برخيز و اول بكش (79)
فصل نهم
ساف بينالمللي ميشود-
پرواز شماره 426
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
در ساعت 10:30 بعدازظهر روز 23 جولاي سال 1968 پرواز 426 «العال» اسراييل از فرودگاه لئوناردو داوينچي رم برخاست. يك بويينگ 707 با 38 مسافر، 12مسافر و 10 خدمه اسراييلي بودند. هواپيما طبق برنامه قرار بود در ساعت 1:18 دقيقه بامداد در تلآويو بر زمين بنشيند.
20 دقيقه پس از پرواز، يكي از سه فلسطيني درون هواپيما به زور وارد كابين خلبان شد. خلبانها ابتدا فكر كردند كه اين مرد مست است و از مهماندار خواستند كه او را بيرون ببرد اما او يك اسلحه بيرون آورد. مائوز پورات، كمك خلبان هواپيما به اين اميد كه او اسلحه را بيندازد به دست مرد زد. او اين كار را نكرد. تروريست با اسلحهاش به سر پورات زد و او را زخمي كرد سپس به سمت او يك شليك كرد كه به او نخورد. او يك نارنجك درآورد اما كاپيتان هواپيما سريعا عكسالعمل نشان داد و به او گفت هر كجا كه بخواهد هواپيما را مينشاند. در ساعت 11:07 دقيقه بعدازظهر، برج مراقبت پيامي را دريافت كرد كه هواپيما كه در آن ساعت در ارتفاع 33 هزار پايي بود، مسيرش را به سمت الجزيره تغيير ميدهد. هواپيما 35 دقيقه بعد از نيمهشب با رضايت مقامات الجزاير در فرودگاه آن به زمين نشست. در طول مسير، ربايندگان هواپيما به هر كسي كه پيامشان را گوش ميداد، پيغام دادند كه نام هواپيما را به «سازمان آزاديبخش فلسطين 707» تغيير ميدهند.
به محض رسيدن، تمام غيراسراييليها از جمله زنان و كودكان آزاد شدند. 7 خدمه باقيمانده و 5 مسافر تحت حمايت پليس امنيت الجزاير در نزديكي فرودگاه گروگان نگه داشته شدند و براي 3 هفته زنداني بودند تا آنكه در مقابل آزادي 24 نفر از دوستانشان كه در زندان اسراييل بودند، آزاد شدند.
گرفتن پرواز 426 يك هجوم خيرهكننده توسط يك گروه جديدي كه نام آن جبهه مردمي آزاديبخش فلسطين بود، صورت گرفته بود. «جماف»(جبهه مردمي آزاديبخش فلسطين) در ماه دسامبر قبل در دمشق توسط دو پناهنده فلسطيني به نام جرج حبش از ليدا و وليد حداد از صفد كه هر دو متخصص اطفال، ماركسيست و مسيحي ارتدكس بودند، پايهگذاري شده بود. جماف در يك ضربه سريع و با نشان دادن اينكه قابليت مرعوبكنندهاي براي گرفتن يك خط هوايي غيرنظامي اسراييلي و عمومي كردن مشكل فلسطيني در سراسر جهان دارد، يك پيروزي تاكتيكي و استراتژيكي كوتاهمدت را برد. همچنين بيتالمقدس را وادار كرد تا با سازماني كه شناسايي آن را رد ميكرد، مذاكره كند؛ يك امتياز تحقير كردن(اسراييل) به نفع(فلسطين) بود. بدتر آنكه اسراييل مجبور شد كه در پايان با معاوضه زنداني موافقت كند، بيآبرويياي كه ادعا ميكرد هرگز رخ نخواهد داد.
اما پرواز 426 صرفا يك مقدمه بود. با آنكه تلاشهاي بيوقفه «ايدياف» و شين بت حملات نظامي در داخل و در طول مرزها را به غايت مشكل كرده بود اما عرفات و هوادارانش- مجموعهاي از گروههاي ريز و درشت و زير جناحهايي كه او بسته به نيازهاي زودگذرش ميتوانست انكار يا قبول كند- متوجه شدند كه توجه جهاني صحنه بسيار بزرگتري از نوار غزه يا كرانه باختري است.
ترور ميتوانست در هر كجا رخ دهد و اروپاي غربي در كل آماده متوقف كردن آن نبود. مرزها حفرههاي زيادي داشتند، موانع در فرودگاهها و بندرها را به آساني ميشد دور زد و نيروهاي پليس هم شل و ول و ناتوان بودند. جنبشهاي دانشجويي چپ هم با فلسطينيهاي ماركسيست يكدلي نشان ميدادند و تندروهاي خود اروپا مثل گروه بادر ماينهوف در آلمان يا بريگاردهاي سرخ در ايتاليا پيشنهادهاي لجستيك و همكاريهاي عملياتي
ميدادند.
تمام اينها چالش بيشماري را براي جامعه اطلاعاتي اسراييل ايجاد كرده بود. تا زماني كه مساله فلسطين به قلمروهايي كه اسراييل به دنبال جنگ 6 روزه فتح كرده بود، محدود ميشد امورات نسبتا ساده بودند. اما حالا كل جهان خط مقدم بود كه يهوديها- بهويژه اسراييليها- هدف آن بودند.
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است، نه اعتقاد مترجم و روزنامه.