• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4223 -
  • ۱۳۹۷ شنبه ۱۲ آبان

قطع رابطه با بريتانيا و پيامدهاي داخلي آن

اتحاد نخست‌وزير وآيت‌الله در برابر انگليس

نه از تاك، نشان ماند و نه از تاك‌نشان

مسعود كوهستاني‌نژاد

تاريخ معاصر ايران آكنده از وقايع و اتفاقاتي است كه تاثير مهمي بر روند حيات جامعه داشته است. وقايع شب سوم اسفند 1299 (كودتاي سوم اسفند)، سوم شهريور 1320 (حمله متفقين به ايران در جريان جنگ جهاني دوم) و 28 مرداد 1332 (سقوط دولت دكتر مصدق) از جمله معروف‌ترين و پرتوجه‌ترين آن وقايع محسوب مي‌شوند. برخلاف آن نمونه‌ها، در بسياري از موارد و حتي مي‌توان گفت در اغلب موارد، رويدادها و وقايع تاثيرگذار بر روند حيات آتي جامعه، به دلايل مختلف مورد بي‌توجهي يا تحريف واقع شده‌اند كه از جمله آنها مي‌توان به پيامدهاي قطع رابطه ايران و بريتانيا در فضاي سياسي داخلي كشور اشاره كرد. ماجراي قطع رابطه ايران و بريتانيا در مهرماه 1331 از به بن‌بست كشيده شدن مذاكرات دو كشور (همراه با امريكا) پيرامون حل و فصل دعاوي متقابل دولت ايران و شركت نفت ايران و انگليس بابت ملي شدن نفت در ايران آغاز شد. پيرو يادداشت چرچيل- ترومن (نخست‌وزير وقت بريتانيا و رييس‌جمهور امريكا) در اواخر شهريور آن سال، پيرامون نحوه حل و فصل دعاوي مذكور، نخست‌وزير دكتر مصدق در اوايل مهر ماه طي يادداشتي، پيشنهاد متقابلي را ارايه كرده كه از جمله مواد آن پرداخت غرامت به ايران از سوي شركت نفت بابت سوءاستفاده‌هاي اقتصادي و نيز مداخلات مديران و عوامل آن شركت در امور داخلي ايران بود. دكتر مصدق در ضمن يادداشت خود، مهلت 10 روزه‌اي را براي پاسخ دولت‌هاي بريتانيا و امريكا تعيين كرد. متن پاسخ دولت بريتانيا به يادداشت دولت ايران كه در پاسخ به يادداشت مشترك چرچيل - ترومن در رابطه با نفت در سوم مهر ماه ارايه شده بود و دولت ايران ضرب‌الاجل ده‌روزه‌اي را براي مشخص شدن جواب دولت بريتانيا تعيين كرده بود، در بعدازظهر سيزدهم مهر‌ماه و البته چند ساعت پس از پايان مدت ضرب‌الاجل به دولت ايران ارايه شد و همان‌گونه كه انتظار مي‌رفت پيشنهاد دكتر مصدق با جواب منفي دولت‌هاي بريتانيا و امريكا مواجه شده و آنها كماكان بر پرداخت غرامت از سوي ايران به شركت نفت تاكيد كردند.

يك روز بعد و در هنگامي كه هنوز به دليل تعطيلات تابستاني، جلسات مجلس شوراي ملي تشكيل نشده بود، برخي از نمايندگان حاضر در تهران نسبت به مفاد يادداشت 13 مهر دولت بريتانيا موضع گرفتند. از آن جمله حسيبي يكي از نمايندگان طرفدار دكتر مصدق گفت: در پيام‌هاي اخير وزراي خارجه انگليس و امريكا، موضوع طرح متقابل ايران به كلي ناديده گرفته شده است. دولت ايران بايد روابط سياسي خود را با دولت انگليس قطع كرده، عوايد نفت را ناديده بگيرد.

بازگشت فاطمي از درمان بعد از ترور

همزمان و در ظهر همان روز چهاردهم مهر ماه، در مهماني ناهاري كه در منزل دكتر مصدق برپا شد، آيت‌الله كاشاني، دكتر فاطمي و مهندس رضوي نايب‌رييس مجلس شوراي ملي گرد هم آمده و به بررسي اوضاع پرداختند. بيست و چهار ساعت قبل از آن، دكتر فاطمي پس از هشت ماه دوري از كشور به دليل مداواي جراحتش بر اثر ترور عبدخدايي، به ايران بازگشته بود و بلافاصله در همان روز با دكتر مصدق و آيت‌الله كاشاني ملاقات كرده بود. ضمنا مهماني ناهار منزل دكتر مصدق همزمان با شروع به كار سومين اجلاسيه از نخستين دوره مجلس سنا شد، اجلاسيه‌اي كه در آن در غياب رييس مجلس شوراي ملي (آيت‌الله كاشاني) و نخست‌وزير (دكتر مصدق) شاه حضور يافته و به سخنراني پرداخته بود. در پايان اين جلسه دوستانه كه هدف اصلي آن بررسي نحوه پاسخ به يادداشت متقابل دولت‌هاي بريتانيا و امريكا بود، آيت‌الله كاشاني در گفت‌وگويي پيام‌هاي امريكا و انگليس را نشاني از تسليم شدن آنها به نهضت ملي قلمداد كرد.

چند ساعت بعد از مهماني ناهار، گروهي ديگر (شامل: سنجابي، رضوي، فاطمي، معظمي، حسيبي و نقوي) در منزل دكتر مصدق گردهم آمده تا ابعاد حقوقي و سياسي اقدامات متقابل ايران را مورد بررسي قرار دهند. نتيجه اين جلسه به نخست‌وزير منعكس شده و نقش مهمي در شكل‌گيري متن يادداشت مجدد دكتر مصدق براي بريتانيا و امريكا داشت. يادداشتي كه در 16 مهرماه براي سفارتخانه‌هاي آن دو دولت در تهران ارسال شد. در 17 مهر‌ماه آيت‌الله كاشاني در مصاحبه كوتاهي كه با خبرنگار يكي از روزنامه‌هاي كشور داشت به نقش خودش در مورد پاسخ‌هاي ارايه شده از سوي دولت ايران به ياددداشت‌هاي بريتانيا و امريكا اشاره كرد و گفت: جواب ايران به پيام‌هاي انگليس و امريكا با نظر خود من و خوب تهيه شده و دولت هم بسيار بجا اداي وظيفه كرده است. اگر انگليسي‌ها تسليم ايران نشوند، وظيفه‌اي داريم كه فعلا صلاح نيست بگويم. پاسخ يادداشت مذكور به سرعت داده شد و در 22 مهر به دكتر مصدق تسليم شد؛ هر دو دولت متفقا آن را رد كردند. بدين‌ترتيب كار حل و فصل اختلافات دولت ايران با دول امريكا و بريتانيا بر سر موضوع غرامت شركت نفت ايران و انگليس به بن بست كامل رسيد.

نامه مصدق به آيت‌الله كاشاني

در مواجهه با اين وضعيت دكتر مصدق با ارسال نامه‌اي خطاب به آيت‌الله كاشاني به عنوان رييس وقت مجلس شوراي ملي، درخواست تشكيل جلسه آن مجلس در پنجشنبه 24 مهر ماه را مطرح كرد. در آن زمان هنوز تعطيلات تابستاني نمايندگان به اتمام نرسيده و مجلس شوراي ملي كار خود را آغاز نكرده بود. در مواجهه با اين وضعيت، آيت‌الله كاشاني به سرعت دست به كار شده و ضمن فراخواني نمايندگان به حضور در تهران و تشكيل جلسه، حتي متوسل به ارسال پيام‌هاي تلگرافي و راديويي نيز شد. اما تمام تلاش‌هاي وي بي‌نتيجه مانده و به دليل عدم حضور اكثريت نمايندگان در تهران، تشكيل جلسه رسمي مجلس شوراي ملي در آن روز ميسر نشد. ولي متقابلا اكثريت سناتورهاي مجلس سنا برخلاف همكاران‌شان در مجلس شوراي ملي، از روز 14 مهر ماه در تهران حاضر شده و سومين اجلاس آن مجلس (از دوره اول) از همان روز شروع به كار كرده بود. در چنين وضعيتي در ساعت 9.5صبح روز پنجشنبه دكتر مصدق با شاه ملاقات كرده و در مورد اقدام آتي خود با وي مذاكره كرد.

مصدق قطع رابطه ايران با انگليس را اعلام كرد

پس از آن پيام دكتر مصدق خطاب به نمايندگان مجلس كه قرار بود در صورت تشكيل جلسه رسمي مجلس شوراي ملي، در آنجا خوانده شود، از طريق راديو پخش و در ضمن آن، دكتر مصدق قطع رابطه ايران با بريتانيا را اعلام كرده و مواردي از اقدامات دولت انگليس در ممانعت از اجراي قانون ملي شدن نفت و اعزام نيروهاي نظامي آن كشور به نزديكي سواحل ايران، براي تحت فشار قرار دادن دولت ايران را برشمرد. دكتر مصدق علاوه بر آن پيام، در همان روز طي نطق راديويي خطاب به ملت ايران، بار ديگر ابعاد اقدام دولت ايران پيرامون قطع رابطه با دولت انگليس را برشمرد. سخنان نخست‌وزير و اقدامات دولت ايران بالاخره با صدور اعلاميه‌اي در روز سي‌مهر ماه 1331 جنبه رسميت به خود گرفته و بدين‌ترتيب رابطه دو كشور قطع شد.

در همان بحبوحه قطع روابط ايران با بريتانيا در اواخر مهر‌ماه موضوع تحريم كالاهاي انگليسي در ايران مطرح شد، اما يكي دو روز پس از قطع رسمي روابط بين دو كشور، مطرح‌كننده آن ايده، در مصاحبه‌اي تحقق و اجراي پيشنهاد خود را منوط به رسيدگي دولت به كار تجار و رفع گرفتاري‌هاي آنها، محول كرد.

قطع رابطه ايران با بريتانيا، نقطه پاياني بر يك دوره طولاني از مذاكرات بين مقامات دو كشور پس از ملي شدن نفت در ايران بود. پس از آن ديگر هيچ تلاش جدي در اين رابطه از سوي مقامات دو كشور انجام نشد و حل موضوع غرامات و نفت به پس از سرنگوني دولت دكتر مصدق محول شد. اما آيا نفت و اختلافات نفتي، تنها علت اقدام دكتر مصدق در قطع رابطه با بريتانيا بود؟ مسلما خير. اگر دقت كنيم چه در نطق راديويي و چه در پيام دكتر مصدق به نمايندگان مجلس در روز پنج‌شنبه 24 مهرماه كه طي آنها، قطع رابطه با بريتانيا اعلام شد، پيام و نطق با بيان عباراتي حاكي از مداخلات نامشروع دولت بريتانيا و شركت نفت ايران و انگليس در امور داخلي ايران آغاز مي‌شود. به عنوان مثال، پيام دكتر مصدق به نمايندگان با چنين جملاتي آغاز مي‌شود: «آقايان نمايندگان محترم مستحضرند كه جنبش ملي ايران از روز اول با كارشكني و تحريكات عوامل شركت سابق و دولت انگليس در داخل و خارج كشور روبه‌رو گرديد. اين تلاش‌ها و تشبثات كه زحمات فوق‌العاده‌اي براي ما فراهم نمود، ضمنا به آبروي خود آنها نيز لطمه زد و پرده تازه‌اي از روي رفتار ظالمانه زورمندان برداشت و چهره سياست استعماري آنها را بيشتر نمايان ساخت.»

به همين ترتيب نزديكان و ياران دكتر مصدق و مقامات دولت وي نيز يكي از علل و در پاره‌اي موارد مهم‌ترين علت قطع رابطه با دولت بريتانيا را مداخلات آن دولت در امور داخلي ايران از طريق عوامل ايراني‌اش، مي‌دانستند. يكي از مهم‌ترين آن‌گونه افراد دكتر فاطمي بود كه به فاصله چند روز پس از بازگشتش به تهران، منصب وزارت خارجه‌اي يافت و همزمان از طريق روزنامه باختر امروز نقش مهمي در منازعات داخلي ايفا كرد.

مصدق، سناتورها را مظهر نفوذ انگليس دانست

در همين راستا به نظر مي‌رسد دكتر مصدق و طرفداران و يارانش، مجلس سنا و سناتورها را مهم‌ترين مظهر و عامل نفوذ انگليسي‌ها در ايران محسوب مي‌كردند .كشاكش ميان آنها، از سال‌هاي قبل از آن جريان داشته و بر كسي پوشيده نبود. مروري بر متن سرمقاله‌هاي روزنامه باختر امروز در فاصله سال‌هاي 1331-1328 مهم‌ترين گواه بر وجود جريان ضد مجلس سنا و سناتورها در بين ياران و همفكران دكتر مصدق است. علي‌ايحال پس از وقايع سي تير 1331 و بازگشت قدرتمند دكتر مصدق به نخست‌وزيري، سناتورهاي مجلس سنا در موضع انفعالي قرار گرفته و در نتيجه با درخواست اختيارات ويژه او موافقت كردند. پس از آن و مطابق سنت‌هاي پارلماني ايران، تعطيلات تابستاني مجالس قانونگذاري آغاز شد. بر اساس برنامه قبلي، تعطيلات در اواسط مهر‌ماه به پايان مي‌رسيد. بنابراين مجلس سنا از روز 14 مهر‌ماه مجددا كار خود را آغاز كرد. عدم حضور نخست‌وزير، رييس مجلس شوراي ملي در مراسم شروع به كار مجدد آن مجلس، آن هم هنگامي كه همزمان آنها در حال صرف نهار با يكديگر بودند، نشانه‌اي واضح از عمق اختلافات بين مجلس سنا با آن دو مقام محسوب مي‌شود.

در چنين اوضاع و احوالي، يك روز پس از شروع به كار مجلس سنا، دكتر فاطمي كه تنها دو روز از بازگشتش به تهران مي‌گذشت، سرمقاله روزنامه باختر امروز را به حمله به سناتورها اختصاص داد. سرمقاله‌اي كه عنوان آن «اين مجلس سنا براي خدمتگزاري به ملت ايران به وجود نيامده است.» همچنين دو روز بعد و در 17 مهر‌‌ماه در جريان مبادله يادداشت‌ها و پاسخ آنها بين ايران و دولت‌هاي بريتانيا و امريكا، سرمقاله روزنامه باختر امروز به تهديد عمال انگليسي در كشور اختصاص و عنوان: «عمال انگليس- ستون پنجم» را يافت. البته در اين راستا همراهي جناح مذهبي و آيت‌الله كاشاني با دكتر مصدق و دولتش در آن مقطع، نقش مهمي را در شكل‌گيري يك حركت بزرگ عليه آنچه تبلور «عمال انگليسي‌ها» خوانده مي‌شد، يعني مجلس سنا، ايفا كرد.

چند روز بعد اعلاميه‌اي از سوي دولت مبني بر كشف كودتايي از سوي تعدادي از مقامات كشور و از جمله چند تن از سناتور‌ها انتشار يافته و در همين رابطه تعدادي نيز به اتهام شركت در كودتا بازداشت شده و يكي از آنها (زاهدي) نيز به مجلس سنا پناه برده و در آنجا متحصن شد. اين موضوع انگيزه مضاعفي را براي حمله دولت مصدق، ياران و همفكران او به مجلس سنا فراهم كرد. تا اينكه در نهايت در كمتر از 10 روز پس از صدور اعلاميه كشف كودتا از طرف دولت و يك روز پس از صدور اعلاميه رسمي دولت پيرامون قطع رابطه با بريتانيا، در اول آبان‌ماه اكثريت نمايندگان حاضر در جلسه آن روز مجلس شوراي ملي، با تفسير از اصول قانون اساسي مبني بر اينكه هر دوره از مجلس سنا لزوما مي‌بايد به همان مدت دوره مجلس شوراي ملي (دو سال) باشد و با توجه به اينكه طول مدت دوره اول مجلس سنا بيش از دو سال امتداد يافته است، راي به انحلال مجلس سنا داده و قواي انتظامي نيز بلافاصله آن نظر را به مورد اجرا گذاشته ومانع از تشكيل جلسات مجلس مذكور شدند. بدين‌ترتيب به گمان طرفداران و ياران دكتر مصدق، يكي از كانون‌هاي اصلي نفوذ بريتانيا در ايران تعطيل شد. به همان ترتيبي كه در موضوع قطع رابطه با بريتانيا، دكتر مصدق از حمايت آيت‌الله كاشاني برخوردار بود، در موضوع تعطيلي مجلس سنا نيز، آيت‌الله كاشاني با اعلام اينكه «در گذشته فقط بيش از يك مجلس نبوده و حالا اگر بودن آن لازم باشد، بسته به نظر مردم و افكار عمومي است.» حمايت ضمني خود را از بستن مجلس سنا اعلام كرد.

افزايش درگيري‌ها در پي انحلال مجلس اول

همزمان با انحلال دوره اول مجلس سنا، درگيري بين جناح‌هاي سياسي داخلي افزايش يافت. آن يكي در اعتراض به رفتار دولت و شخص دكتر مصدق و توصيف رفتار آنان نوشت: «ديكتاتوري مطلق توام با عوام فريبي و هو و جنجال، تعطيل مشروطيت و لگدمال شدن قانون اساسي در سايه شرارت و فحش و ناسزا و هتك حيثيت از اشخاص، » و طرف مقابل هم پاسخ داد: «انحلال مجلس سنا، در لندن عزاي عمومي اعلام شد. تنها بستن سنا كافي نيست. بايد اين پيرغلامان سفارت توقيف و محاكمه شوند.» يا «سرسپردگان سفارت هم بي‌خانمان شدند.» « [در كاريكاتوري با اشاره به ساختمان مجلس] اين طويله اجاره داده مي‌شود.» و چند روز بعد در هنگام برگزاري مراسم چهارم آبان ماه (تولد محمدرضا شاه) در ورزشگاه امجديه، برخي از حضار با شعارهاي توهين آميز و شديدا ضد‌سلطنت شاه را مورد حمله قرار دادند. كساني كه بعدا مشخص شد گروهي از كارگران توده‌اي كارخانه چيت‌سازي تهران بودند و يكي دو روز بعد شايعه « تشكيل كميته ترور به دستور كميته مركزي حزب توده» در جامعه پخش شد.

اين وضعيت همچنان ادامه يافته و به سرعت دامنه «افشاگري عليه عوامل نفوذي انگليس در ايران» گسترش يافت. به نحوي كه هنوز چند هفته‌اي از اعلام قطع رابطه ايران با بريتانيا نگذشته بود كه «نفت و معضلات حقوقي آن» به موضوع درجه دوم و سپس درجه سوم و در نهايت درجه فراموشي، سپرده شده و به جاي آن افشاي عوامل نفوذي مذكور، در درجه اول اهميت سياستمداران، سياست‌پيشگان و گروه‌هاي سياسي قرار گرفت؛ كساني كه تمام همّ و غم خود را صرف مبارزه با يكديگر به بهانه مبارزه با «نفوذ عوامل انگليسي در ايران» كرده بودند. اندك‌اندك آتش اين منازعه به دامن ياران و دوستان و همكاران قديمي نيز افتاد و دو جناح مذهبي و ملي شركت‌كننده در نهضت ضد استعماري نفت، كساني كه با كمك و ياري يكديگر اقدام به قطع رابطه با بريتانيا و بستن مجلس سنا كرده بودند، نيز در مقابل يكديگر صف آرايي كرده و تنها 10 هفته (كمتر از سه ماه) بعد از وقايع مهرماه و در جريان درخواست مجدد تمديد اختيارات ويژه از سوي دكتر مصدق، از نثار هر‌گونه ناسزايي نسبت به هم خودداري نكردند و اين اولين مرحله جدي جنگ و درگيري بين آنان بود. هرچه زمان به جلوتر مي‌رفت، درگيري‌ها بيشتر و بيشتر و عميق و عميق‌تر شده و كم‌كم رنگ خشونت و نزاع فيزيكي به خود گرفت و نتيجه آن در 28 مرداد 1332 نمودار شد.

اشتباه نشود. هدف از بيان مطالب فوق، قضاوت در مورد اقدام دولت در قطع رابطه با بريتانيا يا نفي اقدامات وسيع و گسترده‌اي كه مامورين و عمال دولت‌هاي بزرگ غربي از جمله بريتانيا طي دهه‌ها و صدها سال در ايران انجام دادند، نيست.

مشكل اساسي

موضوع اين است كه به موازات اقدام به قطع رابطه با بريتانيا، دكتر مصدق، دولت، ياران و هوادارانش، آيت‌الله كاشاني و گروه‌هاي پيرو و هوادارانش درصدد مقابله با آنچه كه «عمال انگليس در ايران» مي‌خواندند، برآمدند. ولي در اين ميان 3 مشكل اساسي پيدا شد:

1- نخست اينكه «عمال انگليس در ايران» يك مقوله روشن و قابل تشخيص نبود كه بتوان با استناد به آن فردي را بدون محاكمه در دادگاه، متهم كرد يا فرد ديگري را از چنين اتهامي مبرا كرد. در شناسنامه افراد موضوعي به اين عنوان وارد نشده و بر پيشاني كسي هم چنين عنواني درج نشده بود كه بتوان به راحتي آن را تشخيص داد. بلكه « عمال انگليس در ايران» يك مفهومي بود كه عمدتا در جريان منازعات سياسي براي منكوب كردن رقبا به كار گرفته مي‌شد و سابقه استفاده از آن در ايران، به چند قرن قبل از آن مي‌رسيد. در نتيجه هر گروه، دسته، جريان سياسي، فرد يا افراد دخيل در سياست، با هر گرايش و عقيده‌اي و با هر جايگاه و مقام اجتماعي، سياسي و فرهنگي، خود را مجاز به استفاده از آن اصطلاح در جريان منازعه با افراد و گروه‌هاي ديگر مي‎دانست. از آن مهم‌تر طي ده‌ها و صدها سال هيچ تلاش جدي براي روشن شدن ابعاد مفهوم «‎عمال انگليس در ايران» انجام نشده و راهكارهاي قانوني مقابله با آن نيز وضع نشده بود. به همين ترتيب در سال 1331 نيز همچون ساليان قبل و بعد از آن، كماكان اصطلاح «عمال انگليس در ايران» يكي از سلاح‌هاي رايج در درگيري‌هاي سياسي كشور به شمار مي‌آمد.

2- در يك جمع‌بندي از بحث اول، مشكل دوم آشكار مي‌شود. هنگامي كه هر فردي خود را مجاز به استفاده از اتهام «عمال انگليس در ايران» نسبت به رقيب سياسي‌اش دانست، طبعا تمامي رقبا و فعالين عرصه سياست آن روز ايران (و از جمله فرد مطرح‌كننده آن اتهام) نيز با اندكي تاخير، متهم به «عمال انگليس در ايران» مي‌شدند. بدين‌ترتيب در مدت كوتاهي، همگان، از بالاترين مقام سياسي كشور تا پايين‌ترين فعال حوزه سياست و تبليغات‌چي‌هاي مادام‌العمر سياسي، به يك ترتيب متهم به آن شدند. متعاقبا فضاي سياسي كشور به‌شدت آلوده به اتهاماتي از آن سنخ شد. بديهي است نخستين دستاورد به وجود آمدن چنين فضايي، بي‌اعتماد شدن مردم نسبت به فعاليت مقامات سياسي كشور و نيز دور شدن و خانه‌نشيني رجال و معتبرين و استوانه‌هاي سياسي موجود در جامعه، از فعاليت و حضور در عرصه سياست بود.

3- اما سومين مشكل با گسترش هر‌چه بيشتر فعاليت حزب توده و جناح چپ در پيامد به وجود آمدن و رواج فضاي سياسي جديد در ايران، آشكار شد. به باور رايج در فضاي سياسي آن روز كشور، حزب مذكور و اعضا و هواداران آن‌كه از موضع طرفداري از شوروي و سياست‌هاي آن دولت، عليه سياست‌هاي دول غربي (از جمله انگليسي‌ها) در ايران فعاليت مي‌كردند. در چنين وضعيتي، قطع رابطه با بريتانيا و همزمان با آن شروع مبارزه گسترده دولت با آنچه كه «عمال انگليس در ايران» مي‌خواند، فضاي مناسبي در اختيار حزب توده قرار داد تا درصدد گسترش هر چه بيشتر فعاليت خود و تسويه حساب با كليه مخالفين بالفعل و بالقوه و قديمي و حال و آينده‌شان برآيند. بنابر اين آن حزب از طرق مختلف و از جمله از طريق شبكه عظيم مطبوعاتي كه در اختيار داشت، شروع به وارد ساختن اتهام مذكور به تعداد زيادي از افراد مخالف خود در سراسر كشور كرد. به حق يا به ناحق، از ادني‌ترين تا عالي‌ترين افراد ايراني، مواجه با چنين اتهامي مي‎شدند. بديهي است هر كسي به هر دليلي با سياست‌هاي آن حزب هماهنگ نبود، مشمول قاعده « عمال انگليس در ايران» قرار گرفته و به فراخور حال، نصيبي از سيل تبليغات عليه مخالفين حزب مي‌برد. متقابلا مخالفين حزب توده و جناح چپ نيز به با مشاهده چنين وضعيتي، هر كسي را كه از زدن اتهام «عمال انگليس در ايران» در محاورات، نوشته‌ها و عملكردش استفاده مي‎كرد به حزب توده و كمونيست بودن، منتسب مي‌كردند و با استفاده از طرح چنين اتهام متقابلي نسبت به مخالفين‌شان، با توان بيشتري به معركه جنگ سياسي رايج در كشور وارد مي‎شدند. در نتيجه اتهام «عمال انگليس در ايران» به همراه خود، اتهام (كمونيست و هوادار حزب توده و شوروي در ايران) را آورده و شايع ساخت‌ و عملا سبب رواج بي‌سابقه بازار تهمت و افترا و درگيري و منازعه در كشور و مالا بي‌اعتماد ساختن مردم به يكديگر و به مقامات دولتي و حكومتي شد.

به وجود آمدن و تداوم چنين وضعيتي، اساس و بنيان نهضت ضد استعماري نفت كه بر مبناي اعتماد متقابل و عميق مردم و فعالين و رهبران سياسي به يكديگر قرار داشت را از بين برد.

سخن نهايي اين است كه عدم تعميق شعارها و تبديل آن به شعور و بهره‌برداري ابزاري از عواملي كه سبب قطع رابطه ايران با بريتانيا در 30 مهر 1331 شد، وضعيت كشور را به جايي رساند كه نه از تاك خبري ماند و نه از تاك نشان.

 


مصدق طي نطق راديويي خود خطاب به ملت ايران، ابعاد اقدام دولت ايران پيرامون قطع رابطه با دولت انگليس را برشمرد. سخنان نخست‌وزير و اقدامات دولت ايران بالاخره با صدور اعلاميه‌اي در روز سي مهر ماه 1331 جنبه رسميت به خود گرفته و بدين‌ترتيب رابطه دو كشور قطع شد.

مروري بر متن سرمقاله‌هاي روزنامه باختر امروز در فاصله سال‌هاي 1331-1328 مهم‌ترين گواه بر وجود جريان ضد مجلس سنا و سناتورها در بين ياران و همفكران دكتر مصدق است.

ماجراي قطع رابطه ايران و بريتانيا در مهرماه 1331 از به بن بست كشيده شدن مذاكرات دو كشور (همراه با امريكا) پيرامون حل و فصل دعاوي متقابل دولت ايران و شركت نفت ايران و انگليس بابت ملي شدن نفت در ايران آغاز شد. پيرو يادداشت چرچيل- ترومن (نخست‌وزير وقت بريتانيا و رييس‌جمهور امريكا) در اواخر شهريور آن سال، پيرامون نحوه حل و فصل دعاوي مذكور، نخست‌وزير دكتر مصدق در اوايل مهر ماه طي يادداشتي، پيشنهاد متقابلي را ارايه كرده كه از جمله مواد آن پرداخت غرامت به ايران از سوي شركت نفت بابت سوءاستفاده‌هاي اقتصادي و نيز مداخلات مديران و عوامل آن شركت در امور داخلي ايران بود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون