گزارشي از اجراها و ترجمههاي «در انتظار گودو» در ايران
در انتظار بكت
سيد حسين رسولي
دور از واقع نيست كه بگوييم: «تئاتريهاي ايران بكت را فقط با در انتظار گودو شناختند». بيشتر نمايشنامههاي او در ايران اجرا نميشود و اولين اجراي «در انتظار گودو» هم در سال 1347 به كارگرداني داود رشيدي تبديل به حادثهاي مهم در تئاتر ايران شد. دقيقا در اين سال سه اتفاق مهم در هنر تئاتر رخ داد كه باعث شد اين سال به نقطه عطفي در تاريخ تئاتر ايران بدل شود؛ منظور اجراي نمايشهاي »در انتظار گودو»، «شهر قصه» به نويسندگي و كارگرداني بيژن مفيد و «پژوهشي ژرف و سترگ در سنگوارههاي قرن بيست و پنجم زمينشناسي يا چهاردهم، بيستم فرقي نميكند» نوشته عباس نعلبنديان و كارگرداني آربي آوانسيان است. سال گذشته هم كتابي با نام «داود رشيدي و در انتظار گودو» چاپ شد كه به چگونگي ترجمه نمايشنامه «در انتظار گودو» توسط داود رشيدي و حواشي نخستين اجراي آن ميپردازد. نجف دريابندري هم در دو جلد آثار بكت را منتشر كرده است.
جلد اول كتاب، شامل دو نمايشنامه «درانتظار گودو» و «دست آخر» است. او اين آثار را در انتشارات شركت سهامي كتابهاي جيبي در سال 1356 ترجمه كرده است. بنابراين دو دهه 1340 و 1350 دوران طلايي توجه به بكت و نمايشنامه «در انتظار گودو» است. ديگر اجراي مهمي از اين نمايشنامه نشد تا اينكه علي اكبر عليزاد «در انتظار گودو» را در سال 1383 ترجمه و در تالار مولوي با بازي حسن معجوني اجرا كرد. عليزاد درباره ترجمه مجدد خود ميگويد: «اكثر ترجمههايي كه تاكنون وجود داشته... همگي حال و هواي ادبي دارند نه تئاتري. بنابراين غيراجرايي هستند. وقتي براي اولين بار آن را ترجمه كردم درصدد اجراي آن هم برآمدم».
«در انتظار گودو» يكي از قلههاي نمايشنامهنويسي قرن بيستم است و كميته نوبل دليل اعطاي جايزه به بكت را در سال ۱۹۶۹ چنين عنوان ميكند: «اوج هنري آثار با تكيه بر موضوع تنهايي انسان مدرن» همچنين از بكت به عنوان نخستين نمايشنامهنويس مدرن زبان انگليسي نام برده ميشود. مرحوم جلال آلاحمد در نقد خود بر اجراي رشيدي ميگويد كه بهتر است نام اين نمايشنامه را «در انتظار خودو» ترجمه كنيم. او پس از مشخص كردن معناي نام شخصيتهاي اين نمايشنامه تاكيد ميكند كه تماشاگر بايد با معناهاي مستتر در زبان انگليسي رابطه برقرار كند و يكي از وظايف مترجم هم اين است. البته اين نظريه الان كاربردي نيست و بيشتر مترجمان به دنبال وفاداري به اصل هستند. در توضيحات اين نمايشنامه در بيشتر كتابها آمده است: «دو ولگرد كه در جاده بيرون شهر منتظر آمدن گودو هستند». ساموئل بكت كه با انتشار اين نمايشنامه شهرت جهاني يافت؛ در سال 1906 به دنيا آمد؛ در سال 1969 برنده جايزه ادبي نوبل شد (كه اخيرا افشا شده است جايزهاي بهشدت پر حاشيه بوده است) و سپس در سال 1989 از صحنه زندگي خداحافظي كرد! در اين روزها هم «در انتظار خودو» به كارگرداني حسام لك روي صحنه رفته است كه نشان از پويايي و توجه دوباره به اين نمايشنامه در تئاتر ايران دارد. آيا بايد منتظر دوران طلايي در تئاتر باشيم؟