• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4163 -
  • ۱۳۹۷ شنبه ۲۷ مرداد

راز مشترك سعدي و ضياء‌الدين دري در دفتر كرگدن

حامد يعقوبي

ويژه‌نامه‌سعدي كرگدن لنگ عكس جلد بود. يادداشت‌ها رسيده بودند، گفت‌وگوها انجام شده بود، به حد كافي مخاطبان را در جريان اين ويژه‌نامه قرار داده بوديم و مي‌دانستيم پرونده متفاوتي بسته‌ايم اما هنوز به نتيجه نرسيده بوديم كه عكس جلد اين شماره متفاوت چه چيزي مي‌تواند باشد. دو سه شب قبل از خروجي در خانه آقاي ميرفتاح نشسته بوديم و گپ مي‌زديم. ايشان ارادت مثال‌زدني به شيخ دارد، يعني تا جايي كه حافظه‌ام ياري مي‌كند شب‌نشيني‌هاي ما بي‌سعدي‌خواني نبوده است. مولانا و حافظ و سنايي و عطار و ابن عربي و عزيزالدين نسفي نيز جاي مهمي در شب‌نشيني‌هاي ما داشته‌اند اما سعدي جايگاهي داشت كه كسي را ياراي رقابت با او نبود. خاطرم هست سيد مشغول نوشتن سرمقاله‌اش بود كه گفت: دقت كردي ضياءالدين دري چقدر شبيه سعدي است؟ من خنديدم و چيزي به كشف سيد اضافه كردم چون خيال مي‌كردم دارد شوخي مي‌كند و همه‌چيز را حول محور سعدي مي‌بيند ولي وقتي به نقاشي‌هايي كه به مدد خيال از روي چهره شيخ كشيده‌اند رجوع كردم ديدم راست مي‌گويد‌. چشم‌ها، بيني، كشيدگي صورت و ابروهاي تقريبا پرپشت مي‌توانست از او يك سعدي معاصر درست كند. قرار شد ايشان موضوع را با آقاي دري درميان بگذارد و نتيجه را به ما اطلاع بدهد. ظاهرا آقاي دري همان اول پذيرفته بود كه بيايد و در دفتر مجله گريم شود به شرط آنكه ز مجلس سخن به در نرود، يعني به دلايلي كه نزد خودشان باقي ماند تصميم گرفته بودند كسي نفهمد اين سعدي گريم شده روي جلد كه بر و بچه‌هاي كرگدن دورش را گرفته‌اند و پشت يك ميز كوچك آخوندي نشسته و دارد به دوربين نگاه مي‌كند، كارگردان كيف انگليسي و كلاه پهلوي است. همه‌چيز طبق برنامه‌ريزي و پيش‌بيني جلو رفت، ايشان با لباس قُدمايي گريم شد و دستاري شبيه دستار سعدي روي سرش گذاشت و آمد نشست روي فرشي كه توي حياط كرگدن پهن كرده بوديم.

روز خوبي بود، جلد جذابي هم از كار درآمد طوري كه هر كسي آن شماره مجله را ديد طرح جلد متفاوتش را تحسين كرد. صبح كه شنيدم آقاي دري به رحمت خدا رفته ياد آن روز افتادم و ديدم بد نيست به اين بهانه علاوه بر نوشتن اين يادداشت خدابيامرزي، راز مشترك او و سعدي را فاش سازم و از زبان شيخ براي آن مرحوم و خودمان تقاضاي عفو و بخشش كنم:

همه طاعت آرند و مسكين نياز

بيا تا به درگاه مسكين نواز

چو شاخ برهنه برآريم دست

كه بي‌برگ از اين بيش نتوان نشست

خداوندگارا نظر كن به جود

كه جرم آمد از بندگان در وجود

گناهيد از بنده خاكسار

به اميد عفو خداوندگار

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون