سياست و اخلاق در گفتوگو با عليرضا بهشتي استاد علم سياست
آفت سياست ورزي در ايران فرد محوري است
جريانهاي سياسي ما غالبا موضع ايجابي و برنامهاي براي ارايه به رايدهندگان ندارند
محسن آزموده / سياست و اخلاق در عرف عام همچون آتش و پنبه به نظر ميرسند؛ دو امر متنافر كه هيچ ربطي جز بيربطي به هم ندارند و چون دو پادشاه در يك ملك نگنجند. نگرشهاي سطحي و ساده انگارانه از متفكراني چون ماكياوللي نيز عموما به تقويت اين ديدگاه كمك كرده و اين باور غلط را دامن زده كه سياستورزي عملي ضداخلاقي است و سياستمدار موفق كسي است كه ارزشهاي اخلاقي را دستمايه قدرتطلبي خود كند و هر جا كه لازم باشد فضيلتهاي اخلاقي را ناديده ميگيرد يا حتي خلاف آنها عمل ميكند. با اين فرض اما چطور ميتوان توجيه كرد كه شماري از بزرگترين و موثرترين انسانهاي تاريخ سياستمدار بودهاند حال آنكه از نگاه عموم انسانهايي ضد اخلاق نبودهاند
شايد هم آن تعريف از سياست كه آن را نه تنها تهي از اخلاقي كه حتي معارض آن ميداند، غلط باشد و بايد در نگاهمان نسبت به نهتنها سياست كه حتي اخلاق بازنگري كنيم و محكي نو براي عيارسنجي آنها بيابيم. در سالهاي اخير گاه همسو با نزول ارزشهاي اخلاقي رفتارها و گفتارهايي از سياستورزان ميخوانيم و ميبينيم و ميشنويم كه چندان با ارزشهاي اخلاقي تناسب ندارند و در برخي موارد حتي ضداخلاقي تلقي ميشوند، رفتارهايي همچون تهمتزني، ادعاهاي آشكارا خلاف واقع، وعدههاي توخالي و... شايد باور عامه بگويد كه اين قسم رفتارها طبيعي است و سياست پدر و مادر ندارد و جز اين هم از سياستمداران نميتوان انتظار داشت اما تجربه بشري نشان داده كه اين دست سياستمداران و اين شيوه از رفتارها در درازمدت از خود نه نام نيك بجا ميگذارند و نه اثر درست. محور گفتوگوي ما عليرضا بهشتي، استاد علوم سياسي و نويسنده و مترجم آثار فلسفي و سياسي نيز همين بحث بود. دكتر بهشتي با تعارض اخلاق و سياست مخالف است و معتقد است آنها كه هدف را توجيهگر وسيله ميدانند، نه فقط از نظر اخلاقي اشتباه ميكنند كه حتي از ديدگاه سياسي نيز اثر مثبتي بر جاي نميگذارند و اين را نمونههاي تاريخي به خوبي نشان داده است. گفتوگوي ما با فرزند شهيد بهشتي چند ماه پيشتر و در واكنش به اظهارنظرهاي بيپرواي يكي از سياستمداران انجام شد اما اين تنها نمونه يا يك استثنا نبود، اتفاقا چنان كه عليرضا بهشتي در اين گفتوگو نشان ميدهد، اين قبيل رفتارها به ويژه در سالهاي اخير در نتيجه تحولاتي كه رخ داده به يك رفتار عادي بدل شده و همين است كه آنها را خطرناك ميكند. آنچه ميخوانيد بخشي از گفتوگوي تفصيلي ما با عليرضا بهشتي است
در سپهر معرفتي غرب وقتي از اخلاق بحث ميشود، تمامي قلمرو بايدها و نبايدها را در نظر ميگيرند، در حالي كه در فرهنگ ما كه به لحاظ فكري ساكن سپهر معرفتي شرق هستيم، معمولا اخلاق به عنوان موضوعي مربوط به سلوك و رفتار فردي در نظر گرفته ميشود. در نگرش اول، اخلاق، بنياد همه كردارها از جمله سياست است حتي در ميان متفكران مدرن نيز چنين است. مثلا در لوياتان توماس هابز جدولي از معارف بشري ارايه شده كه در آن سياست از نگاه هابزي به عنوان شاخهاي از اخلاق در نظر گرفته ميشود
يكي از مناقشاتي كه درباره آثار ماكياوللي هست اين است كه با توجه به تناقضاتي كه بين كتاب «شهريار» و كتاب «گفتارها»ي او مشاهده ميشود، آيا ميتوان مباحث كتاب «شهريار» را به طنز سياسي تعبير كرد؟ در ايران هم اين بحث را دكتر علياصغر حلبي مطرح كرده است. به هر حال اين هم ديدگاهي است كه فعلا كاري به صحت و سقمش ندارم. اما بحث نوماكياولليها فراتر از چنين مناقشاتي است و خوانشي نو از او ارايه ميكنند.