• ۱۴۰۳ يکشنبه ۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4187 -
  • ۱۳۹۷ سه شنبه ۲۷ شهريور

مناديان حق بر بوم نقاشي

احمدرضا دالوند

 

 

وحدت فرم و محتوا نزد همه نقاشان قهوه‌خانه‌اي از آيين و آداب مشتركي ريشه مي‌گيرد كه همه آنان به آن ايمان قلبي دارند. اين نقاشان از سويي بر صفاي باطن و دانسته‌هاي ارزشي خود تكيه دارند و از سوي ديگر يزيديان را منفور و خاندان ولايت را محبوب خود مي‌دانند، اين نكات گوشه‌اي از آيين و آداب مشترك ميان آنان است. مضامين نقاشي قهوه‌خانه‌اي را بايد در سه رويكرد مورد بررسي قرار دارد:

1- موضوعات مذهبي

2- موضوعات بزمي

3- موضوعات رزمي

كه موضوعات مذهبي بيشترين سهم را در اين ميان داشته و دارند. اين نقاشان در ترسيم مضامين مذهبي، جنبه‌هاي حماسي آن را مشخص‌تر و بارزتر نشان مي‌دهند. در اين پرده‌ها معمولا به سبب محذوريت‌هاي مذهبي در نقاشي صورت معصومين، چهره آنها در هاله‌اي از نور قرار مي‌گرفت. در اين نوع از نقاشي اشقيا در مقابل پاكان روزگار صف بسته‌اند. نقاش، چهره‌هاي نوراني را در مقابل چهره‌هاي سخيف و تيره قرار مي‌دهد و بيننده بدون هيچ پيچيدگي و مشكلي به سهولت تشخيص مي‌دهد كه هنرمند پيشاپيش عشق خود را در چهره‌هاي منور و نفرت خود را از اشقيا براي او عيان مي‌سازد.

پرده‌خواني:

پرده‌خواني در فرهنگ‌هاي قديمي‌تر «صورت‌خواني» نيز خوانده شده است. پرده‌خواني يك هنر انفرادي است كه پرده‌خوان با استناد به نقاشي روي پرده شرح واقعه را براي حاضران نقل مي‌كرد. پرده‌خواني در زمره هنرهاي دراماتيك قرار دارد و اين هنر تركيبي از «تصوير»، «صدا» و «متن»، در واقع «چندرسانه‌اي» سنتي و تاريخي ايرانيان شيعه محسوب مي‌‌شود. «پرده»، كه به آن «پرده درويشي» و برخي «پرده دراماتيك» نيز مي‌گويند، پارچه‌اي است كه بر آن يك يا چند مجلس از يك داستان يا واقعه تاريخي نقاشي شده و «پرده‌خوان» يا «نقال» با اشاره به تصاوير رسم شده بر آن به روايت و شرح نقش‌ها و داستان‌هاي مرتبط براي حاضران مي‌پردازد. رسم بود كه پرده‌ها به ديوار مكان‌هاي عمومي به‌ويژه قهوه‌خانه‌ها كه محل اجتماع مردم و برگزاري مراسم پرده‌خواني بودند، نصب شوند. پرده‌خوان براي انتقال پرده از محلي به محل ديگر براي سهولت در حمل، پرده‌ها را كه عمدتا از جنس متقال يا كرباس بودند ، مانند طومار لوله مي‌كرد.

نقاش قهوه‌خانه‌اي همواره اثر خود را نوعي جدال با ستم و كفر تلقي مي‌كرده است و خود را مدافع حق و عدالت مي‌پنداشته است. اين نقاشان شايد تنها هنرمنداني باشند كه مضموم آثارشان را با شهداي راه خدا سرشار از نور و پاكي كرده و بر تاريكي و جهل تاخته‌اند. نقاش قهوه‌خانه‌اي با بريدن اعضاي بدن (شمر) روي پرده، به تسكين آلام پيروان عصمت و طهارت كمك مي‌كرده است. در تبارشناسي نقاشي قهوه‌خانه‌اي نه مي‌توان ريشه‌هاي آن را به هنر ناييف Naive نسبت داد و نه در زمره هنرهاي ابتدايي در جوامع بدوي مي‌گنجد. مي‌توان گفت اين نقاشي، ادامه نگارگري در سطح وسيع و با قلم موي پهن و درشت است و به لحاظ تاريخي پس از سبك نقاشي زند و قاجار قرار مي‌گيرد.

در نقاشي قهوه‌خانه‌اي براي تاكيد كردن بر نكات با اهميت، تصوير مورد نظر را درشت‌تر و در مركز صحنه قرار مي‌دهند. در اين هنر، همه‌چيز درخدمت پيامي است كه آشكارا قرار است منتقل شود. بنابراين فضا، مكان و عناصر حاشيه‌اي اعم از اسب، انسان و ساير اشيا به‌گونه‌اي تركيب مي‌شوند كه به درخشش موضوع محوري كمك كنند و در اين ميان ‌اي‌بسا به تناسب فيگور‌ها، روابط منطقي ميان عناصر صحنه و اصلا قواعد طبيعت‌پردازي دستخوش تغييرات اساسي شوند. اين دستكاري در تناسب براي آن است كه مضمون اصلي پررنگ‌تر و درخشان‌تر جلوه كند و هيچ عاملي در صحنه مانع و مزاحم آن نباشد. دو نكته فني و مهم در نقاشي قهوه‌خانه‌اي قابل ذكر است: يكي چهره‌پردازي، كه بدون آن يك پرده قهوه‌خانه‌اي عملا كاربردي ندارد، و دوم خطوط كناره‌نما، كه با قاطعيت همه تغيير اندازه‌ها و اهم و في الاهم‌هاي مورد نظر نقاش را از يكديگر تفكيك و صحنه را براي ديدن مهيا مي‌سازد. آغاز نقاشي قهوه‌خانه‌اي را به دوران صفوي و آشنايي نسبي با نقاشي اروپايي نسبت مي‌دهند و از سده دوازده هجري با نقل نقالان همراه بوده است. چرخه توليد پرده‌هاي قهوه‌خانه‌اي از چهار ركن: «قهوه‌خانه‌دار»، «نقال»، «نقاش» و «مردم» تشكيل مي‌شد.

سه ركن نخست همه تمهيدات را برعهده مي‌گرفتند تا ركن اصلي، يعني مردم را به قهوه‌خانه بكشانند. قهوه‌خانه محل كسب انديشه‌هاي جوانمردانه و فضايل اخلاقي و انساني بود كه به مدد نقال و نقاش سليم‌النفس فراهم مي‌شد.

قهوه‌خانه‌دار، «اقتصاد هنر» را مديريت مي‌كرد و با به‌نمايش گذاشتن مجلس نقالي و پرده خواني و جذب مردم به قهوه‌خانه اين چرخه ميان مردم و هنرمند و قهوه‌خانه‌دار شكل مي‌گرفت.

حسين قوللر آغاسي

او در نوجواني بر كاشي نقش‌ها مي‌زد و با امضاي: «عمل حسين بن عليرضا» به يادگار مي‌گذاشت. در همان ايام نوجواني حسين بود كه محمد مدبر كه همسال او بود به كارگاه كاشي‌پزي استاد عليرضا آمدند و بدين‌سان يك عمر دوستي پرثمر ميان حسين و محمد شكل گرفت. حسين قوللر آغاسي مي‌گويد: روزي كه من و محمد مدبر و سايرين به اين نقاشي جان داديم، اصلا فكر رقابت و چشم و هم‌‌چشمي با نقاشان تحصيلكرده و از فرنگ برگشته در ذهن‌مان نبود. همه ما از سر ساختمان‌ها، از كنار كوره‌هاي كاشي‌پزي و از سنگ‌تراشه‌ها آمده بوديم، عقل و ذوق‌مان را روي هم گذاشته بوديم، هر كه هر هنري داشت به كار مي‌گرفت. يكي اسليمي خوب بلد بود، يكي خوب رنگ مي‌ساخت، يكي صورت خوب مي‌ساخت... براي ما مهم اين بود كه مردم، كارمان را بپسندند و قبول‌مان كنند. قهوه‌چي‌ها هم كمك كردند، چاي و ديزي ما را به راه انداختند، خرج زندگي و زن و بچه‌هاي‌مان را دادند، ما هم كار كرديم.

حسين قوللر مي‌افزايد: ما از همان اول از طبيعت‌سازي پرهيز كرديم. كتابي كه نخوانده بوديم، دنيا را هم نگشته بوديم... مداحي، نوحه خوانده بود... آقايي منبر رفته بود... نقالي، شاهنامه نقل كرده بود؛ ما هم چيزهايي را در خيال‌مان پرورديم و جرات كرديم و نقش اين خيال را آشكار ساختيم.

محمد مدبر

عمري را در كربلا زندگي كرده‌ام، اگرچه هرگز پايم به خاك داغ كربلا نرسيده، اما من كربلايي هستم. من به كوفه رفته‌ام، دربه دري كشيده‌ام، شلاق نامردان را خورده‌ام. هنوز هفت سال بيشتر نداشتم كه يتيم شدم، در تعزيه «تكيه دولت» نقش دو طفلان مسلم را بازي مي‌كردم، فرياد يتيمي و غريبي سر مي‌دادم. من اگر نقاش عاشورا نباشم، اگر خون ناكسان را بر پهنه بوم نريزم، چه كسي به داد مظلوماني چون من خواهد رسيد؟.... اينها گفته‌هاي محمد مدبر نقاش قهوه‌خانه‌اي است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون