• ۱۴۰۳ جمعه ۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4206 -
  • ۱۳۹۷ شنبه ۲۱ مهر

درباره فيلم مغزهاي كوچك زنگ زده

بحران درناكجاآباد!

افشين عليار

 

 

هومن سيدي پنج فيلم ساخته؛ البته بهتر است كه بگوييم كه پنج فيلم متفاوت ساخته، متفاوت به اين منظور كه وي هدفش را در سينما مشخص كرده و مي‌داند كه قرار است چه اثري را كارگرداني كند و از همه مهم‌تر سيدي هر پنج فيلمش را خودش نوشته و تدوين كرده، شايد با ديدن دو فيلم اولش يعني «آفريقا» و« سيزده» به اين فكر كرديم كه سيدي با تجربه‌گرايي مي‌خواهد فيلم بسازد اما همين تجربه‌گرايي در فيلم‌هاي بعدي‌اش هم تكرار شد و حالا مي‌توانيم بگوييم سيدي در موازات تجربه‌گرايي به فرمِ دلخواهش رسيده است و اين به دليل نوع انديشه و نگرش اوست چرا كه سيدي بر خلاف بازي‌هايش در فيلم‌هاي مختلف، ذهن و عوالم گسترده‌اي دارد كه مي‌تواند فيلمنامه‌اي مثل«اعترافات ذهن خطرناك من» بنويسد. به نظر مي‌رسد فيلمسازِ ما به محتوا و فرم اشرافِ كامل دارد و مطمئنا در زمان نگارش فيلمنامه به فرم ساختاري هم مي‌رسد يعني تاكيد سيدي به فرم‌گرايي در راستاي محتوا شكل مي‌گيرد و اين باعث مي‌شود كه فيلم‌هاي سيدي در نگاهِ نخست خوش‌ساخت‌تر به نظر برسد، اساسا فيلم‌هاي سيدي را بايد دو بار تماشا كرد؛ بار اول از ساختار بصري و فرم اجرايي آن لذت برد و بار دوم به محتوايش پرداخت، اما اين امكان وجود دارد كه محتوا عقب‌تر از فرم باشد و فارغ از لذت! به‌طوري‌كه محتوا در فرم گم شود، به همين دليل فيلم «مغزهاي كوچك زنگ زده»را براي بار دوم ديدم، بار اول در جشنواره فيلم فجر به هيچ‌وجه نتوانستم با اين فيلم ارتباط برقرار كنم. براي دومين بار هم اين فيلم را ديدم اما متقاعد نشدم كه چرا منتقدها و مخاطبان به اين اندازه از پنجمين اثر سيدي تعريف و تمجيد مي‌كنند در صورتي كه نگارنده معتقد است فيلم «مغزهاي كوچك زنگ زده» اگر چه ظاهر خوش آب و رنگي در چيدمان دارد اما درونِ كم جاني دارد كه دايما در تلاش است كه به يك فرجام روايي برسد، تلاشش هم تا حدودي جواب داده اما نتواسته به هدف نهايي نزديك شود! «مغزهاي كوچك زنگ زده» مي‌تواند قصه تعريف كند و فيلمسازش در بستري مناسب با روايت مناسب‌تر به جلو مي‌رود و هيچ واهمه‌اي از سياه نمايي ندارد. سيدي در اين فيلم، استانداردِ جديدي از ژانر اجتماعي را ارايه كرده يك فيلم اجتماعي شهري كه كمي هم به سينماي گنگستري غرب شباهت پيدا كرده به همين دليل به نظر مي‌رسد سيدي اينگونه روايت كردن از ژانر اجتماعي را تجربه زيستي نكرده است چرا كه اين اثر در بعضي نقاط شباهت به فيلم‌هاي غربي پيدا كرده، اما باز هم اشتياق فيلمساز به نوعِ روايت و انتخاب لحن به فرم‌گرايي برمي‌گردد. سكانس خفه كردن خواهر را به ياد بياوريد ميزانسن در آن سكانسِ مهم، آنقدر ساده اما هيجان‌انگيز و وهم آلود شكل گرفته كه مخاطب مي‌تواند از اين سكانس هم متنفر باشد و هم لذت ببرد، «مغزهاي كوچك زنگ زده» قصه و روايت درستي دارد اما چرا فيلم شكل نمي‌گيرد؟ بهتر است به نكاتِ ديگري از اين فيلم پرداخت؛ در فيلم يك ناكجايي و نكبتي وجود دارد كه مي‌تواند آزار‌دهنده باشد، فضاي زيستي فيلم خيالي نيست اما كجاست؟ مولفه‌هايي از فيلم «ابدويك روز» در فيلم احساس مي‌شود اما با چگالي بيشتر، آدم‌هاي فيلم ميان شخصيت و تيپ در تعليقند اما بيشتر به تيپ شباهت دارند، بله «مغزهاي كوچك زنگ زده» فيلم خشني ا ست كه سعي دارد به گونه‌اي ديگر فضاي ملتهبِ جامعه امروزي را به تصوير بكشد اما اين ناكجايي و اين تصوير از آدم‌ها كه در فيلم مي‌بينيم تا چه اندازه ما‌به‌ازاي بيروني دارند؟ هستند اما نه به اين حجمِ غلو شده!

اين فيلم فضاهاي خشونت‌برانگيزي در خانواده‌‌اي را نشان مي‌دهد كه دچار فقر فرهنگي و اجتماعي هستند، سيدي به عنوان كارگردان، فيلم جديدش را با يك شيب رو به بالا شروع مي‌كند. اين شيوه قصه‌گويي باعث مي‌شود كه مخاطب با فيلم همراه شود اما مخاطب به خوبي مي‌تواند درك كند كه با يك فيلم سراسر عصباني مواجه است؛ فيلمي كه قصه مي‌گويد اما بخش اعظمي از آن به تخيل و نگرش فيلمساز و ديدگاهش به اجتماع امروز مربوط مي‌شود اگر چه فيلم قصه و لحن دارد اگر چه فيلم موقعيت‌پردازي‌هاي همسو با لحنِ اثر دارد اما اينها چگونه مي‌توانند كنار هم چيده شوند كه مخاطب احساس سياه‌نمايي و خشونت در فيلم نكند؟ اين خشم از كجا مي‌آيد؟ مسلما از جامعه كنوني، اما سيدي در به وجود‌آوري موقعيت‌هاي تك‌تك نماهايش اغراق بيش از حدي كرده است. بطن موضوع، محتوايي كه روايت مي‌شود منطقي به نظر مي‌رسد اما اتفاق‌هاي خشونت‌برانگيزي كه در فيلم ديده مي‌شود غيرقابل تصور است؛ طوري كه انگار سيدي علاقه‌مند بوده با كمك از تخيل، خشونت را گسترش بدهد. اين گستردگي در ذهن مخاطب تاثير منفي مي‌گذارد، اگر ابد و يك روز با استقبال مخاطب مواجه شد به دليل مصداق بيروني‌اش بوده اما «مغزهاي كوچك زنگ‌زده» تا چه اندازه نمود بيروني دارد؟ اساسا ويژگي يك فيلم اجتماعي يا شهري ايجاد همذات‌پنداري مخاطب با شرايط قصه‌پردازي فيلم است. مخاطب بايد با جهان فيلم آشنايي داشته باشد تا بتواند فيلم را قبول كند. اگر اين فيلم در قالب مستند داستاني روايت مي‌شد متقاعد كننده بود اما وقتي فيلمساز شرايط زيستي فيلم را مجهول مي‌گذارد چگونه مي‌شود با آن ارتباط برقرار كرد؟

سه برادر با اين رفتار شخصيتي مي‌خواهند چه چيزي را ثابت كنند؟ اين ناكجاآبادي به ناكجايي كاراكترهاي فيلم كشيده شده است، موقعيت و فضاسازي زيستي شكل نمي‌گيرد؛ پسر نابالغ خواهر را خفه مي‌كند به دليل انتشار يك فيلم در موبايل، آيا خفه كردن خواهر و فكرِ چال كردن او در باغچه به معني غيرت و ناموس‌پرستي است؟ در دهه نود اشكالي ندارد كه يك پسر نابالغ خواهرش را خفه كند و جان دادن خواهر را در قاب سينما ببينيم اما فيلم خانه پدري كه روايتش براي چندين سال پيش است هنوز به دليل يك سكانس اينچنيني اما با چگالي پايين‌تر توقيف مانده است. از طرفي ديگر پدري در فيلم وجود دارد كه فقط حضورش براي فحش شنيدن از سوي مادر و شاهين تدارك ديده شده است، اين بافت شخصيتي سه برادر از كجا مي‌آيد؟ از فقرِ فرهنگي همان ناكجاآباد؟ خوب چرا جغرافياي اين قصه مشخص نمي‌شود؟ اين فقر فرهنگي از كجا نشات مي‌گيرد كه پسر به مادر و پدرش فحش مي‌دهد؟ نگاهِ فيلمساز به خانواده چقدر كدر و چرك است! برادر نابالغ پاي بساط عرق خوري مي‌نشيند، اسلحه دست مي‌گيرد و برادر بزرگ‌تر به گفته شاهين چوپان است به نوعي رييس است اما با تمام اِلمان‌هاي شخصيتي كه در فرهاد اصلاني جا گرفته شكور به آن ترسناكي كه بايد باشد نيست، در صورتي كه مي‌طلبيد شكور هفت‌خط‌تر باشد اما سيدي وجه شخصيتي اين آدم را فقط در پلك زدن‌هاي بي‌اختيار جا داده است و يك سكانس قمه‌كشي، سيدي بيشتر تلاش كرده كه موقعيت را بغرنج نشان بدهد «مغزهاي كوچك زنگ‌زده» مي‌خواهد هم گنگستري باشد و هم اجتماعي قصد دارد تا انتهاي ناكجايي و كثافت‌زدگي برود؛ آن هم با ترويج پايه‌هاي خشونت از سنين پايين؛ سيدي در سكانس آخر ناكجاآباد خيالي‌اش را ويران مي‌كند و مردمان آنجا را آواره، تا بگويد پايان‌بندي فيلمش با اميدواري منطبق شده است!

نويد محمدزاده همان هميشگي‌اش است. گريم اغراق‌آميز و بازي اور اكت كه او را بيشتر به يك كاريكاتور شبيه كرده تا يك شخصيت مستقل دراماتيك! (پروتز گذاشتن در دهان دندان جلو آمده و دست‌هاي آويزان از پشت يا جاي داغي روي پيشاني شخصيت نمي‌سازد) چرك و كثيف است پرخاش مي‌كند نسبت به همه‌چيز عقده دارد. اين حجم از تكراري بودن كه در بازي محمدزاده ديده مي‌شود مخاطب جدي سينما را آزار مي‌دهد. در شرايط كنوني تنها تين ايجرها از نوع بازي محمدزاده استقبال مي‌كنند و دليل اين استقبال خشونتي است كه در نسل جديد به وجود آمده و قطعا ساخت اين فيلم‌ها و محدود نكردن شرايط سني باعث تشديد خشونت مي‌شود اما بازي فرهاد اصلاني و نويد پورفرج و از سوي ديگر قاب‌هاي استاندارد پيمان شادمانفر از نكات مهم اين فيلم محسوب مي‌شوند.

سيدي از نسل جديد فيلمسازاني است كه نگرشِ خاص و تازه‌اي به سينما دارد؛ البته اين امكان وجود دارد كه هميشه اين نگرش خاص خوشايند نباشد اما تلاش سيدي در نويسندگي، كارگرداني و تدوين و ايجاد فرم مي‌تواند گام رو به جلويي باشد، همچنان معتقدم اثر قبلي هومن سيدي يعني «خشم و هياهو» كامل‌ترين تجربه فيلمسازي او در ايجاد وحدت ميان محتوا و فرم است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون