گروه اجتماعي| حتما اين داستان را شنيدهايد؛ داستان ملانصرالدين و پسرش به همراه چهارپايشان كه از آبادياي در حال گذر بودند. ملانصرالدين روي چهارپا نشسته بود و پسرش افسار آن را در دست داشت و پياده پيش ميرفت. ابتداي آبادي اهالي گفتند اين چه وضعي است، مردي بالغ راحتطلبي كرده و روي مركب نشسته و فرزند خردسال را به مشقت راه پيمودن سپرده. ملانصرالدين بعد از شنيدن اين حرف پايين آمد و فرزندش را سوار كرد و خود افسار به دست گرفت. پايان داستان را هم خودتان ميدانيد. حالا حكايت «پيروز حناچي» است آن هم در هفتمين روزي كه سكان شهرداري را رسما و بعد از صدور حكم از سوي وزير كشور گرفته، حكايت ملانصرالدين شده است. او اعلام كرد كه به كمپين سهشنبههاي بدون خودرو پيوسته است.
هفته پيش وقتي سوار مترو شد، زمزمهها آغاز شد و حالا امروز كه با دوچرخه راهي سر كارش شده بود، اوج گرفت.
فقط «ناصر كرمي» روزنامهنگار و فعال محيطزيستي ساكن نروژ نبود كه به او تاخت. «غلامحسين كرباسچي» شهردار اسبق تهران هم زبان به طعن و تسخر گشود.
مرغ همسايه غازه
يكي از رفتارهاي ما حكايت اين ضربالمثل است كه مرغ همسايه غاز است. اگر چنين فكر نميكنيد، كمي به عقب برگرديد. همين 102 روز قبل. سوم شهريور 1397 عكسهاي نخستوزير هلند، «مارك روته» در وبسايتها و شبكههاي اجتماعي دست به دست ميشد. براي نمونه «مشرق» همان روز با انتشار 7 قطعه عكس از او نوشت:«سادهزيستي به سبك آقاي نخستوزير» و در توضيح اين تيتر ادامه داد:«مارك روته، نخستوزير هلند هر روز براي حضور در محل كار خود از دوچرخه استفاده ميكند.»
البته ستاره اقبال فقط براي «مارك روته» در نگاه مردم ايران ندرخشيده است. «بوريس جانسون» وزير خارجه سابق بريتانيا كه حدود 8 سال شهردار لندن بود هميشه با دوچرخه راهي محل كارش ميشد و اين رفتار را در زمان وزارتش نيز تا حدي ادامه داد. «جرمي كوربين» رهبر حزب كارگر در اين كشور هم به دوچرخهسواري براي رفت و آمد شهره است و «صادق خان» نيز در لندن با دوچرخه به شهرداري ميرود. جالب اينجاست كه لندن نيز گرچه شهر مدرني است و در آن خودروهايي مدرن با بنزيني استاندارد مصرف ميشود اما هوايش آلوده است.
زخم زبانها
نخستين زخم زبان آن هم در روزهايي كه بر سر عدم صدور حكم شهردار تهران بحثها مطرح بود را «ناصر كرمي» طرح كرد: به دامن پوپوليسم افتاديد.
اما درست در هفتمين روزي كه از صدور حكم وزير كشور براي حناچي سپري شده بود و دست بر قضا روز سهشنبه بود و موعد اجراي «كمپين سهشنبههاي بدون خودرو» هواي تهران نيز آلوده بود.
در همين روز «غلامحسين كرباسچي» در توييتر خود نوشت:«اي كاش آقاي حناچي به جاي دوچرخه صبح زود بدون ترافيك با ماشين ميرفت در دفتر كارش و پيگيري و تلاش ميكرد كه زودتر صدها واگن معطل مانده مترو به خطوط مترو ملحق شوند كه صدها هزار مسافر مترو راحتتر و آسانتر و سريعتر برسند و دهها هزار اتومبيل بيرون بيايند».
البته اين اظهارنظر كرباسچي در شبكههاي اجتماعي بيپاسخ نماند.
مثلا «علي اكرمي» از فعالان سياسي در توييتر خود عكس شهرداري از فرانسه را منتشر كرد و نوشت:«شهرداران تمام شهرهاي بزرگ دنيا دوچرخهسواري ميكنند اما اونجاها غلامحسين كرباسچي و صادق خرازي نداره كه بهشون گير بدهند».
«حميدرضا جلاييپور» جامعهشناس و فعال سياسي نيز در واكنش به اين اظهارنظر كرباسچي در كانال تلگرامي خود «راهبرد» نوشت: «جناب كرباسچي صاحب تجربه طولاني مديريت است: برابر متن اينستاگرامي ايشان، گويا الان «صدها واگن معطل مانده مترو» به اين بستگي دارد كه جناب حناچي با دوچرخه به شهرداري نيايد و صبح زودتر با ماشين بيايد، آنگاه مشكل ترخيص اين واگنها حل ميشود! من اگر جاي جناب كرباسچي باشم به جاي حساسيت روي اقدام بجا و ابتكاري حناچي از اين مواظبت ميكردم كه خدايي نكرده، حزب كارگزاران به حزب «تضعيفكننده شهرداران منتخب شوراي شهر پنجم» معروف نشود.»
قيمت دوچرخه و فرهنگسازي
يكي از نكاتي كه ديروز در شبكههاي اجتماعي درباره تردد شهردار تهران با دوچرخه داغ شد، بحث درباره ارزش ريالي دوچرخه حناچي بود. كسي ميگفت، دوچرخهاش 4 ميليون تومان قيمت دارد و يكي ديگر از اينكه مردم ميتوانند يا نميتوانند چنين دوچرخهاي بخرند، سخن
گفته بود.
موضوع از اين قرار است كه برخي اقدامات مسوولان به جز نفس آن، نقش فرهنگسازي دارد. شايد در ابرشهري چون تهران كه فاصله شمال تا جنوبش از يك سو و فاصله غرب تا شرقش به اندازه طي مسافت بين دو شهر طولاني است و در بسياري مناطق شيب خيابانها بسيار است اين پرسش مطرح شود كه آيا ميتوان با دوچرخه در پايتخت تردد كرد؟ بديهي است هر تغيير رفتاري به ويژه اگر به عادت تبديل شده باشد، سخت است. اما به هر حال هر كاري ميتواند از يك نقطهاي شروع شود و سختيهاي اوليهاش را نيز پشت سر بگذارد. كمپين سهشنبههاي بدون خودرو تلاشي است براي كاهش روزهاي آلوده تهران.
بنابراين چارهاي نيست كه رفتارهايمان را تغيير دهيم و به ديگران هم نشان دهيم كه حواسمان به اين موضوع هست. حالا فرض كنيد «پيروز حناچي» كه هفته قبل گفته بود به كمپين سهشنبههاي بدون خودرو پيوسته است 14 آذر سوار بر خودرو به محل كارش ميرفت؟ آن وقت مورد اعتراض ما قرار نميگرفت؟ پرسش ديگري هم ميتوان مطرح كرد. اگر قرار است تغيير عادتي به فرهنگ تبديل شود، مداومت و استمرار ميخواهد.
بنابراين ما هر سهشنبه بايد از «پيروز حناچي» انتظار داشته باشيم كه در سطح شهر تهران بدون خودرو ديده شود تا باورمان شود كه او فقط شعار نداده و واقعا به كمپين «سهشنبههاي بدون خودرو» پيوسته است.