ادامه از صفحه اول
SPV آخرين تلاش اروپا
اتهامات امنيتي به چند ديپلمات ايراني در دانمارك و هلند شد. با وجود آنكه مقامات اتحاديه اروپايي خصوصا خانم موگريني تلاش بسيار كردند كه راهحلي براي مبادلات مالي اروپا با ايران بيابند، اتهامات ديپلماتيك همزمان با برخي شعارهاي تحريكآميز از تريبونهاي گوناگون در ايران مشكلات پيچيدهتري فراهم كرد به طوري كه در عمل هيچ كشوري حاضر نشد، اداره صندوق مذكور يا SPV را بر عهده بگيرد. بهايي كه ايران در مقابل صادرات خود از خريداران اروپايي دريافت ميكند(كه عملا يعني بهاي نفت صادراتي ايران به اروپاست) در اين صندوق جمع ميشود. انگار كه خريدار با اين صندوق معامله كرده باشد. سپس واردكننده ايراني كالاي خود را از طريق اين صندوق از فروشنده اروپايي ميخرد و فروشنده بهاي آن را از اين صندق دريافت ميكند كه انگار كالاي خود را به اين صندوق فروخته باشد. به اين ترتيب پيگيري و شناسايي بانكي شركتي كه با ايران معامله كرده باشد، مشكل ميشود و از بيم شركتهاي فروشنده ميكاهد. بهره ايران از اين صندوق در اين است كه در اين شرايط بحراني پنجرهاي براي معامله با اروپا يا با شركتهاي درجه دوم يا واسطههاي اروپايي ميگشايد. بهره اروپا اين است كه ايران را وادار ميكند در مقابل بهاي صادرات نفتي يا اعتباري كه از اين بابت نزد صندوق اروپايي كسب ميكند صرفا كالاهاي اروپايي بخرد. البته در مقابل استقلال تجاري، يعني فروش به مشتري دلخواه و دريافت بهاي آن و خريد از هر مشتري دلخواه و پرداخت آن ضعيف ميشود كه در شرايط اضطراري چاره نيست. بحرانهاي متعاقب و شعارهاي تريبونهاي مختلف ايراني كه هر كدام نيز به نوعي رسمي تلقي ميشوند، آغاز كار صندوق مذكور را نيز به تعويق انداخت. اكنون پس از مذاكرات طولاني ميان كشورهاي اروپايي آنها ظاهرا به راهحلي دستهجمعي تن دادهاند كه با سياست آلمان و مشاركت فرانسه و انگليس تشكيل خواهد شد. اينكه اين صندوق موفق به گشودن راه مبادلات ميان ايران و اروپا خواهد شد يا نه جاي بحث دارد. اما به نظر ميرسد به طور نسبي موفق شود زيرا شركتهاي كوچك يا واسطههايي هستند كه نگران تحريم شدن از سوي امريكا نيستند و احتمالا از سودهاي بيشتر در واسطهگري نميتوانند چشم بپوشند. اما اين كار مساله اصلي كشور كه به سرمايهگذاري داخلي و خارجي و ايجاد اشتغال و توسعه اقتصادي و صنعتي نياز دارد را حل نميكند. زيرا سرمايهگذاران داخلي و خارجي بيش از هر چيز خواهان اطمينان از آرامش و صلح و مصون بودن سرمايهگذاري خود از ويراني و جنگ هستند. در حالي كه اكنون نه فقط امريكا و اسراييل و برادران عرب دايما بر طبل جنگ با ايران ميكوبند و از آن به عنوان راهحل نهايي سخن ميگويند در داخل نيز از تريبونهاي مسوول غيرديپلماتيك، سخن از تهديد به خروج ايران از برجام ميشود و ... در واقع به جاي ناموسي كردن راهحلهاي ممكن و موجود، يعني خودداري از شعارهاي بيثمر و تحريككننده، آمادگي به مذاكره به همه طرفهاي مدعي به منظور ايجاد اعتماد به اينكه ايران قصد جنگ و نابودسازي ندارد و اولويت دادن به توسعه فرهنگي و اقتصادي و صنعتي و هماهنگي براي ايجاد تريبون واحد ديپلماتيك براي اعلام نظرات سياسي و اهداف ملي به جاي تداخل انواع تريبونها و گزينش صميمانه راه صلح و اعتدال و عقلانيت به جاي خشونت و ستيزهجويي، راه منطقي ديگري به نظر نميرسد. به عبارت ديگر شايد به جاي آنكه همواره در تلاشي محكوم به شكست بكوشيم جهان را با اميال خود تطبيق دهيم شايد بهتر باشد به تطبيق دادن خود با جهان بينديشيم.
بازي رواني با اسراييل
براي پيروزي در انتخابات قدرتنمايي انجام دهد. براي اين اتفاق دو اقدام انجام داد. يكي اينكه عملياتهايي كه در سوريه انجام ميدهد اعلام رسمي كرد. اتفاقي كه پيش از اين مسبوق به سابقه نبود. عامل ديگر هم، بحث تخريب تونلها بود كه همه اينها بيشتر به دليل اهداف انتخاباتي بود. مواردي كه نتانياهو قصد داشت به عنوان دستاورد و خودنمايي نشان دهد ، سيدحسن نصرالله، دبيركل حزبالله با صحبتهاي خود قصد داشت، نشان دهد كه اين اقدامات نتانياهو پيروزي نيست بلكه شكست است. ايشان در اولين بخش از صحبتهاي خود عنوان كرد كه تونلهاي پيدا شده مربوط به حدود 13 سال پيش است. از طرفي وقتي كه اسراييل اين تواناييهاي حزبالله را نشان داد، بيشتر بازي در زمين حزبالله بود تا دستاورد نظامي و اطلاعاتي اسراييل؛ براي اينكه نتانياهو اعلام كرد كه الجليل در خطر قرار گرفته است، منطقهاي كه در شمال سرزمينهاي اشغالي قرار گرفته است كه اين موضوع در اصل شد، تبليغي براي حزبالله كه اين توانايي را دارد كه الجليل را تهديد كند و سيدحسن نصرالله نيز تاييد كرد كه چنين طرحي براي اشغال الجليل وجود دارد. اكنون شرايط براي اسراييل به نحوي شده است كه اگر كسي چكش هم بزند بلافاصله از صداي آن وحشت ميكند و دبيركل حزبالله لبنان كار رواني جدي عليه اسراييل انجام داد و نشان داد كه نتانياهو روش و راهبرد اشتباهي را در برابر حزبالله لبنان انجام داده است. سيدحسن نصرالله در بخش ديگري از صحبتهاي خود به بحث موشكهاي نقطهزن اشاره كرد و گفت كه بايد همه صهيونيستها و شهركنشينها بخواهند كه ما به موشكهاي نقطهزن بيشتر و بيشتر مجهز بشويم كه در درگيريها به طور دقيق مناطق نظامي را هدف قرار دهيم اين بخش ديگري از جنگ رواني نصرالله بود كه قصد داشت، عنوان كند جنگطلبي نتانياهو و قدرتنمايي او هيچ دستاوردي براي رژيم صهيونيستي نيست. هر جنگي كه در بگيرد، نتيجه را آنها تعيين نميكنند بلكه نتيجه نبرد را محور مقاومت و حزبالله تعيين خواهند كرد كه اين موضوع ترس را براي رژيم صهيونيستي با خروج امريكا از سوريه و منطقه بيشتر و بيشتر ميكند.
قطار صنعتي شدن
در ايران هم بايد واقعبينانه صحبت كنيم. اقتصاد ما يك اقتصاد در حال توسعه است و در 30 اقتصاد اول دنيا قرار داريم و مسير توسعه در حال گسترش است. ما در صنايع نانو و بايو پيشتاز هستيم اما ضلع سومي كه اقتصاد در آينده دارد و از قضا پايه و قاعده اين مثلث هم هست، آيتي است و بنا بر مطالعاتي كه انجام شده، ارزيابي نقش استارتآپها در حركت به صنعت نسل چهار يك موضوع كليدي است. براي بسياري از شركتها صرفه اقتصادي ندارد كه وارد سرمايهگذاري در يك تكنولوژي شوند، بلكه آن را خريداري ميكنند و با برونسپاري آن را كسب ميكنند. در نتيجه استارتآپها، موتور محرك و پيشران حركت به سمت فناوري نوين هستند. ما در ايران سه كنفرانس مهم داشتيم كه با مشاركت اتحاديه اروپا برگزار شد. در اين كنفرانس هم بحثهاي جدي توسط اساتيد دانشگاه و گروههاي تحقيق و توسعه مطرح شد. اما به جز اين مورد شاهد هيچ نوع برنامه و افقي در مباحث سياستگذاري كشور نيستيم در حالي كه در افق اروپاي 2020 به هوش مصنوعي و رمزارزها ميپردازند ما ساكن هستيم. امروز پنجره باز شده است و ما ميتوانيم با توجه به زيرساختها و فرصتهايي كه در اختيار داريم سوار آن قطار شويم وگرنه مجبوريم بعد از چند سال، واردكننده محصولات اين انقلاب باشيم.