• ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4228 -
  • ۱۳۹۷ يکشنبه ۲۰ آبان

در حوالي سالروز تولد نيما يوشيج

مي‌درخشد شب‌تاب

فريدون مجلسي

چندين ماه پيش، شايد به دليل كارهايي كه در زمينه‌هاي محيط زيست كرده‌ام، به دعوت دوستي به تماشاي فيلم مستند و حيرت‌انگيزي با شرح و اجراي هنرمندانه ديويد آتنبرو، درباره كرم‌ها و پروانه‌هاي شب‌تاب و نقش‌آفريني‌هاي امواج پرش‌هاي نوراني آنها در زمين و آسمان و برفراز جنگل و دشت نشسته بودم، به ياد شعري از نيما يوشيج افتادم كه فرزند طبيعت ناب بود و گويي احساس لطيف خود را از آنچه در پيرامونش مي‌ديد در قالب اين شعر كوتاه بيان مي‌‌كرد: «مي‌تراود مهتاب/ مي‌درخشد شب‌تاب.» تراويدن نور از لابه‌لاي ابر و شاخ و برگ درختان و درخشش پرتاب‌هاي شب‌تاب را در آن فيلم هنرمندانه با جهش‌هاي آن جرقه‌هاي شاعرانه همراه با شرحي عالمانه نشان مي‌داد كه، حكايت از پيام‌هاي عشق‌آلودي داشت كه پروانه‌هاي نر را به كامراني فرا مي‌خواند و گاه شب‌تاب‌هاي بزرگ‌تر با ارسال پيام‌هاي ريايي، نرهاي كوچك را به كام مرگ مي‌كشاندند. نمي‌دانم اگر نيما از اين دامگستري شب‌تابانه با خبر بود در اين‌باره چه مي‌گفت. او پرورده دامان طبيعت يوش در زيباترين بخش‌هاي مازندران بود و زندگي كاري خود را نيز به عنوان آموزگار در آستارا، بخش ديگري از طبيعت و جنگل و درياي گيلان سپري كرد. بدين‌ترتيب طبيعت در اشعارش بازتابي ويژه دارد. به قول ايرج ميرزا «شاعري طبع روان مي‌خواهد» و نيما از دوران تحصيل و نوجواني اين طبع را در خود آزموده بود. زندگي بعدي نيما خصوصا فعاليت مطبوعاتي او را در كنار اديباني قرار داد كه در آموزش ژرف او در شعر و ادب فارسي بسيار موثر بود. من فرزند دوران‌گذاري هستم كه تغيير در قالب‌هاي شعر فارسي را برنمي‌تابيد. زيبايي به اوج رسيده اشعار فارسي در ديوان‌هاي شاعراني نابغه هم از لحاظ تنوع محتوا و هم در بيان شاعرانه در حد كمال بود و براي افكندن طرحي نو نياز به تحولي به راستي ساختارشكنانه داشت. نيما اين ساختارشكني را انجام داد و دشنام بسيار بر او باريدن گرفت. دشنام و تمسخر! اين را شاهد بودم و به ياد دارم. دشنام‌ها موجب شده بود كه ما نوجوانان نيز او را با ترديد و با ديدي مشكوك بنگريم. استادان نامدار و دانشكده ادبيات دانشگاه تهران پذيراي او نبودند، اما او كارهاي خود را به جاي محافل دانشگاهي در محافل ادبي آزاد و در مطبوعات ادامه داد و حامياني يافت. تدريجا حتي در ميان شاعراني كه خودشان هم مقيد به وزن و قافيه سنتي بودند نفوذ كرد، و ما هم عادت كرديم!

نيما به وزن يعني موسيقي در شعر اعتقاد داشت و پايبند بود و اين امر به پذيرش تدريجي او و شعرش كمك كرد. كم نيستند شاعراني مانند اخوان‌ثالث و فريدون مشيري و حتي سايه كه در كنار يا حتي همراه با اشعار موزون خودشان الهام از شيوه نيمايي را نيز آزمودند و گاه بسيار پيش رفتند. فروغ فرخزاد و احمد شاملو نيز در شمار شاعراني هستند كه شيوه نيمايي را در پيش گرفتند و شاملو بود كه با ساختارشكني ديگر از آن قالب نيز خارج شد و شعرش را به عرصه تحولات جهاني شعر آزادكشاند. يك خصوصيت نيما كه در وصيت‌نامه او تجلي يافت بسيار جالب است؛ او مرحوم دكتر محمد معين اديب بسيار سنتي فارسي را به نوعي به عنوان وصي براي بررسي و تنطيم اشعار خودش معرفي كرد، و متذكر شد با آنكه مي‌داند معين با اين نوع شعر او سر سازش ندارد به دليل صلاحيت ادبي و اخلاقي او را بر مي‌گزيند. گرچه سكته و مرگ نابهنگام معين چنان فرصتي به او نداد. بررسي ادبي و كيفي اشعار نيما كه بحث مهم‌تري را در تحليل آثار او تشكيل مي‌دهد، از توان و بضاعت ادبي و شعري اين تحليلگر سياسي خارج است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون