• ۱۴۰۳ شنبه ۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4129 -
  • ۱۳۹۷ يکشنبه ۱۷ تير

حرمت موي سياه مارا نگه داريد!

حامد اكبري

در چند هفته اخير، چند حادثه به ظاهر غيرمرتبط با هم، نگارنده را بر آن داشت تا در حوالي موضوع سن مديريتي و بحراني به نام فرار و مقاومت در برابر بازنشسته شدن مقامات، مديران و مسوولان سطوح مختلف اجرايي و سياستگذاري كشور و جاي خالي حيرت‌آور جوانان بينديشيم. البته مواجهه سياست‌ها و تصميمات تنها وزير جوان كابينه با معمرين كشور بهانه‌اي براي اين چند خط دستنوشته شد.

دستنوشته‌اي حاكي از دردي عميق كه از يك سو بر جان منابع انساني جوان كشور نشسته و از سويي ديگر بدنه مديريتي و اجرايي كشور را افسرده، فشل و ناكارآمد كرده است. از قضا اتفاقات ماه‌هاي اخير كشور، ناتواني موتور مديريتي و اجرايي را براي فهم مسائل واقعي كشور و پيدا كردن راه‌حل‌هاي مشكل و مديريت و عبور از بحران و فرو رفتن كشور در گرداب ناكارآمدي و عدم بهره‌وري را به وضوح نشان مي‌دهد. پنداري كسي براي اين مشكلات راه‌حلي ندارد. قصد تكرار مكررات و تشريح بديهيات را نداشته و نگاهم درد ديگري را نشانه گرفته است.

پرواضح است كه بدنه سياستگذاري، مديريتي و اجرايي كشور به معناي واقعي كلمه كهنسال است و جوانان نسل دوم انقلاب، غالبا افرادي دور از فضاي واقعي اجرايي در هر دو بخش دولتي و خصوصي رشد كرده‌اند و بعضي هم تبديل به مهاجران مغمومي شدند كه همواره به دنبال دليل قانع‌كننده‌اي براي كوچ اجباري خود مي‌گردند. افسرده‌كننده‌تر آن است كه تماس نداشتن نسل دوم و سوم با واقعيت‌هاي اجرايي دليل موجه و مشروعي براي مديران كهنسال در تحويل ندادن كارها به جوان‌ترها پديد آورده است.

در چند هفته اخير در جلسات متنوع كاري بسياري شركت كرده‌ام كه بنا به اتفاقات پيش‌آمده و نابساماني‌هاي گسترده اجتماعي، سياسي، اقتصادي و محيط زيستي كمتر در قالب جلسات روتين بود بلكه بيشتر به هدف حل فوري مسائل و ضروريات بحراني در حوزه‌هاي مختلف تشكيل شده بود.

حيرت زده بودم كه مي‌ديدم بيشتر اين جلسات كه غالبا موضوعات مهم سياستگذارانه‌اي را در دستور كارشان داشتند و عزم بر رفع فوري آن مشهود بود، از تعداد زيادي افراد كهنسال كه وضعيت فعلي كشور و همان مشكلات مطرح شده در جلسه را هم مي‌توان از نتايج تصميمات و مديريت خود ايشان در سال‌هاي متمادي اخير دانست، تشكيل مي‌شد. جالب است همگي اين افراد در حلقه‌هاي مديريتي و راهروهاي قدرت متنفذ و صاحب كرسي و تاثير بودند و از قضا همگي منتقد وضع موجود! عجيب اينكه تنها راه‌حلي كه به آن نيم‌نگاهي هم نمي‌انداختند، كناره‌گيري از مسووليت و بازنشستگي و سپردن كار به نيروهاي جوان‌تر بود.

در جلسه‌اي ديگر، مجادله‌اي بين استاد دانشگاه كهنسال و دانشجويانش را ديدم كه به قول و نظر دانشجويانش، كهولت سن، توانايي ارايه عادي درس را از او گرفته بود ولي در تصحيح برگه‌هاي دانشجويان چنان سختگيري به خرج داده كه دانشجويان را به مرض جنون كشانده بود.

او با كمال خونسردي و نخوت، مسووليت نمره‌هاي بد دانشجويان را به خودشان حوالت مي‌داد. در دل بارها انديشيدم كه نمي‌توانم آن مديران يا آن استاد را انسان‌هايي بي‌وجدان، دروغگو يا دزد بدانم و وجدانم گواهي مي‌داد آنها آكنده از نيت خير و حب وطن هستند ولي نگاه به شرايط روحي جوانان و وضع عمومي نگران‌كننده جامعه و بن‌بست‌هاي موجود در كشور و ناكارآمدي‌هاي جدي در خروج از بحران، ذهن و روانم را مي‌آشفت.

دو هفته‌اي است كه گزاره‌اي اخلاقي كه به‌طور تاريخي نسل به نسل به ما رسيده را به ديده نقد بالا و پايين مي‌كردم.

حرمت موي سپيد را نگه داشتن!

در پس بيشتر اين اتفاقات و مشخصا بحث طرح شده يك پارادايم عمومي پنهان مبتني بر احترام به بزرگ‌ترها و حرمت موي سفيد افراد را نگه داشتن يافتم. تشريح اين نتيجه‌گيري باز هم توضيح واضحات است و البته از حوصله و وظايف اين يادداشت خارج.

آنچه سرگشتگي‌ام را افزون كرد، اين بود كه اكثريت ما يا به عبارتي غالب جامعه در طول زندگي و تجربيات زيسته خود، حرمت موهاي سفيد را نگه داشتيم ولي آيا موي سپيدان سياستگذار و مديران كهنسال كشور نمي‌بايد حرمت موهاي سياه را نگه دارند؟

جواني سرمايه‌اي است كه نه در مالكيت صاحبانش كه جوانان هستند بلكه متعلق به جامعه، نظام اقتصادي، فرآيند‌هاي سياستگذاري و موتور پيشرفت كشور و سوخت مورد نياز براي عبور از بحران‌هاست.

به‌طور جد به اين مي‌انديشيدم كه حرمت موي سياه يا به عبارتي جواني كمتر از حرمت موي سفيد نيست.

بزرگ‌تر‌هاي محترم، مقامات گرامي، سياستگذاران ارجمند، وزرا و معاونين عزيز كابينه و مديران كهنسال كشور را به حرمت موي سپيدشان قسم مي‌دهيم، حرمت موي سياه جوانان را نگه داريد و كشور را به دستان كارآمد‌تري بسپاريد. يقين بدانيد كه از اين بازنشستگي و تغيير الگوي سني مديريتي نه تنها اتفاق بدي نمي‌افتد بلكه خيرات بسياري را در پي دارد. ساده‌انديشي است كه بپذيريم در دنياي امروز با اين حجم از تغييرات حيرت‌آور بتوان با لشكري از كهنسالان، مسائل را متوجه شد، براي‌شان راه‌حل انديشيد و اجرا كرد.

خواننده محترم اعم از پير و جوان را به جست‌وجويي ساده در دانستن سن افراد رئوس هرم‌هاي مديريتي و قدرت كشور تشويق مي‌كنم.

پژوهشگر سياستگذاري عمومي

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون