• ۱۴۰۳ شنبه ۲۲ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4189 -
  • ۱۳۹۷ يکشنبه ۱ مهر

گفت‌وگو با سيروس مهراني، روانشناس ورزشي درباره خشونت در ليگ برتر

خشم خردمندانه را به تماشاگران بياموزيم

علي كربلايي

 

 

اتفاقات آبادان در جريان ديدار صنعت نفت و پيكان باوركردني نبود. ديداري در هفته پنجم كه اهميت جدولي چنداني نداشت و در صورت شكست تيم ميزبان، آنها هفته‌ها فرصت داشتند تا اين شكست را جبران كنند. اما واكنش هواداران شبيه به روزهاي پاياني فصل بود و اين‌طور به نظر مي‌رسيد كه انگار اگر صنعت نفت اين مسابقه را ببازد، به ليگ آزادگان سقوط مي‌كند. جداي از اين مساله، نوع برخورد هواداران به‌شدت غير قابل درك بود. در كنار تابلونوشته‌اي با اين عنوان كه «هواداران صنعت نفت به داور احترام مي‌گذارند»، كمك‌داوري ايستاده بود كه مدام برخورد سنگ با بدنش را تحمل مي‌كرد. با سيروس مهراني، روانشناس ورزشي صحبت كرديم تا متوجه شويم چه چيزي در سر اين هواداران مي‌گذرد.

 

عصر عجيبي را در آبادان شاهد بوديم. تماشاگراني بدون هيچ‌گونه تفكر و تعقل و عاقبت‌انديشي، كمك‌داور مسابقه را زير باران سنگ گرفته بودند. سنگي كه به پاي چشم كمك‌داور برخورد كرد، اگر فقط كمي بالاتر بود چشم يك انسان را كور مي‌كرد. پيش‌تر هم در ورزشگاه‌ها چنين اتفاقاتي رخ داده بود. واقعا چه چيزي در سر يك هوادار مي‌گذرد كه اينچنين رفتاري از خودش بروز مي‌دهد؟

خيلي راحت بخواهم بگويم: مشكل از جايي شروع مي‌شود كه يك نگاه غيرآكادميك به مقوله خشم در استاديوم‌ها داشته‌ايم و به اين باور رسيده‌ايم كه مثلا ورزشگاه‌ها مكاني براي تخليه هيجانات است. جوانان هيجاناتي دارند و بايد آنها را در ورزشگاه‌ها تخليه كنند. يكي از دوستان كارشناس چندي پيش آماري ارايه مي‌داد كه چون در سال‌هاي اخير صندلي‌هاي كمتري در ورزشگاه‌ها شكسته شده، پس شاهد خشونت كمتري بوده‌ايم. اين يك نگاه غيرآكادميك است. مشكل اساسي اين است كه ما خطاي شناختي در رابطه با خشونت در استاديوم‌ها داريم. ما فكر مي‌كنيم كه خشونت و خشم چيزي در مقابل خرد است. در حالي كه همين هيجان، نيازمند خرد است. خشم هيجاني است كه نيازمند فرهنگ است و چون اين دو را هميشه مقابل هم قرار داده‌ايم، هيچ‌وقت به دنبال تركيب آنها نرفته‌ايم. تمام حرف من اين است كه بايد به خشم، خرد بدهيم. اينكه در ورزشگاه‌ها و در كل ساختار فوتبال‌مان به اين موضوع فكر نمي‌شود، ماحصلش مي‌شود اينكه اين كمك‌داور به اين شكل آسيب مي‌بيند.

چطور مي‌توان به خشم خرد و فرهنگ داد؟

اول بايد ببينيم خشم چيست. بايد تعريف درستي از خشم داشته باشيم. من بر اين باور هستم كه خشم، موقعي به وجود مي‌آيد كه انسان حس مي‌كند حقي از او ضايع شده است. حالا يا عرضه گرفتنش را نداشته، يا به زور اين حق را از او گرفته‌اند. او با خرد خودش كه خرد زيركانه است، شروع مي‌كند به گرفتن حقش. زيركي چه مي‌گويد؟ مي‌گويد كه من مي‌توانم به خودم يا ديگري آسيب بزنم. دو مدل ابزار هم براي اين كار دارد. اولي اينكه «من پرخاش كنم» يا اينكه «خودخوري كنم». اين رفتار ناهنجار است. رفتار زيركانه هم مي‌شود اينكه فرد با تفكر و تعقل به حق خودش برسد. متاسفانه روي جوانان‌مان اصلا كار نشده است. نه در جامعه و نه حتي آموزش و پرورش روي اين مساله هيچ كاري انجام نشده. نهادهاي فرهنگ‌ساز هم حتي روي اين بحث كار نكرده‌اند. بايد بررسي كنم كه اين تماشاگر كجا حقش ضايع شده كه به خودش اجازه مي‌دهد چنين رفتاري را نشان دهد و به ديگري آسيب برساند. ما فكر مي‌كنيم كه خشونت در ورزشگاه‌ها كم شده؛ در حالي كه ما هميشه خشونت كلامي را داريم و هيچ‌وقت در موردش بررسي علمي صورت نگرفته است. طبيعتا در نهايت به اين خشونت مي‌رسيم كه به همه‌چيز آسيب مي‌رساند. حالا بايد بررسي كنيم كه آيا دليل اين خشم هواداران، موضوعي در داخل زمين است؟ بايد داوري را بررسي كنيم و اگر او باعث شده اين خشم به وجود بيايد، بايد جريمه شود. بايد جوري تنبيه كرد داور را كه تماشاگر حس كند به حقش رسيده است. يا اگر منشأ اين خشم بيرون زمين است و مثلا هوادار از مربي و بازيكنان تيمش پيشاپيش ناراحت است يا در تمرين اتفاقي افتاده، بايد اين موضوعات كاملا بررسي شود. يا شايد اين حق تماشاگران از بيرون ورزشگاه و ساختار ورزش ضايع شده است. اگر دقت كنيد، در سال‌هاي اخير تماشاگران اين منطقه شوك‌هاي زيادي را تحمل كرده‌اند. آلودگي هوا، كم‌آبي و مشكلات محيط زيستي وجود داشته است. اينجا نياز است كه از جامعه‌شناس معروف روسي كمك بگيريم كه مي‌گويد غرايز انسان بر شش دسته‌اند: تغذيه، دارايي، صيانت نفس، ميل جنسي، آزادي‌خواهي و ابراز وجود. اين تماشاگران، در پنج مرحله قبلي دچار آسيب شده‌اند. چون معمولا بر اساس اين نظريه، اگر آن پنج حق ضايع شده باشد، انسان به صورت اتوماتيك به غريزه ششم و ابراز وجود پناه مي‌برد. و حالا چون اين آدم خردمند نيست براي ابراز وجود، دچار خودخواهي مي‌شود و با يك ابراز خشونت به كمك‌داور آسيب مي‌رساند. ما بايد اينها را بدانيم. نمي‌توانيم با گذشت و بخشش موضوعات را حل كنيم. نمي‌توانيم بگوييم كه داور مثل ما است و مي‌تواند اشتباه كند. بايد تنبيهاتي مشخص براي داوراني كه اشتباه مي‌كنند در نظر بگيريم تا هوادار حس نكند حقش ضايع شده است. كارشناسي‌هايي كه در حال حاضر انجام مي‌شود، علمي نيست. نمي‌توان همه را زير سوال برد، اما به نظر من اينجا حقي ضايع شده است و وظيفه فدراسيون اين است كه دقيقا به صورت علمي و آزمايشگاهي بررسي كند كه چه عاملي باعث شده كه هوادار اينگونه ابراز وجود كند. بايد اين تصور را از ذهن‌مان خارج كنيم كه استاديوم مكاني براي تخليه هيجانات است. به استاديوم مي‌آييم كه هيجاناتي به ما افزوده شود. چرا از خشونت مي‌ترسيم؟ ما اگر بتوانيم خشم را در كانال خرد و فرهنگ قرار بدهيم، مي‌تواند همان خشم تماشايي باشد كه بازيكنان‌مان در جام جهاني پياده كردند. خشم مي‌تواند لذت‌بخش باشد. متاسفانه باشگاه‌ها هم در اين زمينه تمهيداتي نمي‌انديشند. كار ما شده اينكه مدام هواداران را نصيحت كنيم، شكايت كنيم، تهديد كنيم و در نهايت حكم صادر كنيم.

يك مساله مهمي هم وجود دارد و آن هم اين است كه ما تا مدت‌ها اين هواداران را ناديده مي‌گرفتيم. با آنها به عنوان «تماشاگرنما» برخورد مي‌كرديم و به صورت مصنوعي از تماشاگران جداي‌شان مي‌كرديم. لفظي كه در هيچ جاي دنيا به كار نمي‌رود و همه در ساير نقاط دنيا قبول مي‌كنند كه شايد تماشاگران خوبي نداشته باشند و در راستاي رسيدن به شرايط ايده‌آل تلاش مي‌كنند. اما در ايران اينگونه نيست و قبول نمي‌كنند.

به موضوع بسيار خوبي اشاره كرديد. ما انكار مي‌كنيم. يك مكانيزم انكار در فدراسيون داريم. با گذاشتن يك سرپوش و اسم براي اين تماشاگران سعي مي‌كنيم آنها را ناديده بگيريم. خشم هوادار اصلا چيز بدي نيست و شايد خشمِ بجايي هم باشد، ولي متاسفانه بلد نيستند خشم‌شان را پياده كنند. به دنبال كوتاه‌ترين راه مي‌گردند و آن هم اين است كه خودشان شخصا عدالت را رعايت كنند. آنها دوست دارند زود به نتيجه برسند. چون اين‌طور بار آمده‌اند. استاديوم ورزشي، خانه فدراسيون فوتبال است. هيات فوتبال ميزبان بازي است. آنها براي ميزباني چه تمهيداتي را پياده مي‌كنند؟ چرا هميشه ما طلب داريم از تماشاگران؟ آنها نمي‌دانند، ما چه كار كرديم؟ بر سردر تمام باشگاه‌هاي ايراني نوشته شده فرهنگي - ورزشي. بررسي كنيد كه چه كار فرهنگي‌اي انجام مي‌دهند؟ بنر زدن و تبريك و تسليت گفتن كه مصداق كار فرهنگي نمي‌شود. اين پول‌هاي كلان كه وارد فوتبال مي‌شود، چقدرش براي ارتقاي فرهنگ تماشاگر خرج مي‌شود؟ ما حتي يك برنامه تلويزيوني هم نداريم كه به فرهنگ «هواداري» بپردازد. تمام برنامه‌ها از هيجان فوتبال استفاده مي‌كنند به خاطر پيامك‌هاي بيشتر گرفتن. متاسفانه هر‌چه قدر فعاليت ما در رسانه بيشتر شده، پرخاشگري هم بيشتر شده است. حتما اشكالي در ما هست كه اين مشكل را تا امروز نتوانستيم حتي تشخيص بدهيم. يك سوال از شما دارم: ما بيشتر در استاديوم‌ها، به عنوان هيات فوتبال و برگزار‌كننده، مچ‌گيري منفي داريم يا مثبت؟

منفي.

مچ‌گيري منفي باعث مي‌شود كه اگر در يك استاديوم يكصدهزار نفري يك نفر در حال پرخاش است و بقيه رفتار درست دارند، آن يك نفر دستگير شود. و بعد مسوولان مي‌بينند كه افرادي مثل كسي كه دستگير كردند، مثل قارچ در همه جاي ورزشگاه رشد مي‌كنند. طبيعت مچ‌گيري منفي، اين است كه كار منفي را توسعه مي‌دهد. كي دوربين‌هاي ما سراغ تماشاگراني رفتند كه مطلوب و مقبول كار مي‌كنند؟ تا به حال شده دوربيني برود و از آنها فيلم بگيرد؟ فدراسيون تا به امروز تشويقي براي آنها در نظر گرفته است؟ بايد به اينها احترام بگذاريم تا زياد شوند. متاسفانه وقتي كسي خشونتي در استاديوم به وجود مي‌آورد، در اولين قدم خودمان خشمگين مي‌شويم. و متاسفانه اين هيجان 120ساعت با ما است 5 روز درگيرش هستيم و هيجان خود ما مي‌خوابد و بي‌خيال اين موضوع مي‌شويم تا مشكل بعدي. اين كار لازم است كه چند سال روي آن تحقيق شود. بايد از پتانسيل خشم هوادار در پيشبرد اهداف‌مان در فوتبال استفاده كنيم. اما متاسفانه بلد نيستيم و ياد نگرفته‌ايم.

انگار اصلا اراده‌اي نيست كه جلوي اين موضوع گرفته شود. يك سري راه‌هاي امنيتي ساده مثل به كار گرفتن دوربين مداربسته، شماره‌دار كردن صندلي‌ها يا اجباري كردن ID ‌كارت براي هواداران وجود دارد كه با استفاده از آنها مي‌توان جلوي اين وضع را گرفت. طبيعتا وقتي هوادار مي‌داند كه زيرنظر است و مشخص است كه كجا نشسته، ديگر ميل كمتري به آشوب دارد. وقتي اين كارها انجام نمي‌شود، به نظر مي‌رسد مسوولان به‌طور كلي اصلا به فكر اين داستان نيستند.

آفرين، مساله اين است كه ما خوشحاليم. انگار درك درستي از داستان نداريم. كارشناسي از وزارت ورزش مي‌گويد چون صندلي شكستن كم شده پس موفق بوده‌ايم، بدون اينكه توجه كنند كه آقا‌جان به جاي شكستن صندلي، تماشاگران در حال پرتاب سنگ و توهين كلامي هستند. مگر خود بازيكنان چقدر كار حرفه‌اي روي‌شان انجام مي‌شود؟ تقريبا هيچ. من واكنش بازيكنان به تماشاگران را مي‌بينم.

همين ديروز در جريان بازي صنعت نفت بازيكنان از مقصران اصلي حادثه بودند و در شرايطي كه مي‌ديدند جو ورزشگاه چگونه است، باز به اعتراضات ادامه مي‌دادند.

اينجاست كه بايد يقه مدير باشگاه را گرفت. بايد پرسيد كه تو در راستاي نام «فرهنگي - ورزشي» كه يدك مي‌كشي چه‌كار كرده‌اي؟ بازيكن بايد چهار خوشي را پيدا كند: خوش‌فكري، خوش‌رفتاري، خوش‌احساسي و خوش‌اندامي. شما فكر مي‌كنيد براي كدام خوشي در باشگاه‌ها تلاشي انجام مي‌شود؟

خوش‌اندامي.

تمام شد و رفت! مي‌بينيم كه حتي در مورد فكرش هم تمهيدي انديشيده نمي‌شود. مي‌بينيم كه بازيكن ما در سطح بالاي ليگ قهرمانان، توانايي درست فكر كردن ندارد. او چون خوش‌فكر نبوده اخراج مي‌شود و تيم دچار مشكل مي‌شود. بازيكن خوش‌فكر مي‌توانست كاري كند كه ميليون‌ها هوادار دچار بدفكري نشوند. ما بايد از سطوح بالا و مديران شروع كنيم به آموزش. ما بلافاصله سراغ تماشاگر مي‌رويم و به راحتي يقه آنها را مي‌گيريم. مي‌خواهم بگويم كه بايد پيدا كنيم. بايد به قول شما دوربين داشته باشيم و با پيدا كردن اين افراد با آنها صحبت كنيم. بايد بپرسيم كه مشكل‌شان چيست؟ خيلي جالب است. پيش فرض من اين است كه اتفاقا كسي در يك جمعيت شلوغ سنگ مي‌زند كه در خلوت و محيط غيرشلوغ، بسيار آدم ضعيفي است. چنين آدمي تحت تاثير نفوذ اجتماعي، چون با خشم و خشونت بيگانه است و تجربه ندارد، كاري را انجام مي‌دهد كه شما از من بپرسيد اصلا چطور ممكن است انساني بدون تفكر و تعقل چنان سنگي را به سمت سر كمك‌داور پرتاب كند. به خاطر اينكه او اصلا بلد نيست. مثل كسي كه چاقوكشي بلد نيست و با چاقو بيرون مي‌رود و كسي را مي‌كشد. اما كسي كه بلد است فقط يك خط مي‌اندازد و ديگران حساب كار دست‌شان مي‌آيد. اينجا نفوذ اجتماعي هم تحت تاثير قرار مي‌دهد و مي‌توان فقط به تماشاگران گير نداد. بايد ببينيم خودمان به عنوان ميزبان و برگزاركننده چه كار كرده‌ايم. چه قدر توانسته‌ايم حس خوب به هواداران بدهيم. خيلي جالب است، حتما تجربه كرده‌ايد كه تيم محبوب‌تان باخته، اما اينقدر خوب بازي كرده كه شما عصباني نيستيد و سرمست بيرون مي‌آييد. چون مي‌دانيد بازيكنان زحمت كشيده‌اند و شما شاديد. خود تيم‌ها اما هميشه در ايران هيجان خشم و ترس و غم را به هواداران القا مي‌كنند. بارها و بارها در راديو و رسانه‌هاي ديگر گفته‌ام، من دردم مي‌گيرد وقتي كسي به هواداران مي‌گويد تماشاگرنما. دردم مي‌گيرد وقتي مي‌بينيم يك هوادار كه علم خوبي دارد و مي‌تواند بهتر از هر كارشناسي بازي را تحليل كند، منتهي هيچكس به او توجه نمي‌كند. بايد به اين دست هواداران احترام گذاشت و اهميت داد تا زياد شوند. متاسفانه ارزش هوادار براي مسوولان ما اندازه يك بليت است.

يكي از معضلات شايد همين نگاه باشد. در استاديوم‌هايي مثل تختي آبادان و اهواز، آب وجود ندارد. مردم به سختي خودشان را به ورزشگاه مي‌رسانند و در يك گرماي كشنده منتظر شروع بازي مي‌نشينند. خوراكي درست و درماني هم وجود ندارد و صندلي‌هاي خوب و با كيفيتي هم در ورزشگاه ديده نمي‌شود.

نكته خوبي را اشاره كرديد و ممنونم كه با من همراهي مي‌كنيد. ببينيد، يك نفر جواني كه عصباني شده اولين كاري كه مي‌كنيم اين است كه يك ليوان آب به او مي‌دهيم تا چروك‌هاي مغزش باز شود. ما در لحظه عصبانيت هوادار آب داريم تا به او بدهيم؟ خير. فكر مي‌كنم كه بايد ميزگرد بگذاريم و اين معضل توسط روانشناسان، جامعه‌شناسان، مردم‌شناسان، مديران و كارشناسان ديگر بررسي شود. بايد بتوان اين موضوع را جا انداخت كه خشم هم خرد و فرهنگ دارد.‌ اي كاش چشم‌هاي‌مان را باز كنيم و به اين خشم كه در ما وجود دارد، جهت مناسب بدهيم. مانند تمام استاديوم‌هاي ديگر در جهان از اين خشم استفاده كنيم و از اين خشم لذت ببريم. ما در مقابل خشونت كلامي كاري انجام نداده‌ايم و بايد اين موج و مرحله بعدي را بپذيريم. من به شما قول مي‌دهم كه اين موضوع نهايتا تا 5 روز در رسانه‌هاي ايران جا دارد. بعد از آن فراموش مي‌شود. مشكل ما اينجاست كه فراموش مي‌كنيم و متاسفانه در مرحله تشخيص با مشكل جدي روبه‌رو هستيم. تلويزيون، مسير درستي را در مورد تماشاگران پيش نگرفته است. شما رسانه‌ها هم رسالت داريد تا اين موضوع را ريشه‌يابي كنيد و نقش خودتان را در كم كردن اين آسيب‌ها ايفا كنيد. اگر جلوي اين مساله گرفته نشود، بايد وضعيتي مثل ورزشگاه‌هاي امريكاي جنوبي و آفريقا را تحمل كنيم.

 


وظيفه فدراسيون اين است كه دقيقا به صورت علمي و آزمايشگاهي بررسي كند كه چه عاملي باعث شده كه هوادار اينگونه ابراز وجود كند. بايد اين تصور را از ذهن‌مان خارج كنيم كه استاديوم مكاني براي تخليه هيجانات است. به استاديوم مي‌آييم كه هيجاناتي به ما افزوده شود. چرا از خشونت مي‌ترسيم؟ ما اگر بتوانيم خشم را در كانال خرد و فرهنگ قرار بدهيم، مي‌تواند همان خشم تماشايي باشد كه بازيكنان‌مان در جام جهاني پياده كردند. خشم مي‌تواند لذت‌بخش باشد. متاسفانه باشگاه‌ها هم در اين زمينه تمهيداتي نمي‌انديشند. كار ما شده اينكه مدام هواداران را نصيحت كنيم، شكايت كنيم، تهديد كنيم و در نهايت حكم صادر كنيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون