• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۳ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4186 -
  • ۱۳۹۷ دوشنبه ۲۶ شهريور

كوتاه درباره رمان«ييلاق‌انگليسي» نوشته مارك‌دوگن

رمان ييلاق انگليسي سومين كتابي است كه پرويز شهدي از مارك دوگن ترجمه كرده است. خودش گفته كه شايد نتوانم به روشني بگويم چه عاملي مرا برآن داشته كه دست به چنين كاري بزنم. كتاب‌اولش، «خانواده نفرين‌شده كندي» ويژ‌گي‌هاي خاص خودش را داشت و اطلاعات ارزشمندي از تاريخ سياسي و اجتماعي در نيمه دوم قرن بيستم به دست مي‌داد، اطلاعاتي كه شايد خيلي‌ها علاقه به دانستن آنها داشتند و براي‌شان ميسر نبود. كتاب دومش، «اتاق افسران» به نظر من پس از كتاب «درغرب خبري نيست» اثر ماريا رماك، تكان‌دهنده‌ترين كتابي بود كه درباره حقايق وحشتناك و فاجعه‌بار جنگ جهاني اول نوشته شد.

رمان ييلاق انگليسي را مي‌توان در رديف رمان‌هاي عشقي قرار داد. گرچه اين عشق مانند عشق‌هايي كه در آثار رمانتيك مي‌بينم رخ نمي‌نمايد ليكن آنچه كه خواننده را تا انتها به دنبال خود مي‌كشد، كششي از جنس جذابيت‌هاي عاشقانه در خلال وقايعي تلخ‌است. وقايعي كه از سويي ريشه در تاريخ يك كشور دارند و ازسويي ديگر برخاسته از ذهنيت حساس يك نويسنده خلاق. آغاز زيباي داستان كه گوياي پريشاني شخصيت نخست رمان است، شايد يكي از بهترين آغازهاي تكنيكي و تلفيق حال و هواي بيرون با درون شخصيت باشد: «مرد به كندي از خيابان فوش به طرف پورت‌دوفين مي‌راند. مقصدش وزينه، شهري در حومه غربي پاريس بود. در آنجا خانه يكي از دوستان براي شام دعوت بود. پيش از حركت كردن از هتل، نقشه را به دقت مرور كرده بود اما بعد در شلوغي و ازدحام آن ساعت از روز در پاريس، سر رشته از دستش خارج شد...

مارك دو‌گن در اين رمان، سرگشتگي‌آدم‌هايي را به نمايش گذاشته كه هركدام بنا به موضوع و گرايشي خاص، مسيري به سمت فنا را طي مي‌كنند. اين رمان گرچه به لحاظ اصول ويراستاري و خطاهاي متعدد چاپي نياز به يك ويرايش تازه دارد اما در همين حد و اندازه هم مي‌تواند خواننده‌اش را تا انتها به دنبال خود بكشد. تعليقي نهفته در ذات اين اثر به همراه شخصيت‌پردازي‌هاي دقيق و موشكافانه باعث شده‌كه خواننده اعتماد زيادي به كار داشته باشد. شخصيت نخست اين رمان در عين اينكه همه‌گونه توقعي از زندگي و لذت‌هايش دارد، به درستي نمي‌داند به دنبال چه مي‌گردد و اين سرگشتگي، دودلي و ترديدهاي هملت‌وار- كه در جايي كه بايد تصميم بگيرد و عمل كند، وا‌مي‌ماند و موقعي كه بايد خويشتن‌داري به خرج دهد، دست به عمل مي‌زند- به پريشاني و سرگرداني مي‌رسد: «گوشي را گذاشت. اورا در نظر مجسم كردم كه چند دقيقه ديگر هتل را ترك مي‌كند. پس از پايان گفت‌و‌شنودمان، وحشت‌زده، همچون بچه‌اي كه ميان جمعيت گم شده باشد. دوباره تلفن كردم ولي او رفته بود...»

رمان ييلاق انگليسي را انتشارات كتاب پارسه منتشر كرده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون