ادامه از صفحه اول
به سوي «آشتي ملي »
بيترديد صاحبمنصبان كشور نبايد با استقبال از شعار و تقابل و احتراز از تدبير و تعامل، خويشتن را غافل نموده و چشم به واقعيتهاي بحرانآفرين دنياي سلطه و چيره ببندند.
در اين شرايط نظام سياسي ايران، براي عبور از اين واقعيتهاي تلخ اقتصادي جامعه و تنگه باريك سياسي كشور به يك انتخاب راهبردي نياز دارد. درصورت جدي و عملي شدن تهديدات فشار كامل اقتصادي امريكا و اذناب آن عليه ايران، پيشنيازهاي نظام سياسي براي عبور از اين تنگه فراوان است كه اتحاد و انسجام واقعي ملي و نيز توجه ويژه به توليد ملي، مهمترين آن بهشمار ميرود كه رهبري نظام هم بحق مراتب را همواره مورد تاكيد قرار ميدهد. دوم اينكه لازمه خنثي كردن سياست ظالمانه امريكا، گسترش مردمسالاري و تعميق دموكراسي و برچيدن بساط تندروي، قطبينگري، تنگنظري، انحصارطلبي و خودحقپنداري درون و همچنين ضمن همراهي كامل اركان حكومت با مردم، اتخاذ سياستهاي با حكمت و منطق خارجي با اعمال سياستهاي تنشزدايي، صلحآميز وتعامل در بيرون است.
در شرايط كنوني، بيش از پيش اصلاحات راستين اقتصادي و سياسي و پركردن شكاف طبقاتي و نيز شكاف دولت و ملت و حركت به سوي آشتي ملي ضرورت دارد تا پشتوانه مشروعيت نظام ارتقا يابد. بايد حقوق شهروندي، نظام موثر رقابت، انتخاباتي و حزبي و غيره تامين شود. بايد نوسازي اجتماعي و جلب مشاركت واقعي حداكثري و درخور توجه مردم در انتخابات پيشروي مجلس فراهم آيد. بايد رييسجمهور و دولت و مجلس شوراي اسلامي همواره صداي مردم را بشنوند و فقر و بيكاري و گراني از جامعه رخت بندد. لشكر عظيم بيكاران جوان با تدبير و اعمال حركتهاي موثر اقتصادي، ايجاد اميد به آينده و درنهايت رضايتمندي فراهم آيد.
پيشگيري و رفع خطر احتمالي از جامعه، كشور و دستاوردهاي نظام كه با جانفشاني امام راحل و شهداي گرانسنگ و ايثارگران حاصل شده و ملت بزرگ ايران اسلامي، بارها حماسهها آفريدهاند، بايد به هر طريق ممكن مثبت، در عمل به وظيفه ملي، همه ايرانيان قرار گيرد. درصورت اتخاذ اين گزينههاي ساده، اما مطمئن و كمكردن شكاف حكومت و عموم مردم و مشخص كردن خواست عمومي ملت ايران با سه نماد صلحخواهي، مردمسالاري و عدات اجتماعي و افزايش چشمگير مشاركت مردمي در انتخابات پيشرو، جامعه ايران يك بار ديگر ميتواند ناظران بينالمللي و افكار عمومي دنيا را غافلگير كند.
انسجام اسلامي اقتصاد مولد، اتحاد ملي و نوسازي و عدالت اجتماعي، متاع ارزشمند گم شده، بيمه كردن كشور از هرگونه تهديدات بحران احتمالي است. ضروري ميدانم يادآور شوم در دنيايي كه سياست در خدمت اقتصاد است و اقتصاد جهاني شده و جهاني شدن اقتصاد و بازار آزاد تعيينكننده منافع ملت ما هستند، در ايران نيز همه صاحبمنصبان و صاحبان سلايق مختلف فكري، با هم بايد به جد در خدمت اقتصاد ايرانيان باشند.
تركيه و سوريه
توجهي به تفاهم لوزان در سال1823 نداشت بلكه آن تفاهم را صد ساله ميپنداشت. او براي تبعيت كامل از سياست امريكا براي براندازي اسد، به دنبال توجيه تاريخي ميگشت و آن را يافته بود. اين سرزمينها متعلق به عثماني بود و اردوغان شيفته بافتههاي خودش شده بود. تركيه اما در تمامي اين اقدامات يك نگراني داشت و آن كردها بودند. براي او كردهاي عراق و سوريه به اندازه كردهاي داخل تركيه خطرناك بودند و خود را ناچار ميديد تا قدرت نظامي آنها را درهم بشكند و البته خامي و خطاي كردها در عفرين راه را براي او باز گذاشت. او اكنون به دنبال تكرار سناريوي عفرين، در شهر مينچ و ساير شهرهاي كردنشين شرق فرات است.
مشاورين ترامپ در انديشه ايجاد كمربند كرد در اطراف مرزهاي تركيه به طول 490 و عرض 32 كيلومتر بودند؛ منطقهاي تقريبا به اندازه لبنان. كمي مانده بود تا يك كشور نوين در جهان عرب تحت عنوان كردستان تشكيل شود. كردهاي سوريه به امريكا به عنوان منجي نگاه ميكردند و اين قضيه خامي سياسي آنها را به خوبي نشان ميدهد. منابع نفت در شمال سوريه نيز عامل مهم بلكه تنها عامل در حمايت از تولد يك كشور «امريكايي» بود. حداقل كردها چنين فكر ميكردند و در صورت لزوم پرچم امريكا را در كنار پرچم كردستان به اهتزاز درميآوردند. آنكارا هم آن طمع ديرين خود را از ياد نبرده بود و آن اعلام حفاظت از كمربند كردها «منطقه تامپون» در اطراف مرزهاي تركيه بود. هدف، ايجاد منطقه غيرنظامي بود و تركها به اين فكر ميكردند كه اين منطقه غيرنظامي را ضميمه خود كنند. ولي همه اينها با عقبنشيني نيروهاي امريكايي از شرق فرات بر باد رفت. ترامپ غيرقابل پيشبيني حتي تعجب مشاورين خود را برانگيخت.
پوتين براي تقويت حاكميت ملي سوريه اقدامي كرد تا به طور كامل طمع تركيه را به سوريه از بين ببرد. پوتين به اردوغان پيشنهاد كرد تا به قرارداد آدانا در سال 1998 بازگردد؛ قراردادي كه به تركيه اجازه ميداد در وضعيت اضطراري خاص براي تامين امنيت خود تا پنج كيلومتر در خاك سوريه پيشروي كند. اين مقدار در شرايط فعلي براي تركيه كافي است. امريكاييها «منطقه تامپون» را براي تركها باقي نگذاشتند. هر چند اين منطقه با وسعتي نزديك به وسعت لبنان براي جلب طمع تركها بود. حالا شرايط ژئوپولتيك تغيير كرده و تركها جزو آخرين كشورهاي منطقه اين تغييرات را فهميدهاند. اسد در قدرت باقي ميماند و سوريه تماميت ارضي خود را حفظ ميكند.
اين براي منطقه و بيش از همه براي تركيه مهم است، چرا كه در صورت براندازي اسد به دست داعش و القاعده و دهها گروه ديگر؛ معلوم نبود كه تركيه هدف بعدي افراطيون خشمگين نباشد.