• 1404 دوشنبه 27 مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 3203 -
  • 1393 پنج‌شنبه 21 اسفند

پريشب

سروش صحت

پريروز چهار قطره برف آمد و پريشب ما مُرديم.  كنار خيابان ايستاده بودم، ايستاده بوديم، صدها نفر و ماشين براي سوار شدن نبود. هوا سرد بود و همه تاكسي‌ها و خطي‌ها و مسافركش‌ها پر بودند. براي پيدا كردن ماشين بي‌هدف اين طرف و آن طرف مي‌دويديم و دويدن ما بي‌فايده بود. اگر بعد از كلي وقت ماشيني رد مي‌شد كه جاي خالي داشت تمام جمعيت بي‌تاب كنار خيابان دنبال ماشين مي‌دويدند. يك نفر كه خوش‌شانس بود و قوي بود و عمرش به دنيا بود، سوار مي‌شد و لحظه‌اي بعد ماشين دور مي‌شد و جمعيت سرگردان كه لحظه به لحظه بيشتر و بيشتر مي‌شدند دوباره چشم به راه كنار خيابان اين سو و آن سو مي‌رفتند... بالاخره معجزه اتفاق افتاد و تاكسي‌اي كه جايي خالي داشت در حالي كه صدها نفر دنبالش مي‌دويدند درست مقابل پاي من ايستاد و من داخل ماشين پريدم. غافل از اينكه دارم از چاله به چاهي عميق مي‌پرم. حالا ترافيك شروع شد و ترافيك و ترافيك و ترافيك و ترافيك و ترافيك و ترافيك و ترافيك و ترافيك و ترافيك و ترافيك و ترافيك و ترافيك.... خانم مسني كه جلوي تاكسي نشسته بود و راننده پير و من و آقاي ميانسالي كه كنارم بود و مادري كه نوزاد چند ماهه‌ روي پايش بي‌وقفه گريه مي‌كرد همه خسته شده بوديم و بعد از مدتي خسته‌تر شديم و بعد ديوانه شديم. خانم مسن هم به گريه افتاده بود ولي فايده‌اي نداشت خيابان‌ها باز نمي‌شد و ترافيك و ترافيك و ترافيك و ترافيك... بعد ما مرديم پريشب بعد از باريدن چند قطره برف همه آنهايي كه توي خيابان بودند مردند...

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون