طالبان، دشمنِ دشمن
احسان شمس
نزديك به يك هفته از ديدار هيات طالبان با عباس عراقچي در وزارت امور خارجه ايران ميگذرد. براي كساني كه هر روز در بدو ورود به محل كار خود از مقابل تصاوير شهداي ديپلمات مزار شريف ميگذرند، اين موضوع غريب است. گروهي كه به كنسولگري ما در مزار شريف حمله كرده و ديپلماتهاي ما را شهيد كردند، حالا در قامت هياتي سياسي و رسمي، در مركز ايران با دومين مقام وزارتخانه ديدار ميكنند. در كنار اين موضوع دبير شوراي امنيت ملي نيز ميگويد كه ايران با اطلاع دولت مركزي افغانستان، چندين بار با طالبان ديدار و گفتوگو داشته است. حمايت همهجانبه ايران از جبهه شمال در جنگ با طالبان و دشمني ديرين با اين تفكر راديكال كه زاده پاكستان و عربستان تلقي ميشود، بر كسي پوشيده نيست. اين دشمني تا جايي پيش رفت كه ايران آماده حمله به افغانستان شد، اما با تدبير دولت اصلاحات اين فتنه خاموش شد. اكنون چه اتفاقي افتاده است كه طالبان بهصورت رسمي در تهران ديدار دارد؟
1- تفكر طالباني براي امنيت ملي ايران بسيار خطرناك است و از آن خطرناكتر تفكر داعشي است كه در محيط فقرزده و محروم افغانستان به راحتي در حال رشد است و از قضا طالبان با داعش دشمني بنيادين دارد. طبيعتا ميان بد و بدتر، انتخاب گزينه بد است. اگر بتوان با طالبان، داعش را در مرزهاي شرقي كنترل كرد، چه امكاني از آن بهتر وجود دارد؟
2- چه ما را خوش آيد و چه نه، طالبان در افغانستان ريشه و قدرت دارد. تامين امنيت افغانستان بدون حضور طالبان ممكن نيست. طالبان بر صحنه قدرت افغانستان اثرگذار است و اگر ايران خواهان تامين امنيت مرزهاي شرقي خود است، بايد با مواضع آنان آشنا باشد. حضور در پاي ميز مذاكره مستقيم، بهتر از واسطهگري پاكستان است.
3- طالبان بعد از اسامه بنلادن و ملا عمر با طالبان قبل از آن به كلي متفاوت است. علاوه بر اينكه از درون دچار انشقاق شده، مواضعي معتدلتر در عرصه سياسي در پيش گرفته است. به اين معنا كه طالبان به جاي تماميتخواهي قدرت در افغانستان، به خواستاري شراكت در قدرت مركزي نزول كرده است و اين خود طليعه مباركي براي افغانستان محسوب ميشود. هر گروه سياسي حق دارد با توسل به مباني مشروع خواهان سهمخواهي از قدرت باشد. اما اين مشروعيت از ديد طالبان تندرو با ديدگاه دنياي نوين متفاوت است. اين ديدارها به حضور مشروع سياسي طالبان در هرم قدرت افغانستان كمك كرده و در نهايت به تامين امنيت و پيشرفت افغانستان منجر خواهد شد.
4- ريشه اصلي قدرت طالبان در قوميت پشتون بوده كه خود قسمت عمده جمعيت افغانستان را تشكيل ميدهد. بنابراين نميتوان وجود طالبان يا خاستگاه قدرت آن را ناديده گرفت. اگر مبناي حضور مشروع اين اكثريت در قدرت مركزي فراهم نشود، قطعا به راههاي خشونتبار منتهي ميشود.
5- حمايت عربستان از طالبان به سمت داعش رفته است و اكنون طالبان بيشتر تحت تاثير پاكستان، ديگر همسايه شرقي ما قرار دارد. در مقابل دولت مركزي افغانستان در اشتباه محاسباتي، بيشتر خود را به عربستان نزديك ميكند و نه به ايران. سلاحي كه عربستان بر زمين گذاشته را ايران خواهد برداشت.
همه اين موارد نشان ميدهد كه طالبان اكنون دشمن دشمن ايران شده و بسياري از پيچيدگيهاي منطقهاي باعث شده تا ايران با طالبان مذاكره كند. اميد است اين رويه مبارك با ساير كشورهاي منطقهاي و فرامنطقهاي موثر در خاورميانه نيز ديده شود. امنيت در خاورميانه خريدني نيست. يا براي همه خواهد بود يا هيچكس. در روابط بينالملل نه دوستيها و نه دشمنيها ابدي نيستند، آنچه مهم است تامين حداكثري منافع ملي است. فراتر از تعلقات فرهنگي، تاريخي و زباني، افغانستان عمق استراتژيك شرقي ايران محسوب ميشود و بايد در حفظ امنيت آن كوشيد.