ميثم سليماني
روز سهشنبه مردم امريكا براي اولينبار پس از انتخابات رياستجمهوري امريكا در سال 2016 به پاي صندوق راي ميروند تا در انتخابات مياندورهاي كنگره امريكا شركت كنند؛ انتخاباتي كه ميتواند سنگ محك مهمي براي ارزيابي سياستهاي دونالد ترامپ پس از دو سال باشد. دموكراتها حساب ويژهاي روي اين انتخابات باز كردهاند به گونهاي كه باراك اوباما، رييسجمهوري پيشين ايالات متحده تمام حيثيت سياسي خود را به كار بسته تا به دموكراتها كمك كند در اين انتخابات موفق باشند. از طرفي اين انتخابات ميتواند براي آينده روابط ايران و امريكا مهم باشد چرا كه برخي كارشناسان معتقدند كنترل دموكراتها بر كنگره امريكا ميتواند بر روند سياست خارجي دولت ترامپ اثرگذار باشد. فريد مرجايي، تحليلگر مسائل امريكا در گفتوگو با «اعتماد» گفت: دموكراتها حداقل در كوتاهمدت ميتوانند مانع اجراي سياست خارجي ترامپ شوند. مشروح اين گفتوگو را در ادامه ميخوانيد.
روز ۶ نوامبر مصادف با ۱۵ آبان مردم امريكا به پاي صندوق راي براي حضور در انتخابات مياندورهاي كنگره ميروندآيا اين دوره از انتخابات را ميتوان متفاوتتر و پر اهميتتر دورههاي گذشته انتخابات مياندورهاي امريكا دانست؟
اين انتخابات از اهميت بسيار بالايي برخوردار است. چرا كه اكنون جامعه امريكا از لحاظ سياسي و اجتماعي شرايط منحصر به فردي پيدا كرده و بسيار متفاوت از گذشته است. پس از انتخابات رياستجمهوري سال 2016 كه طي آن دونالد ترامپ، رييسجمهور ايالات متحده شد در حقيقت يك شوك به روحيه جمعي در امريكا وارد كرده است. زيرا يكسري از حاميان تندروي ترامپ را تقويت كرده و موجب ستيز هر چه بيشتر در جامعه امريكا شده و ساير محافل اجتماعي در امريكا را ناراحت كرده است و اين موضوع موجب التهاب در جامعه امريكا شده و در يك معناي ديگر ميتوان گفت كه جامعه امريكا به شكل دوقطبي از نظر سياسي، اجتماعي و فرهنگي درآمده است. اين موضوع خودش را در بسياري از حوزهها نشان داده و مرزهاي اين اتفاق پررنگ شده است. به خصوص روي مسائل مهاجرت، سياستهاي اقتصادي، سياست داخلي و خارجي اين موضوع بسيار خود را نشان ميدهد. بين دموكراتها و جمهوريخواهان و طرفداران آنها در جامعه تنش و ديدگاه بسيار پررنگ شده است. پيشتر در داخل دموكراتها تنش و اختلافات وجود داشت ولي اكنون اختلافات كمتر شده است و آنها هر چند در كمپين انتخاباتي خود ترامپ را مورد هدف قرار ميدهند، اما تصميم گرفتهاند روي برنامههاي فرهنگي و اجتماعي تكيه كنند. به خصوص تكيه بيشتر آنها روي بخش بهداشت و درمان است. ولي در داخل جمهوريخواهان التهاب جدي وجود دارد. تنش اصلي آنها نيز ميان رويكرد ترامپيسم و ديدگاه سنتي جمهوريخواهان است. در انتخابات مياندورهاي همواره اين گونه بوده است كه به صورت سنتي به حزب مخالف رييسجمهور راي ميدهند. در دوره ريگان، كلينتون، بوش و حتي اوباما اين گونه بوده است. اما شرايط اكنون منحصر به فرد است. به طور مثال مولفههاي اقتصادي با وجود اينكه در دولت ترامپ رو به رشد بوده و بسيار خوب است و به نظر من سياستهاي اقتصادي اوباما به ثمر نشسته، ولي جامعه به لحاظ رواني و فرهنگي يك پريشان خاطري و يك التهاب جمعي دارد. از همين رو اين نوع اتفاقات بر وقايع اخير سياسي از جمله انتخابات تاثيرگذار است. در جامعه همبستگي كم شده است. هر هويتي خود را در شرايط محاصره و نامناسب ميبيند.
اين انتخابات چه اهميتي دارد كه باراك اوباما عنوان كرد كه اهميت آن از انتخاباتي كه خود حضور داشته بيشتر است؟
باراك اوباما، رييسجمهور پيشين ايالات متحده پا به عرصه گذاشته و سخنرانيهايي را در حمايت از كمپين دموكراتها انجام داده و البته وظيفهاش اين است كه اهميت انتخابات را بالا ببرد. ولي از يك زاويه ديگر در انتخابات 2016 كه دونالد ترامپ رييسجمهور ايالات متحده شد، بسياري از مردم نسبت به دموكراتها و هيلاري كلينتون تمايلي نداشتند و بسياري از حاميان دموكراتها به پاي صندوق راي نرفتند زيرا از نامزد نهايي خود راضي نبودند. عدهاي ديگر نيز كه در ايالتهاي صنعتي پنسيلوانيا، ميشيگان و ويسكانسين كه از شرايط ناراضي بودند در سال 2016 احساس كردند كه شرايط به نحوي است كه بايد به ترامپ راي دهند در صورتي كه پيشتر همين مردم به اوباما تمايل بيشتري داشتند. از همين رو حالا اوباما مجبور شده تا پا به عرصه بگذارد تا بار ديگر اين مردم را براي راي دادن به دموكراتها ترغيب كند. اكنون در ذهن رايدهندگان يك بلاتكليفي وجود دارد كه ميتواند نتيجه اين انتخابات پاسخي به شرايط بلاتكليف فعلي است و برنامه را براي دو سال آينده تا انتخابات رياستجمهوري معين ميكند. اين انتخابات براي گروههاي مختلف اهميت متفاوتي دارد. حاميان ترامپ قصد دارند كه كماكان قدرت خود در كنگره را حفظ كنند تا دولت ترامپ بتواند سياستهاي خود را ادامه دهد. نگران هستند اگر بخشي از كنگره در اختيار دموكراتها قرار گيرد كار ترامپ با مشكل مواجه شود. كنگره از دو مجلس سنا و نمايندگان تشكيل ميشود. در مجلس سنا هيچ تفاوتي نميكند ايالت كوچك يا بزرگ باشد، همه اين ايالتها از دو سناتور به طور برابر برخوردار هستند. اما در مجلس نمايندگان بر اساس جمعيت است. به دليل اينكه جمعيت ايالتهايي مانند، كاليفرنيا، تگزاس و نيويورك زياد است آنها نمايندگان زيادي را به مجلس اعزام ميكنند. اگر قدرت در دست دموكراتها قرار گيرد ممكن است روند كنارهگيري ترامپ را آغاز كنند. همين كه اين كار آغاز شود انرژي كاخ سفيد گرفته خواهد شد و عملا درگير پروسه استيضاح خواهد شد، از همين رو جمهوريخواهان و به خصوص شخص ترامپ بهشدت نگران نتايج اين انتخابات هستند. از سوي ديگر دموكراتها بر اين عقيده هستند كه اهميت اين انتخابات به دليل آن است كه ترامپ برنامهاي را پيش برده است كه دستاوردهاي دولت اوباما و دموكراتها در سياست داخلي و خارجي را از بين ببرد. به همين جهت به دست گرفتن يكي از مجالس كنگره براي دموكراتها اهميت زيادي دارد. اگر در مجلس نمايندگان قدرت پيدا كنند، اهرمي را خواهند داشت كه ترامپ را مجبور به آن كند كه در خصوص برنامهها و سياستهاي خود با آنها وارد مذاكره شود و ديگر قدرت تام نخواهد داشت.
برآوردها از نتايج انتخابات چگونه است؟ آيا كماكان جمهوريخواهان ميتوانند حاكم مطلق امريكا باشند؟
در حال حاضر پيشبيني آن است كه مجلس نمايندگان در اختيار دموكراتها قرار گيرد ولي مجلس سنا دردست جمهوريخواهان باقي بماند. ولي بايد گفت كه اين موضوع قطعي نيست و هر اتفاقي محتمل است. زيرا ممكن است هر دو مجلس كماكان در اختيار جمهوريخواهان باقي بماند و پيشبينيها قطعي نيست. به خصوص اينكه جامعه سياسي واقف شده است كه نظرسنجيها نميتواند به طور كامل دقيق باشد. در انتخابات بريتانيا حدود 3 سال پيش براي حزب كارگر همين اتفاق رخ داد. در سال 2016 با وجود پيشبينيها مبني بر پيروزي هيلاري كلينتون، در نهايت ترامپ پيروز شد. به خصوص در ايالتهاي تعيينكننده مانند پنسيلوانيا، ويسكانسين و ميشيگان، در نظرسنجيها هيلاري بالاتر بود ولي در حقيقت شب انتخابات همهچيز برعكس شد. اكنون يك ديد ديگري بر سيستم نظرسنجيها حاكم شده است و نميتوان دقيق پيشبيني كرد كه چه كسي پيروز ميشود. چرا كه پارامترهاي متفاوت و متنوعي وجود دارد. به طور مثال در نظرسنجيها كه به صورت تلفني صورت ميگيرد هرچند فرد رايدهنده پاسخ خود را ميدهد اما دليل نميشود كه در روز انتخابات راي دهد يا اينكه شايد در آن روز راي ديگري را به صندوق بيندازد. به خصوص برخي رايدهندگان از ترامپ حمايت ميكنند ولي خجالت ميكشند آن را بيان كنند. پس اكنون سيستم نظرسنجي به اين نتيجه رسيده است كه بايد بتواند توضيح دهد كه در جامعه و كشور چه مسائلي مهم و حساس هستند كه ميتواند بر انتخابات تاثيرگذار باشد. اكنون مراكز نظرسنجي به اين نتيجه رسيدهاند كه هر منطقهاي از امريكا موضوعات خود را دارد و از ديدگاه خود به مسائل نگاه ميكند. به طور مثال ديدگاه مردم مناطق شمال شرق امريكا با جنوب متفاوت است. يا در ايالتهاي مركزي صنعتي با ايالتهاي مركزي كشاورزي ديدگاههاي متفاوتي دارند. به طور مثال روز سهشنبه ششم نوامبر برخي ايالتها برف و باران خواهد بود و اين اتفاق معمولا به نفع دموكراتها نيست و عدهاي از مردم راي نخواهند داد و اين اتفاق به نفع جمهوريخواهان است. زيرا جمهوريخواهان به طور معمول جديتر پاي صندوق راي حاضر ميشوند.
دموكراتها در انتخابات با چه شرايطي روبهرو هستند و ارسال بستههاي انفجاري به منتقدان ترامپ تاثيري بر شرايط آنها در انتخابات داشته است؟
اول اينكه بايد گفت كه ارسال بستههاي انفجاري به منتقدان دونالد ترامپ و دموكراتها تاثير زيادي بر روند انتخابات نداشت و عملا در روزهاي منتهي به انتخابات با توجه به حجم بالاي وقايع از ياد رفت و در جامعه امريكا گاهي اتفاقات فراواني رخ ميدهد اما مردم آن را سياسي نميبينند و ممكن است در قالب فرآيند انتخاباتي قرار نگيرد. ولي از طرفي ديگر با توجه به تيراندازي كه در يك كنيسه يهوديان در ايالت پنسيلوانيا رخ داد و عدهاي كشته شدند، اين موضوع ميتواند در جمع يهوديان امريكاييتبار تاثيرگذار باشد. معمولا در ماههاي سپتامبر و اكتبر كه منتهي به انتخابات است، سرعت اتفاقات زياد ميشود. معمولا بحث سورپرايز اكتبر هم همواره مطرح است كه اين موضوع از زمان گروگانگيري در سفارت امريكا مطرح شد. در انتخابات امريكا چه رياستجمهوري و كنگره، شرايط اقتصادي براي مردم بسيار مهم است. همچنين مسائل فرهنگي- هويتي نيز از اهميت خاصي برخوردار است. همانگونه كه اشاره شد طي 9 ماه گذشته مولفههاي اقتصادي نشان ميدهد كه شرايط بهبود پيدا كرده است. درصد اشتغال افزايش داشته است. اما اين موضوع يك مشكل دارد و آن هم اين است كه انباشت سرمايهاي كه به وجود آمده خوب در ميان اقشار جامعه توزيع نميشود و مردم اين بهبود اوضاع را در زندگي عمومي خود احساس نميكنند. يك مقوله اقتصادي در امريكا وجود دارد به نام منحني فليپس (Philips Curve) كه همين مساله را عنوان ميكند وقتي كه اشتغال افزايش پيدا كند تورم هم بالا ميرود، ولي اكنون اشتغال افزايش داشته اما تورم يا درآمد مردم افزايش نداشته است. مسائل اقتصادي به مانند علوم تجربي نيست كه بتوان آن را به صورت عيني مشاهده كرد. اما يك تئوري كه اين موضوع را توضيح ميدهد، اگر چه نرخ اشتغال افزايش يافته، اما در شرايط نوين اقتصادي امريكا بسياري از اين شغلها پاره وقت هستند يا اينكه بسياري از كارها كمدرآمد هستند. بسياري از شغلها نيز اگر چه استخدام ميكنند اما هيچ امكانات اجتماعي در اختيار كارمند خود قرار نميدهند. پس نوع و شرايط اقتصادي متفاوت شده است. بنابراين هر چند كار هست اما تبديل به يك درآمد و دستمزد كه موجب افزايش قدرت خريد مردم شود نشده است. به همين جهت ميتوان گفت كه از قدرت خريد مردم كاسته شده است و با كم شدن قدرت خريد هزينهها نيز كاسته ميشود و اضطراب امرار معاش كماكان پا برجا است و اين موضوع ميتواند به دموكراتها كمك كند. از همين رو دموكراتها استراتژي كمپين انتخاباتي خود را بر اين مبنا قرار دادهاند كه روي اين سياستها تمركز كردند و بر اين مسائل به خوبي كار كردند و در دام دعواي لفظي با ترامپ نيفتادند.
آيا نامزدهاي جمهوريخواه از عملكرد حمايتي ترامپ در اين انتخابات راضي هستند؟
تعدادي از كانديدهاي حزب جمهوريخواهان در اين انتخابات مجلس، پنهاني به رسانهها گفتهاند كه ترامپ به جاي جمعآوري پول براي آنها در اين انتخابات بر جمعآوري سرمايه براي انتخابات رياستجمهوري خودش براي سال 2020 تمركز كرده است و اكنون 100 ميليون دلار براي صندوق انتخاباتي خود جمعآوري كرده، از همين رو اين روند به شدت آنها را ناراضي كرده است.
در انتخاباتهاي امريكا همواره نگراني از تزريق پولهاي پنهان به كمپينهاي انتخاباتي مطرح بوده است، اين اتفاق چگونه بر نتايج انتخابات اثر ميگذارد؟
برخي از فعالان مدني بر نقش Dark Money يا « پول پنهان» در انتخابات كنگره، تحقيق ميكنند. آنها به فرآيندي پي بردهاند كه نهادهاي سرمايهدار و ميلياردرها، سرمايه را به موسسههاي تبليغاتي- انتخاباتي به طور محرمانه منتقل ميكنند. موسسههاي تبليغاتي بدون اعلام مبدا پول به نفع بعضي كانديداها تبليغات و فعاليت ميكنند. وقتي اين كانديداها انتخاب شدند، بدون اينكه هويت شركتهاي سرمايهگذار علني شود، نمايندگان در كنگره از منافع آن شركتهاي سرمايهدار (در نوشتن لايحه) حمايت ميكنند. از آن جهت كه اين فعاليت پنهاني و در عين حال قانوني است، به اين روند ميگويند «پول پنهان».
اين انتخابات چه تاثيري ميتواند بر آينده روابط ايران و امريكا داشته باشد؟
دقيقا نميتوان گفت كه اين انتخابات بر روابط ايران و امريكا چه تاثيري خواهد داشت. برنامه ترامپ و جمهوريخواهان كاملا مشخص است و قصد دارند كه به تحريمها و نابودي كامل برجام ادامه دهند. ولي بايد در نظر داشت اگر دموكراتها مجلس نمايندگان را در اختيار بگيرند، به صورت سنتي بهتر از جمهوريخواهان نيستند و هميشه با لابي اسراييل نزديك بودند و نبايد فكر كرد كه اوباما به عنوان رييسجمهور يا دولت او يك دولت تيپيك دموكرات بود كه برجام به دست آمد. زيرا ممكن بود هيچ دموكرات ديگري برنامه برجام را به اين شكل پيش نميبرد اما اين اوباما بود كه اين كار را انجام داد. محدوديتي هم كه جريان برجام با آن روبهرو بود، نبود تعهد لازم از سمت دموكراتها بود و دولت اوباما را مجبور كرد كه نتواند توافق را در كنگره به تصويب برساند. چرا كه تعدادي از نمايندگان در كنگره از آن حمايت نميكردند. پس در چارچوب حقوقي امريكا به برجام به عنوان يك معاهده حقوقي نگاه نميكند. زيرا كنگره برجام را تصويب نكرد. اما موضوعات ثانويه ديگر شايد با حضور دموكراتها رخ دهد. اگر دموكراتها اكثريت مجلس نمايندگان را در دست بگيرند و اگر هدف اين باشد كه سياستهاي ترامپ را تضعيف كنند و او را بياعتبار كنند كه در انتخابات 2020 ضعيف باشد شايد بخواهند در سياستهاي او نسبت به عربستان، جنگ يمن اخلال ايجاد كنند. از همين رو ميتوان به اين موضوع اميدوار بود.
آيا سرمايهگذاري روي دموكراتها در امريكا به نفع ايران خواهد بود؟
در زمان دولت ريگان و بوش، نومحافظهكاران به طور رسمي به حزب جمهوريخواهان ملحق شدند و اين نومحافظهكاران شدند بخشي از حزب جمهوريخواهان امريكا، ولي حزب دموكرات هم هر وقت در قدرت قرار گرفت افراد نومحافظهكار در ساختار دولت حضور دارند. ترامپ در كمپين انتخاباتي خود قصد داشت خود را متمايز جلوه دهد و قصد داشت خود را پوپوليست و ضد جهانيسازي معرفي كند. ولي اكنون افرادي كه در داخل ساختار سياست خارجي دولت امريكا قرار دارند، افرادي همچون جان بولتون، مايك پمپئو و حتي نيكي هيلي رويكردي نومحافظهكار دارند. از اين جهت شايد ارزش آن را داشته باشند كه روي آنها سرمايهگذاري داشته باشيم. اما از طرف ديگر بايد در نظر داشت كه شركتهاي بزرگ اسلحهسازي بيشتر به جمهوريخواهان نزديك هستند. شايد از اين جهت دموكراتها كمي بهتر باشند. به خصوص در كوتاهمدت در اين دو سال دموكراتها سعي خواهند كرد با سياست خارجي ترامپ مخالفت كنند. ولي يك نظام سياست خارجي كلي در امريكا وجود دارد كه نميتوان آن را تغيير داد.
آيا وقت آن نرسيده كه ايران نيز به مانند اعراب و اسراييل يك لابي قدرتمند در امريكا داشته باشد؟
مقوله لابي در امريكا يك دفتر يا ساختمان نيست. لابي يك فضاي فرهنگي و سياسي در امريكا است. در حال حاضر اقليت يهودي تبار امريكايي و لابي اسراييل بهشدت بر فضاي فرهنگي و سياسي امريكا مسلط هستند و نفوذ زيادي روي نشريات، خبرگزاريها، رسانهها، دانشگاهها، سينما، نظام پزشكي و... دارند. اقليت يهودي تبار امريكايي بيش از يكصد سال است كه در امريكا حضور دارند و يك جايگاه اجتماعي قوي پيدا كردهاند. بنابراين لابي اسراييل بر اين بستر فرهنگي وسيع استوار است. عربستان هم بعد از جنگ جهاني اول و در دوره رياستجمهوري فرانكلين روزولت با امريكا ارتباط برقرار كرد، اين دو كشور تبديل به يك شريك استراتژيك شدند. عربستان به شكل زياد و پنهان پول خود را به سمت دانشگاهها، اوقاف و اتاق فكرهاي امريكا تزريق كرده است. از طرفي ديگر بر بخشهاي اقتصادي سرمايهگذاري گستردهاي انجام دادهاند. ولي منظور اين نيست كه چون ايران تاكنون لابي نداشته باشد تمام مشكلات به همين دليل است. مشكل اصلي امريكا با ايران اين است كه ايران زير سلطه امريكا نيست و سياست مستقلي را براي منطقه و كشور دارد. نه اينكه يك لابي در امريكا وجود ندارد. البته لابي ميتواند بسيار مفيد باشد، چرا كه در بزنگاههايي مانند مذاكرات برجام اين لابيها اهميت خاصي پيدا ميكنند. حتي در دوره جنگ سرد شوروي چند مركز روابط عمومي و لابي را در امريكا به كار گرفته بود.
چه سناريوهايي در آينده ميتواند در صورت شكست و يا پيروزي ترامپ براي آينده امريكا و به خصوص در ارتباط با ايران در نظر گرفت؟
اگر مجلس نمايندگان در اختيار دموكراتها قرار گيرد و دادستان ويژه يك مورد قوي عليه ترامپ داشته باشد كه بتوانند او را استيضاح كنند الزاما اين موضوع تبعات مثبتي نخواهد داشت. چرا كه معاون رييسجمهور مايك پنس، شرايط بدتري دارد. او از نظر اقتصادي، سياسي و اجتماعي دست راستيتر است و از نظر سياست خارجي هم فوقالعاده جنگطلب و نومحافظهكار است. در دورهاي كه او نماينده اينديانا در مجلس نمايندگان بود به خوبي آن را نشان داد. ميلياردرهايي هستند به نام برادران كوك، زماني كه پنس در كنگره شروع به كار كرد اين برادران حمايتها از او را آغاز كردند. البته اين موضوع نيز تبعاتي به همراه خواهد داشت. اين نشان ميدهد كه سياست اقتصادي را دنبال خواهد كرد كه كاملا با حمايت از ميلياردرها خواهد بود. در زمان دولت بوش پسر، وي قصد داشت لايحهاي را وارد كنگره كند كه تامين اجتماعي را خصوصيسازي كند. اين سياست خوبي نبود و به هيچ عنوان موفق نبود. نه تنها دموكراتها بلكه جمهوريخواهان نيز به آن راي ندادند. يكي از افراد انگشتشماري كه به اين طرح راي مثبت داد مايك پنس بود. وقتي كه در سال 2008 بحران اقتصادي رخ داد اگر آنها صندوق بازنشستگي را خصوصيسازي كرده بودند، همه اين سرمايهها از بين ميرفت. اگر هر دو مجلس نمايندگان و سنا در اختيار دموكراتها قرار گيرد، هر چند كه احتمال آن اندك است تا حد زيادي ميتوانند سياستهاي مخرب داخلي و خارجي ترامپ را محدود كنند و براي اينكه بخواهند سياستهاي او را ضعيف جلوه دهند با اقدامات او نيز مخالفت خواهند كرد كه اين موضوع ميتواند مثبت باشد. تنها چيزي كه در برخي مقالات مطرح ميشود گاهي سياستمداران بياخلاق وقتي كه جايگاه سياسي خود را در جامعه از دست ميدهند و به بحران برخورد ميكنند ممكن است يك اقدام نظامي براي انحراف افكار عمومي انجام دهند.
مشكل اصلي امريكا با ايران اين است كه ايران زير سلطه امريكا نيست و سياست مستقلي را براي منطقه و كشور دارد. نه اينكه يك لابي در امريكا وجود ندارد.
اگر مجلس نمايندگان در اختيار دموكراتها قرار گيرد و دادستان ويژه يك مورد قوي عليه ترامپ داشته باشد كه بتوانند او را استيضاح كنند الزاما اين موضوع تبعات مثبتي نخواهد داشت. چرا كه معاون رييسجمهور مايك پنس، شرايط بدتري دارد.
تصميم گرفتهاند روي برنامههاي فرهنگي و اجتماعي تكيه كنند. به خصوص تكيه بيشتر آنها روي بخش بهداشت و درمان است. ولي در داخل جمهوريخواهان التهاب جدي وجود دارد. تنش اصلي آنها نيز ميان رويكرد ترامپيسم و ديدگاه سنتي جمهوريخواهان است. در انتخابات مياندورهاي همواره اين گونه بوده است كه به صورت سنتي به حزب مخالف رييسجمهور راي ميدهند.