ننگِ مشترك
رضا ضياء
لابد شما هم تا حالا خبردار شدهايد كه شبِ بازي ايران و پرتغال، عدهاي از هموطنان نزديك هتلِ حريف، آن افتضاح را راه انداختند؟ از آن شرمآورتر اينكه بخشي از مردم هم با افتخار اين فيلم را دست به دست ميكردند. از لحظهاي كه اين صحنه را ديدم، اصلا فوتبال يادم رفت. چطور ميشود از شرم سربلند كرد؟ چطور ميشود اين كار را توجيه كرد؟ همه بدبختيهاي بشري از آنجا شروع شده كه عدهاي فكر كردهاند «هدف وسيله را توجيه ميكند». چون ما كاري «مهم / مقدس» در پيش داريم، اگر براي رسيدن به آن هدفِ «متعالي» دست به كارهاي غيراخلاقي بزنيم، اشكالي ندارد. چه شده كه ملتي كه اسطورههاي پهلوانيشان رستم و آرش و پورياي ولي و تختي بودهاند، براي بردن در يك مسابقه فوتبال (هرچقدر هم مهم) دست به چنين كارِ كثيفي بزنند؟
رستم در نبرد با سهراب، پس از مغلوب شدن، براي نجات جان خودش حريف را فريب ميدهد و به دروغ به او ميگويد كه: رسم ما اين است كه بار اول را حساب نكنيم و دست به تيغ نشويم. همين فريب او (آن هم در ميدان جنگ، در ميدان مرگ و زندگي) باعث ميشود كه آن سرانجام تيره و تلخ برايش رقم بخورد. حالا ما را چه شده كه براي پيروزي در يك مسابقه دست به اين كارهاي زشت ميزنيم. من از قوانين فيفا و اينها بياطلاعم، ولي به نظرم كمترين واكنش جمعي ما بايد اين باشد كه اين حركت را به سرعت محكوم كنيم و كاري كنيم كه آنان كه مرتكب اين كار شدند، تا آخر عمر از آن شرمگين باشند و خداخدا كنند كه تصويرشان جايي پخش نشود و احدي از آنها جرات نكند كه بعدا حتي براي رفقايش تعريف كند كه او هم جزو آن جماعت بوده.
پي نوشت: عدهاي توجيهشان اين بود كه: اين كارها در دنيا رايج است و «نه اين بدعت من آوردم به عالم» ولي به نظرم كار زشت و كثيف با فراگير شدن، بازهم كثيف و زشت باقي ميماند و چيزي از پليدياش كم نميكند.