چين ؛ دولتسازي و فساد
او بلافاصله پس از به دست گرفتن رهبري حزب اعلام كرد كه فساد ميتواند به سقوط نظام سياسي منجر شود. از آن هنگام مبارزه با فساد يكي از اولويتهاي كليدي نظام سياسي اين كشور بوده و در اين مسير از وزير تا رييس سرويس اطلاعاتي و تا اعضاي دفتر سياسي حزب كمونيست محاكمه شده و به زندان افتادهاند.
عموما زماني كه سخن از فساد در كشورهاي غيرليبرالي چون چين به ميان ميآيد، يك فرضيه به شكلي فراگير مطرح ميشود و آن اينكه در فقدان رسانههاي آزاد بايد منتظر چنين فسادهايي بود. اما اگر به وضعيت فساد اداري در بزرگترين دموكراسي جهان كه در همسايگي چين قرار دارد بنگريم، سادگي بيش از حد اين فرضيه روشن ميشود. هند كشوري است كه انتخابات آن يك ماه طول ميكشد، حدود 900 ميليون راي اخذ ميگردد، به درستي شمرده ميشود و هر چند سال يكبار بهواسطه چرخههاي انتخاباتي كليت دولت به صورت مسالمتآميز و قانونمند تغيير ميكند. مهمتر آنكه در هند آزادي بيان و پس از بيان به وفور وجود دارد.
اما نكته قابل تامل آنكه برمبناي آمارهاي سازمان بينالمللي شفافيت، در ميان 180 كشور، از لحاظ فساد اداري هند در رتبه 81 و چين در رتبه 77 قرار دارد. به بيان ديگر چين در مقابله با فساد از هند عملكرد بهتري داشته است. عملكرد چين و هند در مقابله با فساد ميتواند براي ساير در حال توسعهها آموزههاي مهمي دربر داشته باشد. اينكه مدل دولتسازي تنها دليل بروز فساد نيست. بيان مشهوري بدين مضمون وجود دارد كه در چين توسعه با اراده دولت و در هند با وجود اراده دولت پيش رفته است.
به ديگر سخن در چين دولتسازي غيرليبرال توسعه را به پيش برده و در هند دولت دموكرات مانعتراشي در مسير توسعه را كاهش داده است. اما در هر دوي اين مدلها كه نمادهاي موفقيت توسعهگرايي در جهان كنونياند و هر يك در دهههاي اخير داستانهايي جذاب از توسعه روايت كردهاند، فساد همچنان يك معضل كليدي است. اگر تجارب پيچيده و پرچالش برزيل، آفريقايجنوبي و روسيه را هم به فهرست بيفزاييم پيچيدگي مقابله با فساد روشنتر ميگردد.
با مقايسه اوليه تجربيات چين و هند ميتوان دريافت كه معضل فساد با فرضيات و راهحلهاي دمدستي و برگرفته از ذهنيت خيالپرداز مهندسي اجتماعي حل نميشود. ايران بهشدت به درك اين دو تجربه بسيار متفاوت و بسيار مهم مبارزه با فساد نياز دارد.