برخيز و اول بكش(35)
فصل پنجم
گويي آسمان
بر سر ما افتاده بود
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
هارل كل بدنه موساد را روي اين موضوع اضطراري {ساخت موشكهاي زمين به زمين توسط مصر} گذاشت. يك جو بحران بر كل آژانس حاكم شد كه در پيامهاي آن ماهها منعكس است. در ماه آگوست سال 1962، دفتر مركزي موساد در تلآويو به ايستگاه موساد در اروپا اين پيام را مخابره كرد: «ما مشتاق هر اطلاعاتي كه به آن دست مييابيد هستيم. اگر هر آلماني ميچرخد و هر كسي درباره آن موضوعي ميداند و حاضر به همكاري نيست ما آماده هستيم او را به زور وادار به حرف زدن كنيم. خواهش ميكنيم اين نكته را دريابيد زيرا ما به هر بهايي بايد اطلاعات به دست آوريم.»
عوامل موساد سريعا شروع به نفوذ در سفارتخانههاي مصر كردند و در چندين پايتخت اروپايي هم از اسناد عكسبرداري كردند. آنها همچنين كارمندان سوييسي را در دفتر خط هوايي مصر (اجيپت اير) در زوريخ - بنگاهي كه گاهي به عنوان پوشش براي آژانسهاي اطلاعاتي ناصر به كار گرفته ميشدند- به استخدام خود درآوردند. كاركنان سوييسي به عوامل موساد اين امكان را دادند كه هفتهاي دوبار بستههاي پستي را براي بازبيني به خانههاي امن ببرند.آنها اين بستهها را باز ميكردند، از محتواي آن عكس ميگرفتند و دوباره آنها را با دقت زياد به گونهاي ميبستند كه هيچ نشانهاي كه باز شده بودند را برجاي نميگذاشتند و سپس آنها را به دفتر خط هوايي باز ميگرداندند. بعد از يك دوره نسبتا كوتاهي، موساد يك برداشت اوليهاي از پروژه موشكي مصر و سران آن به دست آورد.
اين پروژه توسط دو دانشمند مشهور بينالمللي به نامهاي دكتر اوگن سانگر و ولفگانگ پيلتس به اجرا در ميآمد.در دوران جنگ آنها نقش كليدي را در مركز تحقيقات ارتش پنمونده ايفا ميكردند. در سال 1954 آنها به انستيتو تحقيقاتي فيزيك نيروي محركه جت در اشتوتگارت ملحق شدند. سانگر سرپرستي اين بدنه با پرستيژ را بر عهده داشت. پيلتس، و دو متخصص كاركشته ديگر ورماخت، دكتر پاول گروكه و دكتر هانس كروگ، رييسان اين دپارتمان بودند. اما اين گروه با اين احساس كه در آلمان بعد از جنگ بي مصرف و بيكار هستند، در سال 1959 به رژيم مصر نزديك شدند و به آن پيشنهاد دادند كه رهبري يك گروهي از دانشمندان را براي توسعه راكتهاي دوربرد زمين به زمين بر عهده بگيرند. ناصر فيالفور قبول كرد و يكي از نزديكترين مشاوران نظامياش به نام ژنرال اسلامالدين محمود خليل، مدير سابق اطلاعات نيروي هوايي و رييس تحقيقات و توسعه ارتش مصر را هماهنگكننده اين برنامه كرد. خليل يك سيستم جمع و جوري را جدا از مابقي ارتش مصر براي دانشمندان آلماني كه در آوريل سال 1960 براي يك ديدار در مصر رسيده بودند، برپا كرد .
در اواخر سال 1961، سانگر، پيلتس و گروكه در مصر مستقر گشتند و نزديك به 35 دانشمند و تكنيسين مجرب آلماني استخدام كه به آنها ملحق شدند. امكاناتي كه در مصر براي آلمانيهايي كه از شرايط عالي و حقوق بالا لذت ميبردند تجهيز شده بود شامل ميدانهاي آزمايش، آزمايشگاه و مكانهاي لوكس زندگي بود. كروگ در آلمان مانده بود تا يك بنگاه به نام «اينترا كمرشيال» برپا سازد كه در حقيقت جبهه ارپايي گروه بود.
به محض آنكه موساد به وضعيت اوليه پي برد، اخبار بد بيشتري رسيد. در 16 آگوست سال 1962، آيسر هارل كه چهرهاش مثل ميت شده بود نزد بن گوريون رفت؛ او با خودش اسنادي را كه دو روز قبل در زوريخ از بستههاي پستي اطلاعات مصر عكسبرداري شده بود برده بود.
اسراييليها در شوك بودند. اسناد دستوري بود از سوي پيلتس به مديران پروژه در مصر و شامل فهرستبندي مواردي بود كه نياز به آن داشت كه براي توليد 900 موشك در اروپا تامين شود. اين يك عدد وحشتناك بود. براساس گزارش دروني موساد، سازمان بعد از برخورد با اين اسناد يك «جو نزديك به وحشت» آن را فرا گرفته بود. بدتر از آنكه اين اسناد اين ترس را در ميان متخصصان اسراييلي ايجاد كرده بود كه هدف اصلي مصريها مسلح كردن موشكها با كلاهكهاي راديواكتيو و شيميايي است.
بن گوريون يك نشست اضطراري در بالاترين سطح برگزار كرد. هارل هم نقشهاي در سرخود داشت.
توضيح: عنوان « تروريست» كه نويسنده در متن به كار برده فقط به صرف رعايت در امانت ترجمه استفاده شدهاست . از نظر مترجم آنها مبارزاني هستند كه براي گرفتن حق خود ميجنگند.