• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4226 -
  • ۱۳۹۷ سه شنبه ۱۵ آبان

از درآمد تا فرود يك مستند

طاها افشين

«چاووش؛ از درآمد تا فرود» مستندي مصاحبه‌محور است از هانا كامكار و آرش رييسيان كه با تكيه بر روايت شفاهي افراد موثر در جريان چاووش، اطلاعات موثقي را در اختيار مخاطب قرار مي‌دهد. اين اطلاعات كه از شكل‌گيري تا پايان عمر گروه چاووش را شامل مي‌شود به لحاظ تاريخي نيز با وقايع مهمي در عرصه موسيقي، اجتماعي و سياسي پيوند خورده است. در واقع چاووش، محصول تاثير اتفاقات اجتماعي بر هنرمندان جواني است كه برخي با دغدغه‌هاي حزبي و هنري و بعضي صرفا با دغدغه هنري دست به تشكيل گروهي مي‌زنند كه بعد‌ها تبديل به خاستگاه جرياني مهم در موسيقي ايران مي‌شود.

اما مستند در حالي اكران مي‌شود كه از تاثيري‌گذاري چاووش بر موزيسين‌هاي ايراني، به اندازه دو نسل گذشته است و موسيقي رديف دستگاهي ايران به سمت و سوي ديگري مي‌رود. مستندي كه خود دچار پيچيدگي‌هايي در زمان شده‌ است. روايت افراد حاضر در اين فيلم مربوط به دوران تشكيل چاووش است اما اين روايت در بين سال‌هاي ۸۰ تا ۸۲ بيان مي‌شود؛ سال‌هايي كه تمامي افراد حاضر در چاووش در قيد حيات هستند، اختلافات‌شان پابرجاست و انتقادهاي‌شان نسبت به هم پررنگ و تند و تيز است. همين مساله به سازندگان اين امكان را داده تا روايت واقعي‌تري را به مخاطب ارايه دهند؛ چرا كه در فرهنگ ما، درگذشتگان به سبب ارجي كه به آنها مي‌نهيم از يك مصونيت در برابر انتقاد برخوردار هستند و در حالت اغراق‌آميز آن تبديل به يك قهرمان مي‌شوند؛ اما در اين مستند با هيچ قهرماني طرف نيستيم و چنانچه بخواهيم قهرمان‌سازي كنيم، به واسطه نگاه متعادلي كه به كليت چاووش شده، اين مجموعه را به شكل كلي مي‌توان به‌ عنوان يك قهرمان تصور كرد (البته كه شايسته است اين عادت را كنار بگذاريم و به جاي قهرمان‌سازي، نگاهي متعادل به يك جريان فرهنگي‌-هنري داشته باشيم) .

آغاز مستند با تصاوير بدرقه پيكر استاد محمدرضا لطفي همراه است و آواز استاد علي‌اكبر شكارچي روي اين تصاوير، مخاطب را با يك افسوس بزرگ همراه مي‌كند. تصوير پيكر لطفي كه روي دست جمعيت روان است شايد به‌مثابه اداي دين سازندگان اين مستند نسبت به اين استاد تاثيرگذار باشد و پيش درآمد اين مستند حكايت از فرود يكي از موثرترين موزيسين‌هاي معاصر اين سرزمين دارد. هانا كامكار و آرش رييسيان اما از حضور سه تن از افراد تاثيرگذار چاووش محروم هستند؛ محروميتي كه نه به سبب عوامل طبيعي (مانند حيات اين افراد) كه به سبب خواست اين افراد بوده است. بزرگاني چون محمدرضا لطفي، پرويز مشكاتيان و هوشنگ ابتهاج افرادي هستند كه در اين مصاحبه‌ها شركت نكرده‌اند و شايد صحبت‌هاي ايشان درباره چاووش، سبب مي‌شد تا به تعدد روايت‌ها افزوده شود اما ديگر افراد حاضر در اين مستند رعايت انصاف كرده‌اند و مي‌شود مجموعه صحبت‌ها را عادلانه توصيف كرد.

مستند «چاووش؛ از درآمد تا فرود» اساسا به بررسي پيدايش يك ايده و از پسِ آن، شكل‌گيري يك جريان مهم هنري در تاريخ معاصر ايران مي‌پردازد؛ جرياني كه در مقطعي به عنوان جريان اصلي موسيقي ايران تبديل شد و توانست شكل تازه‌اي از يك جريان كهنه را دوباره زنده كند. نگرش نورعلي‌خان برومند و اصرار ايشان بر زنده نگاه داشتن موسيقي رديف‌دستگاهي ايران كه در مركز حفظ و اشاعه شكل گرفت و شاگردان ايشان كه به پيروي از استاد خود (و البته اختلافاتي كه شخصا با اين مجموعه داشتند) با خروج از اين مركز و جمع شدن در كنار يكديگر كانوني را تشكيل مي‌دهند كه شكلي از اركستراسيون و رنگ‌بندي سازها را دنبال مي‌كند كه موسيقي اصيل ايران سال‌ها از آن به دور بوده است. شكلي كه البته بعد‌ها به دست افراد همين كانون تكامل مي‌يابد. تركيبي كه سازهايي نظير ويولن و پيانو و شيوه نوازندگي ايراني آن را بر نمي‌تابد و به كمانچه بهايي ديگر مي‌دهد. تركيبي كه با ساز سنتي مي‌نوازد و رديف مي‌داند اما به نت آشناست. و در نهايت تركيبي كه موسيقي اعتراضي و مقاومت را دوباره با ساخت تصنيف‌ها و سرود‌هايش به موسيقي كلاسيك ايراني باز مي‌گرداند.

اين مستند به درستي و به شفافيت تلاش مي‌كند از دل صحبت‌هاي احساسي و منطقي اعضاي چاووش به يك روايت درست از اين جريان دست يابد. در طول مستند بخش‌هاي مهمي از اطلاعات توسط جمال سماواتي (نوازنده تار و منتقد موسيقي) بيان مي‌شود. از آنجا كه جمال سماواتي علاوه بر نوازندگي، منتقد نيز هست و نگاه تحليلي به موضوع چاووش دارد، روايت روشن‌تري را ارايه مي‌دهد و سازندگان اين مستند، هر جا كه احساسات افراد بر روايت‌شان سايه مي‌اندازد با كات‌هاي به‌جا و صحيح به مصاحبه جمال سماواتي، هوشمندانه تلاش مي‌كنند تا جريان روايي مستند را از در مسير تعادل نگه دارند. اينگونه است كه مخاطب با بياني آميخته از منطق و احساس روبه‌رو است كه به درك بهتر و بيشتر واقعيت كمك مي‌كند. اما استاد حسين عليزاده از مجموعه آهنگسازان و سرپرستان چاووش تنها فردي است كه در اين مستند شركت داشته و روايتش را بيان مي‌كند. اين حضور از دو جنبه حائز اهميت است؛ نخست آنكه حسين عليزاده از افراد موثر و جدا شده مركز حفظ و اشاعه و از آهنگسازان و سرپرستان چاووش است و دوم آنكه حسين عليزاده از پرچمداران نوگرايي در موسيقي رديف دستگاهي ايران به حساب مي‌آيد و به لحاظ نگرش به رديف در نقطه مقابل محمدرضا لطفي قرار مي‌گيرد (اين تقابل الزاما مفهوم منفي ندارد و اتفاقا اين دو استاد به شيوه خود به تكامل اين نوع از موسيقي بسيار كمك كرده‌اند). استاد عليزاده در ميان صحبت‌هايش و البته با بياني بسيار شيرين به اين اختلاف سليقه با استاد لطفي مي‌پردازد.

سير روايي و مقاطع مختلف تاريخي نيز بسيار خوب بيان شده است و هر ورود به مقاطعي مانند انقلاب و جنگ تحميلي با بيان يك خاطره از اعضاي چاووش گره خورده است. شرح مرارت‌هاي ضبط و تمرين و اجرا و تكثير و فروش آثار چاووش اگر چه براي مخاطب (از براي داشتن چنين هنرمنداني) غرورآفرين است اما از جهتي نيز مايه سرافكندگي (از اين رو كه چرا موسيقي همواره با اين كارشكني‌ها از ناحيه مسوولان همراه است) نيز هست. مستند شرح مي‌دهد كه چاووش چگونه از هيچ و زير زمين خانه لطفي، صاحب يك خانه مي‌شود و براي اعضايش درآمد ايجاد مي‌كند، به ايجاد يك فرآيند توليد و تكثير و فروش آثار هنري مي‌رسد، يك زيرسيستم آموزشي به وجود مي‌آورد و در دل خود دست به بازآموزي اعضايش مي‌زند؛ اتفاقي كه باعث مي‌شود اعضاي جوان كانون چاووش، ناچار به اجراهاي تكنوازي و دونوازي و گروه نوازي در محل كانون چاووش شوند و به واسطه اين اجراها ناچار به مطالعه و شنيدن آثار قدما شوند و در نهايت دامان خود را لبريز از جملات و نغمات رديف موسيقي ايران كنند.

اما تاثير اين مستند بر مخاطب را مي‌شود در سه گروه بررسي كرد؛ گروه اول، گروهي هستند كه به لحاظ سني، هم‌سن و هم‌نسل اعضاي چاووش هستند و آن روزگار را به چشم ديده‌اند. مستند براي اين گروه به‌مثابه سفر به زمان گذشته است و مخاطب با ديدن تصاوير مستند‌گونه از انقلاب و جنگ و شنيدن دوباره آثار شاخص چاووش، ناخودآگاه به اين بازي مي‌رسد كه مدام در خاطرات خود سفر كند و هر مقطع از تاريخ چاووش را با شرايط خويش در همان مقطع به ياد آورد. براي اين گروه، فيلم مملو از خاطره است و احساسات‌شان را در پي دارد. اما گروه دوم گروهي است كه فارغ از سن و سال چاووش را اساسا به درستي نمي‌شناسد و چه در گذشته و چه در حال آن را دنبال نمي‌كرده است. اين گروه كه احتمالا بر اثر كنجكاوي يا حتي تصادفا به ديدن اين مستند نشسته، با يك روايت دراماتيك از يك اتفاق واقعي روبه‌روست كه البته پايان خوشي هم ندارد. اما گروه سوم نسل متولد دهه ۶۰ و پس از آن است كه موسيقي كلاسيك ايران را دنبال مي‌كرده و آثار چاووش را سال‌ها پس از خلق آن شنيده و تاثير اين گروه را بر موسيقي ايران درك كرده است. مستند براي اين گروه علاوه بر اطلاعات مفيد و بيان شرايط ناهموار موسيقي كلاسيك ايراني، روشن‌كننده يك فرآيند «ما، چگونه ما شديم» نيز هست كه البته چنانچه مخاطب حرفه‌اي اين نوع موسيقي باشند، بخشي از سوالات‌شان نيز در اين مستند پاسخ داده شده است اما همچنان بخش‌هايي از چاووش براي مخاطب روشن نيست و در اين مستند نيز به آن پرداخته نشده است. به طور مثال با آنكه در تيتراژ و زير‌نويس‌ها، به درستي و كامل از همه افراد موثر نام آورده شده اما در هيج‌جا به طور خاص به ترانه‌‌سرايان اشاره نشده است. همچنان اين سوال باقي است كه تصنيف مشهور «همراه‌شو عزيز» را چه كسي سروده و برزين آذرمهر (كه به عنوان سراينده اين شعر مطرح است) نام مستعار جعفر مزروعي است يا ادعاي استاد پرويز مشكاتيان مبني بر سرايندگي اين شعر، حقيقت دارد. هنوز نمي‌دانيم مرحوم مهدي فتحي در چاووش ۲ چگونه و با چه ايده‌اي وارد همكاري با چاووش شده و آن دكلمه‌هاي تاثيرگذار را انجام داده است. هيچ اشاره‌اي به نوازنده نابيناي گروه (اسماعيل صدقي آسا، نوازنده عود) نمي‌شود‌ (جز چند عكس و درج نام ايشان) و درباره اسامي افرادي كه در جلد آلبوم‌ها آمده هيچ توضيحي داده نمي‌شود و متاسفانه همچنان نقش سرايندگان و بعضي نوازندگان، مغفول مانده است.

اما فيلم دچار سانسور هم شده و مساله صداي خانم‌ها گويا حتي در حوزه ادبيات و موسيقي مقاومت و سرود‌هاي ملي- ميهني هم محل اشكال است و از اين روست كه اين آثار، بدون كلام در فيلم پخش مي‌شود. صحبت‌هاي استاد هنگامه اخوان و بغض فروخورده ايشان پس از صحنه‌هاي وداع با لطفي، دومين افسوس مخاطب است و تداوم اين مساله تا زمان حال هم نشان از قدمت آن دارد.

جداي از گلايه‌هاي برخي اعضاي چاووش درباره ظاهر دموكراتيك و در اصل غير دموكراتيك روند تصميم‌گيري در چاووش كه البته داوري آن را به مخاطب وا مي‌گذارد و با بررسي كارنامه هنري هريك از اعضاي كانون چاووش مي‌توان دريافت كه آيا محدود بودن آهنگسازان در چاووش درست بوده يا اشتباه، نكته‌اي كه اكثريت اعضا به آن اشاره دارند نقش راهبرانه محمدرضا لطفي در چاووش است. در واقع ‌گويي اين بيت خيام مصداق نقش لطفي كه در چاووش است كه مي‌گويد: «اين كوزه‌گر دهر، چنين جام لطيف/ مي‌سازد و باز بر زمين مي‌زندش» و لطفي با مايه ‌گذاشتن از جان و مال خود و گردآوري دوستان و ياران به چاووش جان بخشيده و با ترك ايران چاووش از هم مي‌پاشد و بازگشت او و شرايط جديدي كه براي تشكيل گروه از سوي او مطرح مي‌شود (به گفته اعضاي چاووش) با نگرش افراد فاصله زيادي دارد. گرچه اعضا بر موثر بودن ورود مسائل سياسي و حزبي به چاووش، آن را عاملي مي‌دانند كه به اين گروه لطمه وارد كرده است اما تفكر سياسي لطفي و ابتهاج باعث مي‌شود همچنان نقش لطفي در تشكيل و تجزيه چاووش پررنگ‌تر باشد. شايد نياز به تكرار اين موضوع باشد كه همين موارد بر اهميت زمان مصاحبه با اعضاي چاووش (سال‌هاي ۸۰ تا ۸۲) مي‌افزايد.

در اين سال‌هايي كه اين مصاحبه‌ها انجام شده، استاد محمدرضا شجريان و استاد حسين عليزاده در اوج همكاري با يكديگر هستند و كنسرت تاريخي بم برگزار مي‌شود، استاد پرويز مشكاتيان در سكوت هنري‌شان به‌سر مي‌برند، استاد محمدرضا لطفي هنوز در خارج از ايران زندگي مي‌كند، خانواده كامكار نيز گروه خانوادگي خود را تشكيل داده‌اند و به آن مشغول هستند و استاد شهرام ناظري نيز پس همكاري با گروه دستان، تمركزشان روي اشعار مولاناست و داخل و خارج از ايران كنسرت برگزار مي‌كنند. در شرايطي كه به نظر مي‌آيد هنوز اختلافات پا برجاست اما اعضاي چاووش همچنان با احترام از يكديگر ياد مي‌كنند و افسوس از دست رفتن كانوني را دارند كه در آن رشد كرده‌اند. اما قصه پر فراز و نشيب چاووش، غم‌انگيز به پايان مي‌رسد، چاووش كه پس از دوران انقلاب توانسته بر جامعه اثر بگذارد براي اجرا در جبهه‌ درخواست مي‌دهد و ميسر نمي‌شود، اعضايش كه شرايط به اميد تغيير در نگرش حاكم بر راديو و تلويزيونِ پس از انقلاب را دارند، شرايط را اسفبارتر از گذشته مي‌بينند و در نهايت در برنامه‌اي كه به دعوت مسوولان وقت براي اجرا در حضور خانواده شهدا، در پارك ارم ترتيب داده شده، به تهديد اسلحه از روي صحنه پايين كشيده مي‌شوند و با صداي گلنگدن اسلحه يوزي، چاووش، فرود مي‌كند تا از خاكسترش گروه‌هاي ديگر به وجود آيد و آثاري ماندگار خلق شود. اما همچنان آهِ حسرت و چشم‌هاي نمناك اعضايش پا‌برجاست.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون