• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4197 -
  • ۱۳۹۷ سه شنبه ۱۰ مهر

نگاهي كوتاه به روابط تاريخي- فرهنگي ايران و هند

«دارالامان» فرهنگ ايراني

جبار رحماني

سرزمين ايران در جنوب غرب آسيا، از ديرباز همسايه سرزمين هند در جنوب كوه‌هاي هيماليا بوده است. تمدن‌هاي ماقبل آريايي در اين منطقه جغرافيايي روابط محدودي با يكديگر داشته‌اند كه بيشتر بازرگاني و تجارت محدودي را شكل مي‌داده است. مهم‌ترين دوران ارتباط ايران و هند، از دوره ظهور آريايي‌ها در اين سرزمين شكل مي‌گيرد. سفر قبايل آريايي از هزاره دوم پيش از ميلاد به درون قاره آسيا و نواحي جنوبي و شرقي آن شروع شده بود. اين آريايي‌ها به دو دسته مهم تقسيم شدند، عده‌اي ديگر به راه خود در مسير كرانه درياي خزر ادامه داده، سپس به جنوب رفتند، برخي از آنها در جنوب فلات ايران، پادشاهي مادها را به وجود آورند و برخي ديگر ساحل شرقي خزر را ادامه داده و در شرق فلات ايران ساكن شدند. بخشي از اين اقوام آريايي مهاجر به شمال هند رسيدند و در آنجا نظام‌هاي اجتماعي و فرهنگي و سياسي خاص خود را شكل دادند. مهم‌ترين نشانه‌هاي اشتراك فرهنگي آريايي‌ها در ايران و هند، مذهب آنهاست. آريايي‌ها در ايران مذهب زرتشتي‌گري را شكل دادند و در هند، آيين برهمن‌ها و نظام كاستي را به وجود آوردند. متون مقدس زرتشتي و هندي اشتراكات فراواني با يكديگر دارند كه بيانگر ريشه مشترك آنهاست. ويژگي جغرافيايي خاص هند كه از شمال محدود به كوه‌هاي هيماليا بوده و از جنوب به صورت جزيره و لذا تنها از شمال شرق و غرب امكان ارتباط داشته است، سبب شده ايراني‌ها ارتباطات وسيعي با هند داشته باشند. قبايل ايراني از هزاره اول پيش از ميلاد به اين‌سو گروه گروه از شمال شرقي و شرق (و گاه از راه‌هاي دريايي) ايران، وارد سرزمين هند و در مناطق شمالي و غربي هند ساكن شدند.

اهميت ارتباط ايرانيان با هند را مي‌توان در واژه هند يا هندوستان ديد كه واژه‌اي است فارسي كه ايرانيان بر اين سرزمين نام نهاده‌اند. آنچه از لحاظ انسان‌شناسي فرهنگي مي‌تواند در اين فرآيند تاريخي تماس فرهنگي ايران و هند مهم باشد، پيامدهاي فرهنگي آن است. در حافظه تاريخي ايرانيان و در كتب تاريخي همانند استخري در قرن دهم ميلادي و مقدسي در قرن دهم، به سرزمين هند به عنوان سرزميني همراه با فراواني و نعمت‌هاي بسيار اشاره كرده‌اند. اين نگاه نتيجه تجربه‌اي طولاني از مهاجرت‌هاي ايرانيان به هند بوده است. به طور مشخص مي‌توان گفت رابطه ايران و هند به گونه‌اي بوده است كه بيشتر از جانب ايران به هند مهاجرت صورت گرفته است و فضاي فرهنگي هند نيز هميشه به عنوان يكي از مهم‌ترين عوامل تحولات و نوآوري‌هاي فرهنگي در فرهنگ ايران بوده است. اين مهاجرت‌ها در دوره‌هاي تاريخي و سياسي مختلف متفاوت بوده، بيانگر شرايط تاريخي ايران است. تا پيش از ورود اسلام به ايران، شباهت‌هاي ساختاري بسياري ميان دين و فرهنگ ايراني و هندي وجود داشت. اما با ورود اسلام به ايران نوعي تفاوت و تمايز ويژه فرهنگي در ايران شكل مي‌گيرد كه ناشي از ظهور يك دين سامي در محيطي آريايي بوده است. در اين مقطع بيشترين مهاجرت گروه‌هاي زرتشتي به هند را مي‌توان ديد؛ به گونه‌اي كه مي‌توان هند را وطن دوم مذهب زرتشتي‌گري دانست زيرا بسياري از سنت‌ها و منابع اين دين در سرزمين هند تداوم پيدا كردند.

در مجموع در طول تاريخ، زنجيره پيوسته‌اي از مهاجرت‌هاي ايراني به هند وجود داشته است. عوامل چندي سبب شده‌اند كه هميشه جرياني پيوسته از مهاجرت گروه‌هاي مختلف ايراني به هند شكل بگيرد كه برخي از مهاجران، بعد از برگشت به ايران سبب تاثيرگذاري فرهنگ هندي بر ايران شده‌اند، ولي از سوي ديگر تجربه تاريخي گروه‌هاي مهاجر ايراني به هند از دوره ماده‌ها كه گروهي از مغان ايراني به هند مهاجرت كردند (ميراث اين گروه در تاريخ اجتماعي هند، به نام ماگاس شهرت دارند) همچنين مهاجرت زرتشتي‌ها تا دوره‌هاي معاصر، بيانگر نقش مهم و موثر اين مهاجران در هند نيز بوده است. اين عوامل عبارتند از: 1- ريشه نژادي و فرهنگي مشترك آريايي‌هاي هند و ايران، 2- مجاورت جغرافيايي و مرزهاي وسيع ايران و هند در طي تاريخ 3- حاصلخيزي و ثروتمندي سرزمين هند 4- امنيت و ثبات بيشتر هند نسبت به ايران (ايران به دليل موقعيت جغرافيايي‌اش هميشه در معرض هجوم اقوام مختلف از شمال و غرب و شرق بوده است، به همين سبب هميشه در معرض ناامني قرار داشته است. 5- زمينه‌هاي مطلوب براي مهاجرت كه ناشي از موقعيت و تجربه مهاجران قبلي به هند بوده است. 6- روحيه مهمان‌پذير تمدن هندي نسبت به ساير تمدن‌ها.

جريان مهاجرت از ايران به هند را مي‌توان به چند مرحله اصلي تقسيم‌بندي كرد كه عبارتند از:

1- قبل از ورود اسلام به ايران كه مهاجرت‌هاي بسيار محدودي صورت مي‌گرفته و بيشتر در حوزه تبادلات فرهنگي در سطوح بالا وجود داشته است.

2- با ورود اسلام به ايران در دو قرن اول، گروه‌هاي متعددي از زرتشتيان ايران به هند مهاجرت كرده‌اند كه اقليت پارسي‌ها امروزي از اعقاب آنها هستند.

3- با وجود اينكه اسلام از قرن هشتم به تدريج از منطقه سند و مولتان و گجرات، به طور محدودي وارد هند شده بود، اما همچنان اكثريت سرزمين هند، در دست غيرمسلمانان بود. اين تمايز ديني، تا چند قرن بعدي سبب كاهش شديدي در روابط فرهنگي ايران و هند و مهاجرت‌هاي فرهنگي شد. 4- با شكل‌گيري حكومت‌هاي مسلمان در هند و به خصوص مغولان هند، جريان وسيعي از مهاجرت مسلمانان به هند و به خصوص ايرانيان شكل گرفت؛ به عبارت ديگر ورود اسلام به هند، سبب احياي روابط ايران و هند شد. با توجه به اينكه اكثر حكومت‌هاي اسلامي در هند نيز توسط مهاجران شكل گرفته بود، اين مهاجران حاكم كه عموما در دستگاه سياسي آنها تعداد زيادي ايراني وجود داشت، بستر مناسبي براي مهاجرت ايرانيان به هند فراهم مي‌كرده‌اند كه در تمام كتب تاريخي آن دوران مي‌توان ديد. 5- دوره استقرار دولت ملت‌هاي جديد در آسيا از نيمه دوم قرن بيستم. با تشكيل دولت پاكستان و افغانستان و استقرار نظام پهلوي و جمهوري اسلامي در ايران كه اولويت هر دوي آنه رابطه با غرب بوده، هند نه‌تنها به همسايه‌اي تاريخي بدل شد، بلكه ذهنيت تاريخي ايرانيان به هند نيز به‌شدت تضعيف شد. در اين دوره غايت نهايي مهاجرت‌ها، غرب بود نه شرق.

در دوره اسلامي تمدن هند كه همزمان بوده با بحران‌هاي داخلي جامعه ايران به خصوص در چند قرن اخير بوده، هند را به يكي از مهم‌ترين و مطلوب‌ترين مقاصد مهاجرت ايران تبديل كرده است؛ به گونه‌اي كه مجموعه‌اي از مهاجرت‌هاي زنجيره‌اي به هند شكل گرفت و در ادبيات مهاجران ايراني به سرزمين هند، «دارالامان» يا سرزمين امن و امان گفته مي‌شد. اين مساله در اشعار كليم كاشاني كه در عهد مغولان به هند آمده (مزار او امروزه در كشمير- سرينگر واقع است):

ز هند ديده بد دور، عشرتستان ست

دل شكفته و طبع گشاده ارزانست

سواد اعظم اقليم عافيت، هند است

سراب اينجا سيراب ز آب حيوانست

چرا نگويم دارالامان حادثه‌اش؟

كه هند كشتي نوح و زمانه توفان است

زهي جهان مروت كه ‌گر غريب اينجا

هزار سال بماند، عزيز مهمانست ...

توان بهشت دوم گفتنش به اين معني

كه هر كه رفته از اين بوستان پشيمانست

 

كتب تاريخي از جمله شاه جهان‌نامه كه در قرن هفدهم نوشته شده و كتاب مرآت‌الاحوال جهان‌نما در دهه آخر قرن نوزدهم و كتاب «آشوب هندوستان» در قرن هفدهم در هند، بيانگر حضور گسترده ايرانيان و سنت‌هاي فرهنگي ايراني در هند است. اين حضور گسترده در مواقعي واكنش افراد محلي را در برخي مواقع به دليل سوءاستفاده‌هاي مهاجران ايراني از منابع قدرت در هندوستان برانگيخت (از جمله در دوران محمدقلي قطب‌شاه در دهه اول قرن هفدهم اين مساله رخ داد و منجر به قتل عام بزرگان مهاجران ايراني شد). جريان مهاجرت ايراني‌ها همچنان ادامه داشته تا اينكه با تحولات دوران مدرن در هند و ايران، اين جريان دچار تحولات خاصي مي‌شود. در دوره مدرن، به خصوص با شكل‌گيري افغانستان و پاكستان، همجواري مرزي ايران و هند حذف شده و سبب مي‌شود دسترسي ايرانيان به هند محدودتر شود و از آنجايي كه پاكستان و افغانستان جذابيت خاصي براي مهاجرت نداشته‌اند، در نتيجه اين وضعيت مهاجرت ايرانيان و روابط ايران و هند محدود مي‌شود. تا قبل از شكل‌گيري پاكستان، هند يكي از مهم‌ترين مجاري آشنايي ايرانيان با انديشه غربي بوده و برخي از متفكران مدرن ايراني تحت تاثير فضاي هند بوده و از آن طريق انديشه‌هاي مدرن را وارد ايران كرده‌اند. با انقلاب اسلامي ايران، روابط ايران و هند وارد مرحله جديدتري‌ شد و به دليل ماهيت ايدئولوژيك و اسلامي انقلاب ايران، اين روابط در دو دهه اول بعد از انقلاب، محدود به گروه‌هاي اسلامي و به خصوص شيعه شد. در مجموع ارتباطات ايران و هند و مهاجرت ايرانيان به هند، با اينكه انگيزه‌ها و زمينه‌هاي سياسي، اقتصادي و مذهبي متعددي داشته، اما هميشه ابعاد مذهبي و فرهنگي آن ماندگارتر از ساير پيامدهاي آن بوده است. به عنوان مثال سبك هندي، سبكي از زبان و ادب فارسي است كه در بستر فرهنگي هند امكان ظهور و بروز داشته اشت و در آن خاك، متولد شده است.

بسياري از گروه‌هاي مهاجر ايراني، چه در قالب سنت‌هاي عرفان اسلامي و چه در قالب ادبيات سبك هندي و چه در قالب حكومت‌هاي محلي كوچك و بزرگ بزرگي و گاه به عنوان يك سنت مذهبي (مانند آقاخاني‌ها و پارسي‌ها و ...) از جمله پيامدهاي حضور ايرانيان در هند بود، صوفياني از جمله ميرسيدعلي همداني در كشمير و ساير سلسله‌هاي صوفي و مجموعه‌اي وسيع از شاعران و علماي ايراني كه به هند آمدند، همه اينها تاثير مذهبي و فرهنگي عميق و ماندگاري بر محيط خود داشته‌‌اند.

در مقابل گروه‌هاي مذهبي‌اي مانند سيك‌ها در جنوب شرق ايران و سنت‌هاي عرفاني اسلامي كه شديدا متاثر از عرفان هندي بوده‌اند و بخش مهمي از حيات مذهبي و فرهنگي ايران را شكل داده‌اند، بخشي از تاثيرات هند بر ايران بوده‌اند. بعد از انقلاب اسلامي ايران، جريان ديگري از روابط فرهنگي هند و ايران شكل گرفت. اين جريان مهاجرت‌هاي مقطعي هزاران روحاني شيعي براي تحصيل ديني به ايران بوده است. همين موضوع، آن گونه كه در مشاهدات ميداني من در شمال هند در شهرهاي مانند لكهنو، امروهه، سرينگر، كارگيل و مناطق ديگري مانند بوپال، حسين تكري، كلكته و دهلي ديده مي‌شود سبب پيوند عميقي ميان اكثريت جامعه شيعي هند با ايران شده است. وجه مذهبي انقلاب ايران و اهداف ايدئولوژيك آن، ارتباط ايران با ساير بخش‌هاي جامعه هندي را كاهش داد.

از خلال اين شبكه‌هاي انساني و قومي- مذهبي، جريان مداوم تبادل فرهنگي- مذهبي ميان ايران و هند شكل گرفته كه با توجه به زمينه‌هاي تاريخي و فرهنگي مشترك اين در جامعه، مي‌توان گفت فهم هر كدام از اين فرهنگ‌ها مي‌تواند به فهم ديگري كمك كند. به خصوص اينكه در مورد هند مي‌توان گفت هند موزه زنده‌اي از تاريخ ايران اجتماعي و مذهبي است؛ گروه‌هاي پارسي مهاجر و سپس گروه‌هاي مختلف اجتماعات مسلمان ايراني در دروه‌هاي تاريخي مختلف، نمونه‌هايي از روند مهاجرت مذهبي ايرانيان به هند هستند. همه اينها به نوعي ميراث زنده تاريخ ايران، در سرزمين هند به عنوان وطن دوم خودشان هستند.

انسان‌شناس. موسسه انسان‌شناسي و فرهنگ

 


هند موزه زنده‌اي از تاريخ ايران اجتماعي و مذهبي است؛ گروه‌هاي پارسي مهاجر و سپس گروه‌هاي مختلف اجتماعات مسلمان ايراني در دروه‌هاي تاريخي مختلف، نمونه‌هايي از روند مهاجرت مذهبي ايرانيان به هند هستند. همه اينها به نوعي ميراث زنده تاريخ ايران، در سرزمين هند به عنوان وطن دوم خودشان هستند

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون