• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4187 -
  • ۱۳۹۷ سه شنبه ۲۷ شهريور

پهلوون قصه ما

سيدعبدالجواد موسوي

تقديم به ساحت مقدس قمر بني‌هاشم

 

 

 

هميشه خوندني بوده/ سرگذشت پهلوونا/ منتهي يه چيز ديگه‌س/ پهلوون قصه ما

پهلووني كه مثالش/ نه تو تاريخ نه تو ياده/ مادر فلك هنوزم/ يكي مثل اون نزاده

پهلوون قصه ما/ آبروي عاشقا بود/ مثل دريا پرتلاطم/ مثل خورشيد بي‌ريا بود

يه نگاه عاشقونه‌ش/ به همه دنيا مي‌ارزيد/ رو زمين كه پاشو مي‌ذاش/ پشت آسمون مي‌لرزيد

تو دلش هزار تا چشمه/ تو نگاش هزار تا خورشيد/ غصه‌هاش مال خودش بود/ هيش‌كي اشكاشو نمي‌ديد

ولي آخراي قصه/ يه جورِ ديگه رقم خورد/ تو يه جنگ نابرابر/ همه‌چي، يه‌هو به هم خورد

يه روزي تو ظل گرما/ ميون يه دشت تفته/ اون جاي قصه كه دشمن/ جلوي آبُ گرفته

يه صداي بچه‌گونه/ مي‌گه: آي! ما تشنه‌مونه/ هيش‌كي نيس تو اين بيابون/ به ما آبي برسونه؟

همه تن: رگ، همه تن خون/ همه خون: جوش جنون شد/ آسمون به اون بلندي/ پيش چشماش سرنگون شد

ديگه هيچي رو نمي‌ديد/ نه خودش نه دشمنا رو/ نمتونس كسي بگيره/ بچه‌شيرِ مرتضا رو

زود رسيد كنار چشمه/ جلدي مشك آبُ پر كرد/ غافل از اينكه گرفته/ دور اونو هرچي نامرد

زير تيغ و تير و نيزه/ قد پهلوون دو تا شد/ حواسش به مشك آب بود/ دستاش از بدن جدا شد

باز پيچيد تو گوش صحرا/ اون صداي بچه‌گونه/ هيش‌كي نيس تو اين بيابون/ به ما آبي برسونه؟

پهلوون نشس روز زانوش/ به هواي اينكه خسته‌س/ ولي فهميدن جماعت/ پهلوون ما شيكسته‌س

بازم اشكاشو نديدن/ از ميون اون همه خون/ آسمون! يه كم حيا كن/ چشم خورشيدُ بپوشون

من ديگه چيزي نمي‌گم/ مابقي‌ش تو قصه‌ها هس

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون