• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4128 -
  • ۱۳۹۷ شنبه ۱۶ تير

كامو در فوتبال پوچي و بي‌رحمي زندگي را ديد

فوتبال يك بازي با قوانين ساده، اما بي‌رحمانه است. هرگز تيمي كه 25بار توپ را به تيرك كوبيده و صد حمله به سمت دروازه حريف داشته و 90درصد مالكيت توپ را در اختيار داشته اما يك گل خورده و گلي نزده، به چيزي نمي‌رسد. تنها هدف اين ورزش، بيشتر گل زدن از حريف است. در اين راه تدابير متفاوتي انديشيده مي‌شود و به اندازه تعداد مربي‌ها و بازيكنان راه براي پيروزي وجود دارد. اما فوتبال اگر و شايد ندارد. «ولي ما مي‌توانستيم با گل كردن موقعيت‌هاي‌مان پيروز شويم» ندارد. «اما شايسته برد در اين مسابقه بوديم» ندارد. «اگر پنالتي را گل مي‌كرديم شرايط جور ديگري مي‌شد» ندارد. فوتبال ورزشي است كپي شده از زندگي ما. همان طور كه در زندگي «اگر از فرصت شغلي‌ام استفاده مي‌كردم خوشبخت مي‌شدم» نداريم. يا استفاده مي‌كنيم يا نمي‌كنيم. اما و اگر براي توجيه است. در فوتبال هم به همين شكل است. مربي‌ها براي توجيه شكست‌هاي‌شان از چهار حرف «ولي، اما، اگر، شايد» استفاده مي‌كنند. پس از پايان ديدار رئال مادريد و يوونتوس با برتري بانوي پير كه موراتا ستاره اين تيم بود، هواداران و رسانه‌ها اما و اگرهاي زيادي را بررسي كردند. اينكه اگر رئال موراتا به يووه قرض نمي‌داد، خودش به فينال مي‌رسيد. اينكه شايد ضربه خامس از مقابل دروازه به تيرك نمي‌خورد پيروز مي‌شديم. اينكه ولي ما تيم برتر ميدان بوديم و شايسته پيروزي بوديم. در مورد همه اينها صحبت شد. اما حرف نهايي را آنچلوتي بعد از اخراج شدن زد: «مديران باشگاه به اما و اگرها گوش نمي‌كنند. تيم شايسته، در پايان مسابقه پيروز مي‌شود و تيم ضعيف‌تر حذف.»

براي درك فوتبال بايد با اين واقعيت روبرو شد كه اما و اگرها جايي در اين ورزش ندارند. بايد قبول كرد كه فوتبال خود زندگي است. ما محكوميم به اينكه نتيجه را بپذيريم. سنگالي‌ها هر روز دارند به اين فكر مي‌كنند كه كاش نيانگ آن دو كارت زرد احمقانه را نمي‌گرفت. ايراني‌ها به اين فكر مي‌كنند كه كاش ضربه طارمي گل شده بود. اما اين‌ اي كاش‌ها تيم‌شان را به بازي‌ها برنمي‌گرداند. شايدها و ولي‌ها راه‌گشا نيستند. شايد براي تسلي خاطر خوب باشند، اما واقعيت چيز ديگري است. واقعيت در فوتبال بسيار بي‌رحم است. همانقدر كه زندگي بي‌رحم است. احتمالا ما عشق فوتبال‌ها مازوخيسم داريم كه اينچنين شيفته اين بي‌رحمي هستيم.

آلبر كامو فوتبال را مدرسه زندگي مي‌دانست. او در يك جمله مي‌گويد: «هرآنچه را كه از اخلاق مي‌دانم مديون فوتبالم.» كامو فوتبال را عشق سال‌هاي بسيار مي‌دانست. كامو با وجود اينكه به خاطر كفش‌هايش از فوتبال بازي كردن منع شده بود، باز هم تنبيه را به جان مي‌خريد تا فوتبال بازي كند. ادواردو گالئانو، نويسنده اروگوئه‌اي مي‌گويد كامو براي اينكه كفش‌هايش خراب نشود دروازه‌بان شد. پاتريك مك‌كارتي، نويسنده فرانسوي هم مي‌گويد چون دروازه‌بان فرديت بيشتري در فوتبال دارد و كمتر عضوي از تيم است به اين پست رفت. دوستان كامو مي‌گويند او معتقد بود يك دروازه‌بان مضحك بودن هستي را با توپ‌هاي غيرقابل مهار بهتر مي‌فهمد و براي همين آلبر به سمت دروازه‌باني رفت. كامو آنقدر عاشق فوتبال بود كه در نهايت تبديل به يك بازيكن حرفه‌اي شد. اين چيزي است كه كمتر كسي از او مي‌داند. همه فكر مي‌كنند او تنها در محلات فوتبال بازي مي‌كرده. اما او در الجزاير به عضويت يك تيم مطرح و پرآوازه درآمد. تصور من اين است كامو به اين دليل آن‌قدر به فوتبال علاقه‌مند بود كه از بي‌رحم بودن فوتبال خوشش مي‌آمد. كامو به وضوح انساني خاص بود. آدمي كه رنج كشيدن را با پوست و گوشتش تجربه كرده و انساني عميق بود. انساني عميق كه جاي زيادي براي اما و اگرها باقي نمي‌گذاشت. يك بيگانه كه با درك روح فوتبال از آن به بهترين شكل لذت مي‌برد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون