• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4233 -
  • ۱۳۹۷ شنبه ۲۶ آبان

نظرخواهي كوتاه درباره مجموعه داستان «تعليق» نوشته فاطمه حسن‌پور

آدم‌هاي معلق

روح‌الله مهدي پورعمراني

فاطمه حسن‌پور نويسنده‌اي است كه با انتشار رمان «شوكت» و مجموعه داستان «صبرزرد» توانست نظر بسياري از نويسندگان و منتقدان حوزه ادبيات داستاني را به سوي خود جلب كند. نويسنده‌اي كه به تازگي مجموعه داستاني به نام «تعليق» را روانه بازار كتاب كرده. حسن‌پور در اين مجموعه سعي كرده زبان خاص خودش را در روايت داستاني امتحان كند. در اين فرصت سعيد عباسپور، داستان‌نويس و منتقد، محسن‌ حكيم‌معاني، نويسنده و سردبير بخش ادبيات راديو سراسري فرهنگ و عنايت سميعي، نويسنده و پژوهشگر، از اين مجموعه گفته‌اند.

 

سعيد عباسپور

براي منقد بودن بايد به خوبي از داستان و نظريه نقد ادبي آگاه باشي. بدون اين آگاهي‌ها، نقد كردن داستان، آسان نيست... در اينجا خوب است به اين سوال پاسخ بدهم كه انتظارِ من از يك داستان چيست؟ يعني داستان قرار است در من چه اتفاقي ايجاد كند؟ با من قرار است چه كار كند؟ از نظر من؛ داستان بايد به سه انتظارِ من پاسخ دهد؛ يكي لذت است. حتي اگر شده يك لذت كودكانه و اين لذت خيلي مهم است. لذت، غير از تفنن و سرگرمي است. انتظار ديگر، شگفتي است و سرانجام، درنگ. اگر قرار باشد از اين سه انتظار، يكي را انتخاب كنم، حتما لذت را انتخاب مي‌كنم.

اگر داستان از رنج آدمي حرف مي‌زند، اين روايت رنج مي‌تواند چنان معماروارانه باشد كه خواننده را درگير كند. چنانچه شگفتي و درنگ به لذت بردن از داستان بينجامد، اين ديگر اوج بهره‌مندي است... درنگ، آنجاست كه خواننده متوقف مي‌شود و مثلا مي‌رود يك فنجان چاي مي‌نوشد و... اين لذت، لذتي توام با تامل در هستي است. درنگ است. بر اين اساس مجموعه داستان تعليق، تا حدودي انتظارهاي سه‌گانه مرا بر آورده كرده است.

تم اصلي در اين داستان‌ها، يكي تنهايي است و ديگري ناكامي.

نكته مهم در پرداخت داستان، ساختن است. يعني اينكه آدم‌هاي داستاني بايد ساخته شوند. تنها با ساخته شدنِ آدم‌هاست كه داستان ساخته مي‌شود. در داستان «كارتن‌ها» راوي داستان خيلي خوب از آب درآمده، چون كه خيلي خوب ساخته شده است يا در داستان «تارا» با همه رفت و آمدهاي روايت، شخصيت اصلي داستان خوب ساخته شده است.

 

محسن حكيم‌ معاني

من مي‌خواهم راجع به عنصر حركت در داستان صحبت كنم. حركت در داستان، با روايت شكل مي‌گيرد و به پيش مي‌رود. بدون حركت، داستان يعني روايت باز مي‌ايستد. دو چيز ممكن است اين نقص را به وجود بياورد؛ يكي خسّت در استخدام واژه‌هاست و ديگري دست و دلبازي در روايت است.

در اين حالت، مخاطب فكر مي‌كند كه نويسنده چرا اين‌قدر حرف مي‌زند؟ چرا نمي‌گذارد داستان پيش برود تا ببينم چه مي‌شود؟

نكته ديگر اينكه موتيف «ترس» در بيشتر داستان‌هاي اين مجموعه تكرار مي‌شود. حتي در جايي مي‌خوانيم: «ترس در مشتم گير كرده بود.» نويسنده مي‌كوشد ترس را به اشيا تبديل كند، مثلا ترس در شكل يك دمپايي متبلور مي‌شود. نويسنده در فرازي از داستانش كاركرد كنش‌ها را تغيير مي‌دهد و به جاي آنكه بنويسد «دمپايي را پرتاب مي‌كنم»، مي‌نويسد: دستم به گوشه‌اي پرتاب مي‌شود و لابد دمپايي را پرتاب مي‌كند. دركل بايد گفت داستان‌ها از ايجازِ مخلّ ضربه مي‌بينند. در داستان «سيب» رفت و آمد راوي و مخاطب او سبب مي‌شود تا روايت شكل نگيرد. درباره استفاده از زاويه روايت در اين مجموعه هم نظر من اين‌ است كه غير از يك داستان، بقيه داستان‌ها از زاويه اول شخص (من راوي) روايت مي‌شوند كه‌ اي كاش اين سيطره روايتگري اول شخص شكسته مي‌شد. در آن صورت فضا مي‌شكست و با تنوع روايت‌ها، هواي تازه‌اي در جهان داستان‌هاي مجموعه تعليق حاكم مي‌شد.

 

عنايت سميعي

بعضي از داستان‌هاي مجموعه تعليق به شيوه پست‌مدرنيستي نوشته شده‌اند. پست‌مدرنيسمي كه ما در آن واقع شده‌ايم نه آنكه آن را ساخته باشيم. جايي مي‌خواندم كه هابرماس فيلسوف آلماني گفته بود: ايراني‌ها، كانتي را مي‌شناسند كه روح‌مان از آن خبر ندارد! حالا حكايت پست‌مدرنيسم است. پست‌مدرنيسمي كه فاطمه حسن‌پور در داستان «تعليق» به كار برده، پست‌مدرنيسمي است كه يك داستان‌نويس ايراني از آن فهم كرده است. زني مي‌خواهد به شوهرش بپيوندد اما داستان به گونه‌اي پيش مي‌رود كه خواننده نمي‌فهمد سرانجام زن به شوهر پيوسته است يا نه. نويسنده از «دال»‌هاي سنتي به جاي دال‌هاي پست‌مدرنيستي استفاده كرده است. يعني در حقيقت فاطمه حسن‌پور براي ساختن يك داستان نو و حتي پست‌مدرنيستي از اِلِمان‌هاي سنتي بهره گرفته است. رابطه‌هاي بينامتني بهنجاري در داستان هست كه اين، با اصول متن پست‌مدرنيستي ناسازگار است. در متون پست‌مدرنيستي، عدم قطعيتي هست كه در داستانِ «تعليق» وجود دارد و از مشخصه‌هاي آن است. البته اين داستان هم، بين دو دنيا معلق است؛ دنياي سنت و دنياي مدرن.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون