• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4155 -
  • ۱۳۹۷ چهارشنبه ۱۷ مرداد

درباره اميد

سيدمحمد بهشتي

نااميدي همچون احساس حبس شدن در شرايط نامطلوبي است كه تغييرش را ناممكن يا دور از توان خود مي‌دانيم؛ نرخ ارز، آمار بيكاري، خشكسالي، ناامني و جنگ، ترامپ، لغو برجام، حرف‌هاي كساني كه آب به آسياب ترامپ مي‌ريزند و ... همه مثل ديوارهايي رفيع است كه ما را احاطه كرده و هر دم نزديك‌تر مي‌شود و راه تنفس را بر ما مي‌بندد. در اينكه اينها واقعيت است شكي نيست و در اينكه واقعيت مي‌تواند ابعاد بسيار بزرگي داشته باشد نيز نمي‌توان ترديد كرد وليكن اين ميزان نااميدي ما است كه حدود اين حصار را تعيين مي‌كند. دنياي انسان‌هاي نااميد به ميزان نااميدي‌شان تنگ و تاريك است. نااميدان هيچ ظرفيتي را در اطراف خود نمي‌بينند و به عكس احساس مي‌كنند دست‌شان خالي است و آنچه دارند براي ادامه زندگي و تحمل تلخي‌ها ناكافي است. بسيارند نااميداني كه نااميدي‌شان را به علت فقدان ثروت مي‌دانند و چه بسيار ثروتمنداني كه از فرط نااميدي خودكشي مي‌كنند. فراوانند نااميداني كه نااميدي‌شان را به فقدان قدرت يا شهرت نسبت مي‌دهند و بيش از آن كساني كه در اوج اشتهار به زندگي خود پايان مي‌دهند. پس نااميدي فقدانِ چيزي نيست جز اميد. در زندگي تنها يك چيز واقعي است و آن اميد است. يعني مي‌شود قدرت و ثروت مبارزه با همه ناملايمات عالم را داشت و باز هم نااميد و دست خالي بود و چه بسا در اوج درويشي و بي‌چيزي، با اتكا به اميد، بتوانيم همه آنچه واقعياتي لايتغير مي‌پنداريم، تغيير دهيم.

اميد از درون ما مي‌جوشد و به بيرونِ ما سرايت مي‌كند. اميدواري مسري است. بعضي‌ها اميدوارند و وجودشان همچون خبر خوب يا نسيمي روح‌بخش است كه محدود به ديواري تنگ نمي‌ماند و از رفيع‌ترين حصارها مي‌گذرد و وقتي به ديگران مي‌وزد، به آنان نيز سرايت مي‌كند و به اين ترتيب عالمِ آنان را فتح كرده و به مرزهاي عالم خود مي‌افزايد. بدينسان عالم اميدوار دايم در حال روشن‌تر و وسيع‌تر شدن است و در قيد حد و مرزي نمي‌ماند. متقابلا نااميدي مثل گرفتار شدن در «ظلمت» زنداني تنگ است كه نااميد بدش نمي‌آيد ديگران را نيز اسير اين زندان كند. آنكه نااميد شده گويي اسير لشكر ظلم شده و در صورت تداوم نااميدي عضوِ اين لشكر مي‌شود و لاجرم با اميد خصومت خواهد ورزيد و اميدواران را متهم به توهم يا خوش‌خيالي خواهد كرد. اما اميدوار بودن، با وجود وقوعِ رويدادهاي تلخ، به معني توهم‌زدگي نيست؛ ازقضا برعكس، اميدواري ناظر به واقعياتي بي‌زمان‌تر است. در زمستان، نااميدي تلاش مي‌كند كه توفان و سيل و رانش كوه يعني همه اخبار تلخ را به مثابه واقعيت عرضه كند؛ ليكن اميد به ما اين اطمينان قلبي را مي‌دهد كه زمستان صعب هرقدر طول بكشد حتما بهاري در دل دارد. در واقع نااميدي ناظر به ناملايماتي گذراست و اميد ناظر به تعادل هستي است. كافي است يك بار در زندگي زمستان را پشت سر گذاشته باشيم تا به آمدن بهار اميد داشته باشيم و بدانيم كه اين شرايطِ متعادل است كه مي‌تواند تداوم يابد و براي همين است كه توالي روز و شب يا چهارفصل از آغاز خلقت وجود داشته و تا ابد نيز وجود خواهد داشت. نااميدي اصرار دارد به ما بباوراند كه شرايط متعادل حبس در ناملايمات است و اميد بر آن است كه باور كنيم ناملايمات است كه گاه در دامن شرايط متعادل رخ مي‌دهد. خصوصا زندگي در فلات بيقرار و ملتهب ايران به اهل آن آموخته كه شرايط سخت، هرقدر بزرگ، كرانمندند و نقطه آغاز و پايان دارند و بالاخره زماني تمام خواهند شد. سلاح زندگي ايرانيان در شرايط سخت، حراست از شعله نحيف اميد در دل بود. آتشي كه هر كس سعي مي‌كرد آن را با وجود توفان‌هاي بيروني زنده نگه دارد و چراغ دل همسايه‌اش را نيز با آن روشن‌تر و فروزان‌تر كند. اصلا همسايگي معنايي جز اين نداشت؛ ايجاد سايه و پناهي امن براي ديگران. در ظلمتِ شرايط سخت وجود هر كس چون نقطه‌اي نور مي‌شد كه در كل فضا را روشن و اميدبخش نگه مي‌داشت. در عين حال بسيارند آثار و دست‌پرورده‌هاي بزرگ فرهنگي كه در ظلماني‌ترين و نااميدكننده‌ترين دوران و توسط بزرگاني خلوت‌گزيده، تاليف و تنظيم شدند. آثاري كه هرچند در زمانه نااميدي متولد شدند ولي چنان از اميدواري مايه داشتند كه توانستند مرزهاي تنگ زمان تاريخي را درنوردند و مايه اميد و تداوم حيات يك ملت را طي سده‌ها و هزاره‌ها فراهم كنند.

هيچ ثروتي به اندازه اميد واقعي نيست؛ اين ميداني است كه در پيشگاه آن درويشان اميدوار از همه داراترند. هر آنچه واقعي است، حتي اگر به ديده نيايد لاجرم جايي دارد. اميد هم جايي دارد و جايگاه اميد در دل است. در واقع اميد در خانه دل متولد مي‌شود و بر درِ دل قفلي از درون است؛ كساني كه از درون دل خود را محكم نگه‌داشته‌اند، از هجوم لشكر ظلم آسيب نمي‌بينند وليكن نااميدان كساني‌اند كه قفل دل را از داخل باز گذاشته‌اند؛ پس دل‌شان به سادگي مسخر ظلم شده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون