي ميان او و خودشان را بهرسميت بشناسند و تضمين دهند كه درپي عواقب گفتارش نباشند. اينطور كه پيداست اما ما با اوضاعي وخيمتر از اينها روبهروييم. دوستان ميخواهند ابتدا بگوييم اشتباه كردهايم تا مگر حاضر شوند با ما پاي ميز گفتوگو بنشينند. مشكلي نيست اما اين ميز، ميز گفتوگو نيست. چيز ديگري است.