حافظه را علماي علم روانشناسي، استعدادي ذهني ميدانند براي ذخيره كردن و به ياد آوردن اطلاعات و تجربيات. اينكه در قشر مغز ما دقيقا چه ميگذرد كه حافظهمان ضعيف يا قوي از آب درميآيد و اصولا ما چند نوع حافظه داريم و هر يك از اين حافظهها در گذر زمان و تحت تاثير ژنتيك، سبك زندگي و ساير عوامل چه وضعي پيدا ميكنند، موضوع اين گفتوگو با دكتر عليرضا ياراحمدي است. دكتر ياراحمدي، متخصص مغز و اعصاب، فلوشيپ صرع و اختلالات خواب است.
حافظه كوتاهمدت و حافظه بلندمدت دقيقا به چه چيزي اطلاق ميشود؟
حافظه انسان يك نوع تقسيمبندي زماني دارد كه به سه گروه تقسيم ميشود؛ اولي حافظه اخير يا فوري است كه در واقع حافظهاي است كه بتوانيد طي چند ثانيه 60 عدد را كه شامل شماره تلفن يك فردي ميشود به خاطر بسپاريد؛ اين حافظه فوري يا خيلي خيلي كوتاهمدت يا immediate memory است. دسته ديگر حافظه كوتاهمدت يا short term memory است كه مربوط به اتفاقاتي است كه از دو ساعت قبل تا 48 ساعت و نهايتا يك هفته پيش رخ داده است. دسته سوم نيز حافظه دور يا remote memory يا long term memory است كه به اطلاعات شخصي فرد يا اتوبيوگرافي، حافظه تجربي، حافظه مهارتي و همينطور حافظه دانشي فرد بسته به حوزهاي كه در آن تخصص دارد، مربوط ميشود. وقتي پيامي به مغزمان ميرسد در قسمتهاي جلويي مغز يا لوب پيشاني فرايندهايي صورت ميگيرد كه در حافظه خيلي خيلي كوتاهمدت يا اخير حفظ ميشود؛ مثالش به زماني برميگردد كه از دوستتان شماره تلفني را ميشنويد و در ذهن نگه ميداريد و اين مورد با زماني كه اين شماره را روي تلفن از حفظ شمارهگيري ميكنيد، متفاوت است.
چه چيزي باعث ميشود يكي از اين حافظهها بهتر از ديگري كار كند؟
اين سه نوع حافظه در يك راستا عمل ميكنند. اگر بخواهيد چيزي را در حافظه دور يا بلندمدتتان ذخيره كنيد بايد مسير حافظه فوري يا كوتاهمدت را بگذراند. در اينجا پاي پديدهاي به نام Consolidation يا تحكيم حافظه وسط ميآيد؛ فرض كنيد ميخواهيد شماره تلفن دوستتان را شمارهگيري كنيد اگر قصد نداشته باشيد آن را در ذهنتان نگه داريد و آن را حفظ نكنيد، صرفا آن را تا لحظهاي كه بتوانيد شمارهگيري كنيد، تكرار ميكنيد. بنابراين چون قصد نداريد آن را در ذهنتان حك كنيد پديده تحكيم صورت نميگيرد و بعد از چند ثانيه شماره را فراموش ميكنيد. اما اگر از ابتدا قصد حفظ كردنش را داشته باشيد، با تكرار و ايجاد ارتباط ميان اعداد آن را وارد حافظه كوتاهمدت خود ميكنيد. گاهي اوقات مطلبي را فراميگيريم و تا چند روز در ذهنمان هست اما با گذشت زمان كمرنگ و كمرنگتر ميشود. مثلا فردي كه براي كنكور درس ميخواند و لازم است مطالب آموختهشده را تا مدتها در ذهن خود نگه دارد لازم است در طول زمان و در فواصلي اين مطالب را مرور كند. بهطور كلي بايد بگويم برقراري و ايجاد مجموعهاي از روابط در ذهن، برقراري ارتباط ميان مطالب جديد با مطالب قبلي، يا برقراري روابطي منطقي ميان اجزاي مطلبي كه قصد فراگيريشان را داريد، گامهايي است كه براي انتقال مطلب از حافظه كوتاهمدت به بلندمدت كمككننده است. همچنين هر فردي با توجه به توانايي حافظهاش بايد دفعات تكرار مطالب را مشخص كند؛ فرضا فردي مطلبي را ميآموزد و وارد حافظه كوتاهمدتش ميكند كافي است در فواصل 45 روز يك بار آن را مرور كند تا در حافظه بلندمدتش حك شود. اما فردي كه حافظه ضعيفتري دارد ممكن است لازم باشد هر 10 روز يك بار مطالب را تكرار كند. فرد اول شايد بتواند با سه بار مرور در فواصل 45 روز آن را به حافظه بلندمدتش بسپارد و براي هميشه آن را حفظ كند اما لازم است فرد دوم هر 10 روز يك بار آن را مرور كند.
علت اين تفاوت چيست؟
اين موضوع به ورزيدگي مغز برميگردد. مثل ورزشكارها كه در رشتهاي ورزيده هستند و اگر بخواهند رشته ورزشي ديگري را بياموزند نسبت به كسي كه سابقه ورزش كردن ندارد، سريعتر رشد ميكنند. چون افرادي كه حرفهشان ايجاب ميكند دايما مطالبي را مرور كنند، حافظهشان به مرور زمان ورزيدهتر ميشود و در نتيجه توانايي مغزشان بيشتر از ساير افراد است. دستهاي از افراد هم به صورت ذاتي در بخشهاي مختلف حافظه قويتر از بقيه هستند. همانطور كه ميدانيد حافظه يك بخش كلي نيست؛ بطور مثال حافظه مكاني داريم كه در لوب آهيانه ما ثبت و پردازش ميشود؛ مثل ياد گرفتن آدرسها يا علم هندسه فضايي، تصورات مكاني. اين حافظه در برخي افراد قويتر است و ممكن است فردي هندسه فضايياش يا تصويرسازياش خوب نباشد، آدرسها را خوب به خاطر نسپرد اما در بخش حافظه كلامي يا يادآوري خاطرات بسيار بهتر از ديگران عمل كند. مثلا بخش حفظ كردن مطالب حفظي در لوب گيجگاهي ما سازماندهي ميشود. ممكن است فردي حافظه خوبي در اين زمينهها نداشته باشد اما در علوم رياضي و ذهني پردازش خوبي داشته باشد و نياز نداشته باشد همه محاسبات رياضي را يادداشت كند. شايد اگر بخواهيم در علوم اعصاب به بررسي اين موارد بپردازيم اصلا اسم حافظه به آنها اطلاق نشود اما آنطور كه در ذهن مردم جاي گرفته است همه اين مهارتها به نوعي حافظه هستند. بنابراين ذاتي بودن يا ورزيدگي ذهن نقش بسزايي در عملكرد حافظه فرد دارد.
علاقه به مطالبي كه فرد قصد دارد به ذهن بسپارد، تاثيرگذار است؟
صد درصد. چيزي به نام قصد يا intention داريم. هر كسي قبل از اينكه چيزي را در ذهنش ثبت كند اولين گام در مغز شكل ميگيرد كه دستور ثبت در قمست ارادي مغز صادر و سازماندهي ميشود و مثلا فرد تصميم ميگيرد براي آيندهاش يا براي كنكور تمام وجود و توانايي ذهنياش را در راستاي يادگيري مطلب قرار دهد. بسياري از اوقات پيش ميآيد كه فيلمي را دوست داريم با وجود اينكه تلاشي براي به خاطر سپردنش نميكنيم، به دليل علاقهاي كه به فيلم داشتهايم و چون با لحظه لحظه آن پيش رفتهايم و حواسمان را روي داستان متمركز كردهايم پس از اتمام فيلم ميتوانيم آن را تمام و كمال براي ديگران تعريف كنيم. گاهي اوقات مساله تكرار هم به همين موضوع بازميگردد؛ اگر به آگهيهاي بازرگاني كه در قالب شعر يا بازي است دقت كنيد ميبينيد هيچوقت تلاش نكردهايد آنها را به خاطر بسپاريد، از جلوي تلويزيون رد ميشديد و صداي آنها را شنيدهايد و با استفاده از همان ترفند تكرار در حوزه تبليغات حك شدن آنها در ذهنتان صورت گرفته و اگر بعد از مدتي بخواهيد محتواي اين تبليغات را يادداشت كنيد به 70 يا 80 صفحه ميرسد. اما بدون اينكه قصد داشته باشيد آنها را به خاطر بسپاريد فاكتور تكرار وارد شده و آنها را به ذهن شما سپرده است. بنابراين علاقه، تكرار و ورزيدگي ذهن در به خاطر سپردن مطالب نقش بسزايي دارند.
ژنتيك چه نقشي در حافظه كوتاهمدت و بلندمدت ايفا ميكند؟
ثابت شده است برخي افراد توانايي حفظ و نگهداري حافظهشان بيشتر از ديگران است. قبل از اين توانايي حافظه را به هوش نسبت ميدادند اما در مطالعات جديد ژنتيك را از هوش متمايز ميدانند. در تقسيمبنديهاي جديد حافظه را از هوش متمايز ميدانند و هوش مجموعه جامعتري را نسبت به حافظه شامل ميشود. شايد بتوان گفت توانايي حافظه بخشي از آن چيزي باشد كه به عنوان هوش ميشناسيم. توانايي ذاتي برخي افراد در حوزههاي محاسباتي، مسائل فضايي يا مطالب حفظي بيشتر از بقيه است.
حافظه سالمندان چگونه دستخوش تغيير ميشود؟
از آنجايي كه مغز در سالمندي تحليل ميرود و تواناييها، تعداد سلولها و در واقع كميت آنها كاهش مييابد، سرعت و توانايي پردازش سيناپسها نسبت به فرد جوان و خود اين فرد در جواني كاهش پيدا ميكند. اگر امآرآي يك فرد 60 يا 70 ساله را نگاه كنيد ميبينيد با امآرآي خود اين فرد در جواني متفاوت است و مغز كوچكتر شده است. اگر اين كوچك شدن خيلي شديد باشد، فرد دچار بيماري آلزايمر يا دمانس است و مغز فرد نسبت به مغز فردي 60 ساله كوچكتر است و آن كوچكتر بودن و ميزان چروكيدگي مغز هم تشديد شده است. اما به صورت طبيعي هم در سالمندان كمكم تواناييهاي مغزي نسبت به جوانيشان افت ميكند. اين پديده فقط در مغز مشاهده نميشود بلكه بر استخوانها نيز تاثيرگذار است كه حتي به كوتاه شدن قد منجر ميشود؛ همچنين كهولت سن باعث ساييدگي مهره آرتروز ميشود. پيري روي خواب تاثيرگذار است و گاهي سالمند را دچار اختلالات خواب ميكند. سالمند از نظر شخصيتي آستانه تحملش كاهش مييابد و ممكن است نسبت به 20 سال قبلش زودتر از كوره در برود. اين تغييراتي است كه در قسمتهاي مختلف بدن رخ ميدهد.
اين تغييرات فقط ناشي از كهولت سن است؟
بله به كهولت سن مربوط ميشود اما ثابت شده است افرادي كه در جواني به كار فكري يا محاسباتي مشغول بودهاند، دايما جدول حل كردهاند، از اخبار روز آگاه هستند يا هنرمندي هستند كه ميبايد ديالوگ حفظ كنند به دليل ورزيده كردن ذهنشان با اين فعاليتها كمتر از ساير افراد به بيماريهاي فراموشي دچار ميشوند.
سبك زندگي و مطالعه هم در ضعف و قوت حافظه تاثيرگذار است؟
بله، حتما. براي مثال كساني كه غذاي كمچرب، سبزيجات و ميوه مصرف ميكنند و رژيم مديترانهاي دارند، يعني از ماهي و فرآوردههاي دريايي استفاده ميكنند، كمتر به بيماري فراموشي دچار ميشوند. كساني كه اهل مطالعه هستند هم همينطور. البته منظور مطالعه غيرفعال نيست كه در آن متني از جلوي چشممان عبور كرده باشد مثلا روزنامه ميخوانيد و روزنامه خواندن خيلي كمكي به تقويت حافظه نميكند اما اگر به منظور ارايه، مطلبي را بخوانيد، اگر با هدف امتحان دادن آن را بخوانيد يا اگر به مرور اطلاعات قبليتان بپردازيد، همه اين فعاليتها پروسه خواندن و مطالعه فعال ناميده ميشوند. ما براي جلوگيري از پيشرفت فراموشي به بيماران آلزايمر يا افرادي كه در حال دچار شدن به اين بيماري هستند توصيه ميكنيم اسم و فاميل بازي كنند. چون مزيت اين بازي اين است كه كلمات را براساس يك سري خصوصيات مشابه در ذهنتان دنبال ميكنيد و دستهبندي خاصي را مثل اسمهايي كه با حرف «ف» شروع ميشود در ذهنتان جستوجو ميكنيد كه اين فعاليت يك نوع ورزش براي ذهن محسوب ميشود.
ورزش هم تاثيرگذار است اما نه براي كساني كه سابقه اصابت ضربات متوالي به سرشان را دارند. ورزشهايي كه باعث ميشود فرد مدام به سرش ضربه بخورد، كساني كه ورزشهاي رزمي، بوكس يا غيره كار ميكنند استعداد فراموشي در سنين سالمندي در اين افراد بيشتر است.
فردي كه دچار آلزايمر ميشود ابتدا كدام حافظهاش را از دست ميدهد؟
ابتدا قدرت ثبت حافظههاي جديد و تبديل اين حافظه فوري به حافظه كوتاهمدت از بين ميرود. و حافظه بلندمدت اين افراد تا مراحل پاياني بيماري سالم ميماند. يعني فردي كه به بيماري دمانس يا آلزايمر مبتلا است شايد تا مراحل خيلي پيشرفته بيماري حافظههاي مربوط به سالهاي دوردست را از دست ندهد و آنها را كاملا به خاطر دارد و سعي دارد وارد زندگي كاذبي شود كه اطرافيانش ميگويند اين بيمار شبها كسي را صدا ميزند كه سالها پيش مرده است يا انگار به دوران كودكياش بازگشته. اين اتفاق از اين جهت رخ ميدهد كه حافظه جديد بيمار بهشدت از هم گسيخته شده است. اما حافظه دورش ميتواند ارتباطي ميان فضايي كه در آن زندگي ميكرده و آدمهايي كه همراه او بودهاند حفظ كند. و ناخودآگاه سعي ميكند افرادي را كه حالا اطراف او هستند با آدمهاي گذشتهاش جايگزين كند و اسامي آنها را صدا بزند. بدين شكل او به آرامش ميرسد. بنابراين حافظه كوتاهمدت اولين چيزي است كه در بيماريهاي فراموشي هدف قرار گرفته ميشود. نكته جالب اين است كه جوانهايي به ما مراجعه ميكنند و از ترس و نگرانيشان از مبتلا شدن به آلزايمر ميگويند. موضوع اين است كه افرادي كه دچار بيماريهاي اضطرابي هستند، در سنين جواني دچار ضعف حافظه ميشوند. مثلا خانمي 20 ساله كه مغزش سالم است به دليل اضطراب شديد و تشويش وقتي دنبال كليدش ميگردد نميداند كجا گذاشته است. اين به اين معني نيست كه او كليدش را در جايي گذاشته و به خاطر سپرده و حالا فراموش كرده است. بلكه دليلش به اين برميگردد كه وقتي كليد را جايي ميگذاشته ذهنش به خاطر اضطراب و تشويش سرجايش نبوده و به قول معروف حواسش پرت بوده و در جاي ديگري سير ميكرده و به همين دليل آن لحظه ثبت نشده است نه اينكه مغز توانايي ثبت را ندارد. در واقع آن قصد يا intention براي ثبت اين لحظه وجود نداشته است.
اضطراب هم ميتواند زمينه بروز آلزايمر را ايجاد كند؟
خير. ميتوانيم بگوييم اضطراب زمينه فراموشي يا اختلال حافظه را ايجاد ميكند. فردي كه دچار اضطراب است ميتواند دچار اختلال حافظه يا حواس شود. مثلا يك ماه تا كنكور مانده و هر چه به تاريخ اين امتحان نزديكتر ميشود به دليل اضطرابي كه دارد وقتي ميخواهد مطالب جديد را بخواند دچار مشكل ميشود. به همين علت به كنكوريها توصيه ميكنيم سعي كنند مطالب آموختني و مطالب جديد تفهيمي را تا دو ماه قبل از كنكور تمام كنند. چراكه استرس كنكور جايي براي يادگيري مطالب جديد در هفتهها و روزهاي پاياني نميگذارد. در اين برهه زماني فقط بايد مطالب آموختهشده قبلي را مرور كنند. گاهي پيش ميآيد نمرات را روي برد نصب ميكنند و دانشجو به دليل اضطراب بالا نميتواند اسم خودش را پيدا كند در صورتي كه اسمش جلوي چشمش است. بارها ليست را از بالا تا پايين ميخواند اما باز هم اسمش را نميبيند. اين اختلال حافظه كاذب است و نميتوانيم بگوييم اين فرد آلزايمر يا فراموشي گرفته است.
چطور ميشود كه نميتواند اسم خودش را ببيند؟
به اين دليل كه حواس ملتهب است، به خاطر استرسي كه دارد تمركز را از دست داده، فاصله بين آنچه ميبينيم و انتقالش به مغز مختل شده و چشم نميتواند روي آنچه كه ميخواهد ببيند تمركز كند. مثل زماني است كه فرد يك گاوصندوق خالي دارد و فردي هم گاوصندوقي پر از پول دارد منتها در آن قفل است و كليدش را گم كرده است. فردي كه اضطراب دارد حافظهاش سالم است يعني گاوصندوقش پر از پول است اما دسترسي او به اطلاعات قبلي يا ثبت اطلاعات جديد مختل شده است. درواقع ارتباط ميان مدار حافظهاي به دليل اضطراب به هم خورده است تا فرد بتواند حواسش را جمع كند تا آنچه را كه آموخته به كار بگيرد. اما فرد 80 سالهاي كه آرامش دارد و هيچ اضطرابي ندارد تمام تلاشش را هم به كار ميگيرد و تمام قصدش را هم به آموختن يا به خاطر آوردن آموختههاي گذشتهاش معطوف ميكند اما موفق نيست چون در واقع گاوصندوقش خالي است چون چيزي ثبت نشده است.
لحظهاي كه ثبت نميشود
خانمي 20 ساله كه مغزش سالم است به دليل اضطراب شديد و تشويش وقتي دنبال كليدش ميگردد، نميداند كجا گذاشته است. اين به اين معني نيست كه او كليدش را در جايي گذاشته و به خاطر سپرده و حالا فراموش كرده است. بلكه دليلش به اين برميگردد كه وقتي كليد را جايي ميگذاشته ذهنش به خاطر اضطراب و تشويش سرجايش نبوده و به قول معروف حواسش پرت بوده و در جاي ديگري سير ميكرده و به همين دليل آن لحظه ثبت نشده است نه اينكه مغز توانايي ثبت را ندارد. در واقع آن قصد يا intention براي ثبت اين لحظه وجود نداشته است.