• 1404 سه‌شنبه 27 خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj ایرانول بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4245 -
  • 1397 يکشنبه 11 آذر

به بهانه تأييد حكم انتصاب شهردار شهر من؛

پايتخت ايران، تهران: «سر شهر»

قاسم ميرزايي‌نيكو

سر شهر، كنايه از يادداشتي است كه بر سرِ بزرگ كلانشهر اين سرزمين سنگيني مي‌كند؛ اينكه شورايي با تكرار نام اعضاي آن با بالاترين آراي مردمي و نگاه تقريبا تخصصي بر سر كار مي‌آيد، شورايي كه طيف اصلي آن را جناح اصلاح‌طلب و في‌الجمله اعتداليون برآمده از متن ليست اجماع و اتحاد سلايق و تفكرات تشكيل مي‌دهند، براي آنان كه اين راه را برگزيده‌اند، غنيمت است؛ ليكن نقطه نگراني و شايد دلسردي رأي‌دهندگان نسبت به منتخبان صرفا نرسيدن به نتيجه مطلوب نيست. كسي چشم انتظار معجزه نيست بلكه تعلل، سستي و شايد محافظه‌كاري در برابر فشارها، تهديدها و شايد تطميع‌ها باشد كه پيامد آن مي‌شود، ساخت و پاخت.

پاخت البته لغتي در تتابع ساخت است و باري كه شايد معناي اصلي كلام يك جمله بيشتر نباشد: فروختن شرافت به منفعت! اين سيكل از پول و مقام و... شروع مي‌شود و تا بردن آبرو و بازي‌هاي سياسي و الباقي قصه‌ها اما عقلاي قوم حتي آنان كه به قولي بازماندگان معركه انتخابات از جناح رقيب هستند، اذعان دارند كه اين رفتار خطا نه ‌تنها به ضرر افراد بلكه تهديدي جدي در سرنوشت مردمان يك منطقه و طبيعتا يك كشور است و ما اين را هيچ‌وقت نمي‌خواهيم.

مصلحت ايران و عزت ايرانيان به دست افرادي آگاه و صد البته متخصص رقم خواهد خورد و هر كس در هر لباسي كه باشد اگر به عهد عدالت وفا نكند قطعا به ايران و ايرانيان خيانت كرده است.

اين زياده مقدمه حاشيه عليه متن، سرگذشت داستان انتخاب شهردار تهران است كه همه با هم آن را خوانده‌ايم و بالاخره به همت تذكر كتبي ٢٥ نماينده كه شفاف و جدي پاي عهد خويش ايستاند، آبرو در طبق اخلاص گذاشتند و خواستند كه اعتماد كنيم به تخصص و تعهد و جوان محوري اساتيد علم و هنر اين مرز و بوم ولو غيرسياسي و ناآشنا كه همه سياسي مي‌شويم و آشنا كه ايران سرزمين سياست‌زده‌هاي آشناست و نام ايشان لابه‌لاي كوچه پس‌كوچه‌ها... شب يلدا نزديك است! كارتن‌خوابي كه از سرما، روي نيمكت پارك يخ زده است، تيتر روزنامه‌هاي شهر است... بلندمرتبه‌سازان خواب تراكم مي‌بينند... سياسيون در هراس از افشاگري‌هاي گاه و بي‌گاه... خسته مي‌شويم از اين زخم‌هاي تكراري... اما تكرار مي‌كنيم تاريخ را كه معلم انسان‌هاست... .

حالا كه آمده‌اي «جناب آقاي دكتر پيروز حناچي» قدري هم منشين؛ اين چاي اگر سرد شود از دهان كه هيچ از بام تهران مي‌افتد. آمدنتان پس از هياهوي برد و باخت معركه با پيران كهن و شاهنامه‌هاي برادري رستم و اخوي و نامه‌هاي بي‌بازگشت قند پهلو و... بالاخره اين مهر نشان خدمت.

ما به پاي تخصص شما ايستاديم. هيچ نمي‌خواهيم جز اينكه آبروي شهرمان را معامله نكنيد؛ پاي ديوارهاي خسته اين شهر و آن كوه سپيد و خون سرخ شهيدان شهر و سرِ سبز شهرياران بايستيد؛ يك شب مهتاب... ماه فيروزه‌اي و باز كن دكان كه وقت عاشقي است... .

عضو شوراي مركزي فراكسيون اميد

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون