• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4115 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۳۱ خرداد

سوار بر امواج زلزله و فوتبال

فاروق مظلومي

فقط پيروزي در مسابقه فوتبال جام جهاني است كه مي‌تواند مردم را درست مثل لحظه وقوع زلزله از خانه‌ها بيرون بريزد؛ البته اين دفعه بدون نگراني و براي شادي. در اين لحظات، شكل‌گيري دسته‌هاي شادي در خيابان‌ها آنقدر سريع و خودجوش است كه آدمي را حيران مي‌كند و اين سوال را پيش مي‌آورد كه وقتي ما براي هماهنگي يك سفر ساده با دوستان‌مان هزار و يك مشكل داريم چگونه در عرض چند ثانيه كارناوال شادي در خيابان راه مي‌اندازيم؟ آن هم با شعارهاي منسجم و مكان‌هاي انگار مشخص. مثلا همين شعار «جينگيلي پرتغال، فينگيلي اسپانيا» را دست‌كم نگيريد. طنز و احتياط مستتر در اين شعار ورزشي، قابل اعتنا است.

ظاهرا درگيرشدن در يك اندوه يا شادي مشترك رابطه‌اي جديد بين دو نفر تعريف مي‌كند كه از خيلي از روابط مثلا سال‌ها همكار بودن، قوي‌تر است. از فوت هنرمند فقيد «ناصر ملك‌مطيعي» خيلي نگذشته است و ديديم كه در دنياي مجازي و حقيقي چند ميليون نفر را همراه و همدل كرد. اتفاقا در زلزله‌هاي سال گذشته كشورمان هم، مردم نشان دادند كه در روزگار سختي، همديگر را رها نمي‌كنند اما نكته مهم و كمي مغفول اين است كه منظور از مردم افرادي نيستند كه به بهانه عزا و عروسي جريان شهرت و بازاريابي خود را تقويت مي‌كنند و بعد از هر زلزله يا مثلا پيروزي در مسابقه فوتبال، دنبال افزايش تعداد دنبال‌كننده‌هاي‌شان در فضاي مجازي هستند. مثلا ما كارتونيستي داريم كه به احتمال قوي كارتون‌هاي آماده انتشار براي تمام حالات برد، باخت، مساوي، لغو، تعويض كاپيتان و حتي كلين‌شيت بيرانوند در مسابقه‌هاي تيم ملي در جام جهاني را دارد و درست همزمان با سوت پايان بازي كارتون‌هايش را در فضاي مجازي شليك مي‌كند و آنقدر عجله دارد كه احتمال مي‌رود با كارتون پيروزي، كپشن باخت پست كند! البته وقتي سقف قراردادهاي هنري به نسبت دنبال‌كننده‌هاي صفحه اينستاگرامِ هنرمند بالا و پايين مي‌شود، بايد به هنرمند بينوا هم حق داد كه همزمان با شادي فوتبال به فكر كاسبي‌اش هم باشد. ما هم كه تنگ نظر نيستيم بگذاريم از اين سفره مفتوح لقمه‌اي هم فلان گرافيست، نويسنده يا بازيگر ببرد. ما هم خوب مي‌دانيم كه سينما از گيشه كليد مي‌خورد. اما وقتي كسي با پذيرفته نشدن درخواست ويزاي تفريحي‌اش فرصت را غنيمت مي‌داند تا سري به زلزله‌زدگان سرپل‌ذهاب بزند، آدم دلش مي‌گيرد. به اندازه همان اندوه باخت در فوتبال. آن هم درست در آخرين ثانيه از وقت اضافه. مساله ادعاي كذب، رياكاري و بهره‌برداري شخصي از احساسات ملي در زمان فاجعه ملي است.

بعضي از مديران صفحات مجازي افراد معروف، بيشتر اوقات چه در اندوه ملي و چه در شادي ملي فقط حواس‌شان به اين است كه از صفحه‌هاي رقيب عقب نمانند. بدين سبب خودشان را همراه مردمي مي‌كنند كه اتفاقا همدل‌شان هم نيستند. همراه با مردم مي‌گريند و مي‌خندند و در تنهايي مي‌خندند و مي‌خندند. قطعا اينكه كسي به چه چيزي بخندد به خودش مربوط است اما هيچ‌كس دوست ندارد به سادگي‌اش بخندند.

كمتر كسي است كه شهوت شهرت نداشته باشد و مشكل بعضي از افراد به اصطلاح مشهور اين است كه درد مشتركي با عموم مردم ندارند تا در غم و شادي از ته دل فرياد بزنند. درد مشترك به معني مشكل معيشت نيست. قابل طرح است كه آيا جريان شهرت نوعي غفلت از خود و مردم را موجب مي‌شود يا نه؟ اگر بپذيريم كه پديده شهرت و سلبريتي يك محصول وارداتي است و طبعا بدلي از اصلش به شمار مي‌رود بايد سعي كنيم صورتي مردمي از اين محصول را ارايه دهيم همان جوري كه بسياري از افراد محبوب در كشورمان هستند و در ماتم زلزله يا جشن فوتبال با مردم، از مردم و در كنار مردم هستند و هميشه شهره شهرند به عشق ورزيدن.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون